رسول بهروش
بازی هفته اول گسترشفولاد برابر استقلال خوزستان در ورزشگاه یادگار امام تبریز برگزار شد. بعد از این مسابقه فیروز کریمی از فقدان وسایل سرمایشی و هوای بسیار گرم رختکن انتقاد کرد. اعتراضات فیروز به این موضوع با لحن بسیار تند و شاید غیرقابل دفاعی مطرح شد. آنطور که خبرگزاریها گزارش کردهاند، سرمربی گسترشفولاد کارمندان اداره کل ورزش استان را به «بیعرضگی» متهم کرده و بعد مسئول ورزشگاه را به سخره گرفته که او باید مربی بدنساز تیمملی کشتی باشد و به ورزشکاران برای کاهش وزن کمک کند. حرفهای کریمی عجیب است و حتی با استانداردهای خود او هم در صراحت و طنازی مطابقت نمیکند. پس از آن اما مدیرکل ورزش و جوانان استان آذربایجان شرقی با جوابیهای که علیه کریمی صادر کرد، همه را در شوک فرو برد. این جوابیه بسیار تند است و در آن فیروز کریمی به تعلیق از کار در استان تهدید شده. همچنین آقای مدیر کل به او هشدار داده که اگر این قبیل موضعگیریها تکرار شود، جوابی در شأن و شخصیت خود فیروز به او داده خواهد شد. تا اینجای کار شاید ایراد چندانی نداشته باشد. بالاخره از قدیم هم گفتهاند: «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن.» با این وجود جمله آخر بیانیه مدیر کل بسیار عجیب و آزاردهنده است. جایی که او خطاب به کریمی مینویسد: «به شما گوشزد میکنم که استان آذربایجانشرقی را با استانهایی که قبل از این در آن مشغول بودهاید و مردم و مسئولان آن را مورد تمسخر قرار دادهاید، اشتباه نگیرید.» واقعا آیا این جمله برای پایانبندی چنین بیانیهای آن هم از سوی یک مقام رسمی و دولتی، لازم و زیبنده است؟ فیروز کریمی در استانهای تهران، اصفهان، خراسان، خوزستان، زنجان، گیلان، یزد و البرز سابقه کار دارد. همهجا هم با همین ادبیات، شوخیها و گاهی تندرویها کار کرده؛ خب الان چه فرقی میان آذربایجان شرقی با این همه استان دیگر وجود دارد که یک مدیر دولتی در نامهنگاری رسمیاش مینویسد: «اینجا را با آنجاها اشتباه نگیر»؟ این خود برتربینی، این نخوت و خطکشی بین استانهای مختلف ناشی از چیست؟ وقتی مدیران قانونی ما اینطور ناشیانه عمل میکنند، از هوادار عامی چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم؟
در پایان بازی سپاهان و نفت آبادان، امیر قلعهنویی در ارتباط زنده تصویری با شبکه سه طبق معمول حرفهای عجیبی زد. او که از برگزاری این مسابقه در ورزشگاه خالی از تماشاگر شاکی بود، پابرجا ماندن محرومیت سپاهان از حضور تماشاگران را به مسائل قومی ربط داد و گفت: «اگر تیم دیگری محروم بود، هر کاری میکردند تا محرومیت بخشیده شود اما چون تاج اصفهانی است، بهخاطر برخی حساسیتها به این مسئله ورود نکرد.» البته قلعهنویی فوقتخصص بافتن آسمان و ریسمان بههم است. اصولا نیمی از عمر او در این مسیر میگذرد که ثابت کند کل فوتبال ایران صبح تا شب دنبال توطئه علیهاش هستند؛ تا جایی که همین چند روز قبل گفته بود بهخاطر ضدیت با او بوده که از ذوبآهن هیچ نمایندهای به جمع برترینهای لیگ هفدهم راه نیافته! قلعهنویی مجاز است با سستترین استدلالها از شخصیت خودش هزینه کند و این موضوع صرفا به خود او مربوط میشود، اما کمک به تشدید بحثهای قومیتی در فوتبال ایران گناهی نابخشودنی است. قلعهنویی در حالی محرومیت سپاهان را یک اتفاق بیسابقه تاریخی و ناشی از مختصات جغرافیایی این باشگاه جا میزند که مثلا پرسپولیس هم اولین بازی خانگی لیگ دوازدهمش را در ورزشگاه آزادی، بدون حضور تماشاگر برگزار کرد. در آن مسابقه تیم مانوئل ژوزه میزبان فجر سپاسی بود که سه بر دو شکست خورد. پرسپولیس آن روز بهخاطر محرومیتی که از فصل قبل باقیمانده بود از نعمت حضور هوادارانش محروم شد و اولین شکست فصل را تجربه کرد، بیآنکه هیچیک از مسئولان این باشگاه در مورد قومیتها حرف بزنند. لطفا از این کارها نکنید. خوب نیست. بهخاطر منافع آنی خودتان، مصالح بزرگ کشور را فدا نکنید. آتشی راه نیندازید که دودش توی چشم همه ما و حتی خود شما برود. فوتبال آنقدرها هم ارزش ندارد.
فوتبال را «قومی» نکنید
در همینه زمینه :