
قصههای تلخ خردادماه گیشا

بهاره خسروی؛ روزنامهنگار
خبر کوتاه بود. پهپادهای اسرائیلی ساختمان نان سحر محله گیشا در خیابان بیستوششم را نشانه گرفتند. برای بسیاری از اهالی قدیمی و همسایههای مجاور این ساختمان که شیشههای خانههایشان بر اثر موج انفجار شکست و از شدت ترس مستأصل مانده بودند، این سؤال وجود داشت که ساختمان نان سحر مگر مقر نظامی است؟ چرا یک نانوایی باید آنقدر مهم باشد که مورد حمله قرار بگیرد. نان سحر که فعالیتش را از دهه 50 با پخت نانهای بولکی با هدف ارتقای کیفیت نان شروع کرد، در دلش چه فعالیت نظامی یا هستهای میتواند اجرا شود که درست در سیامین روز خرداد ماه، ساعت 10:30 صبح مورد اصابت پهپاد اسرائیل قرار بگیرد. هدف این حمله پهپادی ترور دانشمند هستهای به همراه خانوادهاش بود. البته این اولین خردادی نیست که محله گیشا با صدای انفجار لرزید. عباس مرادی، از اهالی قدیمی محله گیشا، درباره ماجرای موشکباران تهران و محله گیشا در دهه60 تعریف میکند: «تقریبا 40 سال پیش بود، شب دوازدهم خرداد ماه سال ۱۳۶۴، ساعت ۲۲:۳۰ که با حمله هوایی هواپیماهای بعثی اتفاق وحشتناکی در محله گیشا رقم خورد. خردادماه و مصادف با ایام ماه مبارک رمضان بود که با حمله رژیم بعثی عراق به مناطق مسکونی تهران، 3 راکت به محله گیشا اصابت کرد. یکی از این راکتها در خیابان بیست و نهم فرود آمد. در این خیابان مهدکودکی قرار داشت که خوشبختانه چون شب بود و مهد کودک تعطیل، هیچ کودکی آسیب ندید.»
به گفته این ساکن قدیمی، در همان شب خرداد سال 64 که راکتها به خیابان گیشا اصابت کرد، در خیابان سی و ششم جشنتولدی در آپارتمان سهطبقهای در حال برگزاری بود؛ هر چند تا قبل از اصابت راکتها جشن تولد تمام شده بود و بیشتر بچهها به خانههایشان رفته بودند؛ برای همین، کودکان شرکتکننده در جشن آسیب جدی ندیدند. اما میزبان، مهمان داشت و بر اثر اصابت راکت و انفجار، ۱۱ نفر شهید و حدود ۴۴ نفر دیگر زخمی شدند. ساختمان آسیبدیده هم در میان اهالی به ساختمان جشن تولد شهرت پیدا کرد.