چرا واسطهگری تبدیل به شغل مردم میشود؟
دلالها تکثیر میشوند
نگاهی به پدیده واسطهگری از زاویه دید جامعهشناس
مریم سمائی
یک اقتصاد سالم بر 3 رکن، تولید، توزیع و مصرف استوار است. اگر اقتصاد کشوری بیمار باشد توزیع در آن کشور شفافیت ندارد و همین امر جامعه را با پدیده واسطهگری و دلالی مواجه میکند؛ پدیدهای که در ایران در حال تبدیلشدن به یک اپیدمی است و هر روز افراد بیشتری را به سوی خود میکشاند. اغلب افراد بهدلیل بیثباتی در سیاستهای اقتصادی اشتیاقی برای انجام کارهای تولیدی ندارند اما خواهان کسب سود هستند و میخواهند یکشبه سودی کلان بهدست بیاورند، بنابراین ترجیح میدهند به جای راهاندازی یک کار تولیدی، به دلالی فکر کنند.
ساختار اقتصادی و روحیه دلالی
اگر در جامعهای زمینه تولید فراهم باشد، بهطور حتم مردم به سمت تولید میروند اما هماکنون این شرایط در ایران وجود ندارد و اغلب افراد به سمت بهدست آوردن سود با کمترین هزینه میروند.
محمدرضا جوادییگانه- جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران- در اینباره میگوید: نحوه مدیریت و ساختار اقتصادی در جامعه ایران روحیه دلالی یا شیوه زیست دلالی را تشویق میکند، ویلیام بیمن در کتابی با عنوان «زبان منزلت و قدرت در ایران» که براساس مدلهای زبانشناسی اجتماعی است، میگوید: در جامعه ایران برعکس جوامع دیگر، کارایی بیشتر از تناسب کاربرد دارد. کارایی یعنی چقدر موضوعی که گفته میشود شنیده میشود. مسئله فقط شنیدهشدن است نه اینکه چقدر با موضوع ارتباط دارد؛ بنابراین هرچه فرد مهارت زبانی بیشتری داشته باشد ارتقای بیشتری پیدا میکند. این اتفاقی است که باید در جامعه ایرانی تحلیل شود. در جامعه ایران بهجای عملکرد، مهارت قانعکردن ملاک است؛ در واقع کسی که میتواند بهراحتی صحبت و افراد را قانع کند، پیشرفت میکند؛ پس این موضوع ترویج میشود. اگر دلالی را خرید و فروش بگیریم چندین دهه است که اقتصاد سوداگری و اقتصاد مبتنی بر خرید و فروش رواج بیشتری پیدا کرده و افراد زیادی به ثروتی بادآورده رسیدهاند.
کار پول نمیآورد
جوادییگانه با اشاره به نوسانات اخیر در بازار ارز و طلا میگوید: در همین چندماه اخیر بسیاری از افراد از طریق خرید و فروش و دلالی به ثروت رسیدند و این در حالی است که سود حاصل از دلالی را از طریق کار مداوم نمیتوان بهدست آورد. در واقع کار نهتنها در ادارهها موجب ارتقای اجتماعی نمیشود بلکه در نظام اقتصادی هم کسی را ثروتمند نمیکند. بنابراین آنچه در جامعه ایرانی موجب بهدست آوردن سود کلان میشود همان عمل دلالی است که به مرور به روحیه و فرهنگ دلالی تبدیل میشود. دلالی ویژگیهایی دارد که به تعبیر گوبینو- ایرانشناس برجسته فرانسوی- دلال، فردی زرنگ، موقعشناس، خوشصحبت، متملق، پرحوصله و متقلب است. او ایرانیان زمان قاجار را افرادی مستعد برای دلالی میداند و میگوید: ایرانیان آن زمان صلاحیت قابلتوجهی برای انجام فعالیتهای دلالی داشتند.
به عقیده جوادییگانه استبداد و ناامنی در جامعه ایران موجب شده که مهارتهای زبانی گسترش پیدا کند و به همین دلیل فرد بهگونهای صحبت میکند که بتوان از آن تعابیر متعدد داشت که اگر مورد قبول واقع نشد تعبیر متضاد را بهکار گیرد؛ بنابراین میتوان گفت که ساختار اجتماعی و تاریخی ایران و شرایط تاریخی باعث گسترش روحیه دلالی در جامعه ایرانی شده است.
ایرانیها روحیه دلالی ندارند
درحالیکه بسیاری از رفتارشناسها و پژوهشگرهای اجتماعی نسبت به پدیده واسطهگری و اپیدمی شدن روحیه دلالی بین افراد هشدار میدهند، نادر صادقیان- جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی- دیدگاهی متفاوت در اینباره دارد. او میگوید: من با این موضوع که گفته میشود روحیه دلالی در جامعه ایران فراگیر شده است مخالفم. به عقیده من در برههای از زمان بهدلیل آشفتگیها و بحرانهای اقتصادی و معیشتی، در پارهای از صنوف و بعضی از موقعیتها و اقشار، این روحیه واسطهگری به معنی مخرب و منفی آن بهوجود میآید. در واقع فشارها، بحرانها، تورم، گرانی، بیثباتی بازار و نفوذ و رسوخ انواع رفتار فسادآمیز موجب شده که اخلاقیات در تعاملات اجتماعی تنزل پیدا کند و ما شاهد رفتارهای غیراخلاقی و مناسبات ناسالم باشیم.
او میگوید: هنوز هم افراد جامعه در باطن خود دلالی به معنی منفی آن را یک ضدارزش میدانند اما چون در فعالیتهای اقتصادی و تأمین معیشت تبعیض وجود دارد و همه در برابر قانون یکسان نیستند، این توجیه وجود دارد که قوانین جنگل حاکم است و من هم باید از این شرایط بهره ببرم. درواقع اینکه بعضی از افراد فرد دلال را موفق میدانند به معنی تبدیل شدن دلالی به یک ارزش نیست بلکه تبدیل شدن به تنازع برای بقاست؛ یک نزاع غیراخلاقی و توسل به هر وسیلهای برای رسیدن به هدف است و سود همان هدفی است که فرد دلال بهدنبال آن است. دلالی نوعی آسیب است که محصول شرایط نابسامان سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. در جامعهای که در عرض 3-2ماه همهچیز با افزایش قیمت مواجه میشود و ثباتی وجود ندارد طبیعتا رفتارهای فرصتطلبانه و رقابتهای منفی، دروغ و انواع مفاسد افزایش پیدا میکند و تا فکری برای منشأ و سرچشمه نشود بحرانها حل نمیشود.