
روزهای زندگی را به شهرک برمیگردانیم

فاطمه لباف؛ خبرنگار
زهرا حاجیپور، معاون پرورشی مدرسه شهید رحمانی با ۱۵ سال سابقه فعالیت تربیتی، روایتگر روزهای تلخ و پر از ناباوری پس از حمله به شهرک شهید چمران است؛ روزهایی که با اشک و اندوه مادرانه، با دلتنگی برای دانشآموزان شهید و با امید به بازگرداندن زندگی به جریان عادی، گذشت. او از غم عمیق، اما در عین حال از تلاش برای احیای شور زندگی در دل یک شهرک داغدیده میگوید.«دو ـ سه روز طول کشید تا پیکرهایی که در طبقات پایین بلوک بودند پیدا شوند. لحظات خیلی سختی بود. همه در شوک بودیم. آرزو می کردیم چند روز به عقب برگردیم. تا پیدا شدن پیکرها شاید همه ما یک بار جان دادیم. عزیزان بسیاری را از دست دادهبودیم: همسایههایمان را، بچههای مدرسه را، بچههای مسجد. داغهای سنگینی هست. خیلی از بچههایی که شهید شدند دوست دخترم بودند. دخترم هنوز آمادگی شنیدن آن داستان را نداشت. هفته بسیار سختی گذشت؛ من هر لحظه بغضم را فرو میخوردم تا اطرافیانم متوجه حجم غم و آوار درونم نشوند. به حیاط میرفتم، گوشهای خلوت پیدا میکردم و گریه میکردم. آن هفته فشار روحی خیلی زجرآور بود. اما بعد که دخترم متوجه ماجرا شد، دیگر با هم برای بچههای شهید گریه میکردیم. من، هم ساکن شهرک هستم و هم معاون پرورشی مدرسه. این یعنی در مسجد و در مجتمع فرهنگی کنار بچهها بودم؛ ما همیشه در کنار هم بودیم. قبل از جنگ شهرکمان خیلی قشنگ و پر از شور و نشاط بود، پر از زندگی. وسط این غم بزرگ، یکبار در گروه بانوان شهرک یکی از خانمها نوشتند: «دیگر از صدای بازی و جیغ بچهها اعتراض نمیکنیم. کاش دوباره آن روزها برگردد.» همین جملهها جرقهای در ذهن من زد. در کانال مدرسه پویشی راه انداختم به نام «شهرک زیبای ما». گفتم عکسهایتان را از شهرک برایم بفرستید: یکی عکس روزهای برفی فرستاد، دیگری عکس روزهای بارانی، یکی هم رنگینکمان شهرک را فرستاد. من اینها را یکییکی بارگذاری میکردم و مینوشتم: «غصه نخورید، این روزهای قشنگ دوباره برمیگردد.»