سرمایه فرهنگی
پروین صدقیان/ ناشر
بسیاری از پدر و مادرها از اینکه فرزندانشان ساعتها پای بازیهای کامپیوتری مینشینند، گلهمندند. آنها ترجیح میدهند در فراغت تابستان، بچههایشان باشگاه بروند، در آموزشگاهی هنر یا مهارتی بیاموزند و ساعتهایی هم که در خانهاند - و اتفاقا مدت کمی هم نیست- کار مفیدتری از بازیهای کامپیوتری انجام دهند؛ مثلا مطالعه. اما وقتی در فرزندشان علاقهای به این کار نمیبینند، همه را مقصر میدانند جز خودشان.
آنها هرگز به این فکر نمیکنند که الگوی کودک، پدر، مادر و کسی است که با او زندگی میکند. وقتی در خانوادهها کتاب جایی ندارد، عجیب خواهد بود که کودکی کتابخوان شود.
بچهها رفتار ما را در قبال کتاب و مطالعه میبینند و آن را الگوی خود قرار میدهند. همانطور که از دیگر کارهای پدر و مادر الگو میگیرند، در خصوص مطالعه و کتابخوانی هم این رفتار والدین است که سبب الگوپذیری فرزندان، به ویژه در سنین کودکی میشود.
بسیاری از ما دقیقهها پای ویترین مغازههای مختلف مشغول تماشا میشویم، اما وقتی به کتابفروشی میرسیم، پشت به آن میکنیم یا بیتفاوت رد میشویم.
اینکه پدر یا مادری در پاسخ به کنجکاوی فرزندشان کتابی به او معرفی کنند، از اتفاقات نادر است. کودکی که پای گهوارهاش کتاب میخوانند، برایش از کتاب مثال میآورند، با تعریف کردن قصه برایش او را از دنیای پر هول و هراس واقعیت به دنیای پر از زیبایی خیال میبرند، حتما حتما کتابخوان خواهد شد.
باید بپذیریم که رفتار بسیاری از ما با کتاب از سر بیمسئولیتی است. بازگشت به کتاب بازگشت به دانایی است و سرمایهای فرهنگی را در اختیار نسلی که از ما میآموزند قرار میدهد.