
برجنشینی؛ آری...نه؟!

علیرضا زمانی
معماری تهرانویژگیهای خاص خود را داشت؛ ویژگیهایی که سازگار با طبیعت و منطبق با باورها و فرهنگ این سرزمین بود. اتاقهای پیرامون حیاط مرکزی و اندرونی و بیرونی خانهها مبتنی بر رعایت محرمیت بود. ارسیها و پنجرهها به سبب استفاده بهینه از نور خورشید بزرگ ساخته میشدند. حوض، آب انبار و قنات سازوکاری بود که مصرف آب شهروندان را به حداقل میرساند و سبب میشد که میزان مصرف آب چندین برابر مصرف جهانی نشود. دیوارهای ضخیم و فضاهای میانتهی عایقهای مناسبی برای هدررفت انرژی بهحساب میآمدند. کرسی، منبع گرمایش زمستان خانهها بود و نیازی به پکیجها، فنکوئلها و بخاریهای گازسوز نبود؛ همان کرسی که پیترودلاواله ایتالیایی آن را مطبوعترین شیوه گرمایش قلمداد میکرد.
با این احوال، معماری تهران بهمانند زندگی مردمان شهر بیشتر درونگرا بود تا برونگرا؛ از اینرو شهر چهره چندان زیبایی نداشت. به غیر از دروازههای شهر، عمارتهای دولتی و رجال حکومتی و سردرهای آجری برخی خانهها، دیوارهای کاهگلی ممتد طولانی، کوچهها، گذرها و خیابانهای باریک پرگردوغبار که زمستان به گلسرایی ناخوشایند بدل میشدند، چهره خوشایندی به ظاهر شهر نمیداد. کمتر اروپاییهایی شانس آن را داشتند که به درون خانه تهرانیها راه پیدا کنند؛ از اینرو در سفرنامههایشان از چهره نازیبای شهر سخن به میان آوردهاند، اما آنانی که مهمان خانه تهرانیها شدند، چنان محو معماری و هنر خانههای تهرانیها قرار گرفتند که زبان به تحسین معماری درونگرای مردمان این شهر گشودند.
از آن سالها زمانی است که میگذرد. چندین دهه است که شیوه معماری و سکونت مردمان این شهر تغییراتی بنیادین داشته است. به مدد مدرنیزاسیون دوره پهلوی، فلسفه شهرسازیمان با گذشته تفاوتها کرده و درونگرایی صرف به سمت و سوی برونگرایی و تغییر معماری خانههای این شهر پیش رفته است. البته ورای مدرنیزاسیون، معماری شهر و خانهها در هر دورهای به مقتضای نیاز مردم و سبک زندگیشان تغییراتی داشته و هیچگاه تکراری از گذشته نبوده است؛ حتی معماری شهر در دوره پهلوی اول و دوم تفاوتهای زیادی با هم داشت؛ بهگونهای که خانههای آجرین و سیمانی 2طبقه و نیمی با حیاطهای شمالی یا جنوبی با متراژهای کوچکتر، جایگزین خانههای درندشت حیاط مرکزیدار شد.
امروزه نیز آپارتمان و برجنشینی میرود تا شیوه غالب سکونت در تهران شود. اگرچه آپارتمان و برج کمتر نشانی از معماری پرهویت گذشته تهران و مردم این سرزمین دارد، اما ضرورت سکونت زمانه امروز شهر است. جمعیت انبوه، صرفهجویی در منابع، امنیت و جلوگیری از رشد افقی بیحساب و کتاب شهر ازجمله دلایلی است که آپارتمان و برجنشینی را به ضرورت سکونت این روزگار تهران بدل کرده است. از سوی دیگر از آنجا که آپارتمان و برج حاصل معماری و برایند فکر معماران ایرانی نبوده و کالایی وارداتی بهحساب میآید، سبک زندگی مردم تهران و ظاهر شهر را تحتتأثیر غیر ایرانیت خود قرار داده است. با این حال، آپارتمان و برجنشینی ضرورت زمانه این روزگار این شهر و سرزمین است؛ آپارتمان و برجهایی که میتوانند ایرانیزه و تهرانیزه شوند. همانگونه که عمارتها و خانههای مسکونی رجال و اعیان دوره قاجار با اینکه نقشهها و طراحانی اروپایی داشتند، اما بهدست معماران خوشذوق دانشگاه نرفته این شهر به خانههایی از تلفیق معماری ایرانی و اروپایی بدل شده که روح ایرانیت بر آنها ساری و جاری بوده است؛ روحی که امروز گمشده معماری خانهها، آپارتمانها و ذهن معماران شهر است و با کمی کنکاش و پژوهش در گذشته معماری این شهر و سرزمین، ایرانیت و اسلامیت به آنها دمیده خواهد شد.