• پنج شنبه 2 اسفند 1403
  • الْخَمِيس 21 شعبان 1446
  • 2025 Feb 20
شنبه 27 بهمن 1403
کد مطلب : 248827
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/Q1QG7
+
-

پخش اعلامیه در دربند و گلابدره

پخش اعلامیه در دربند و گلابدره

نام: فاطمه بطحائی
موقعیت:  محله سرتخت

«فاطمه بطحائی» در روزهای مبارزات انقلابی دانشجوی رشته مدیریت صنعتی و دبیر آموزش و پرورش در محله سرتخت بود و خاطرات بسیاری از آن روزها دارد: «پدرم فرهنگی بود و به‌خاطر جو آن زمان و مخاطراتی که برای ما داشت، اجازه فعالیت در گروه‌های ضد‌رژیم را نمی‌داد؛ برای همین مخفیانه کمک می‌کردیم. برای پخش اعلامیه‌های امام‌خمینی(ره) به بهانه رفتن به کوه و ورزش با دوستانم کل مسیر دربند و گلابدره را طی می‌کردیم و اعلامیه‌ها را جایی که خیلی در معرض دید مستقیم نبود، قرار می‌دادیم و روی آن سنگ کوچکی می‌گذاشتیم که باد نبرد. در محیط دانشگاه هم اعلامیه‌ها را مخفیانه پخش می‌کردیم که مسئولان دانشگاه مشکوک شدند و چندبار من و دوستانم را برای سؤال و جواب بردند، ولی خوشبختانه منجر به دستگیری‌مان نشد. زمانی که در مدرسه معلم بودم، یک همکار بهایی کتاب‌های تبلیغاتی بین بچه‌ها توزیع می‌کرد که برخلاف قوانین آموزش و پرورش بود. من به مسئول مدرسه اعتراض کردم، ولی اصلا ترتیب اثر ندادند. بعد از این موضوع متوجه شدم که تقویت قوانین اسلامی در مدارس از شعارهای توخالی رژیم بوده و عملا هیچ تلاشی برای این مسئله نمی‌شده است.»
بطحائی خاطرات روز مبارزه را برایمان مرور می‌کند: «روز 17شهریور به طرف میدان شهدا در حال حرکت بودیم که شنیدیم مأموران گارد شاه به تظاهرات‌کنندگان شلیک کرده و تعداد زیادی مجروح و شهید شده‌اند. تصمیم گرفتیم برای کمک به مجروحان به بیمارستان برویم. گروه خونی من از گروه‌های کمیاب بود و اعلام کرده بودند که وضعیت خون‌رسانی به مجروحان سخت شده و کمبود خون دارند. در بیمارستان خزانه روی تخت خوابیدم که خون بدهم، همزمان یک جوان مجروح را آوردند کنارم که خون زیادی از بدنش رفته بود. خون من را مستقیم به بدن او زدند، ولی از سرنوشتش اطلاع ندارم که آیا زنده مانده یا شهید شده است. بعد از آن به سمت بهشت زهرا رفتیم تا به دفن شهدا کمک کنیم. در آن دوران تمامی فعالیت‌های انقلابی ما مخفیانه بود.»





 

این خبر را به اشتراک بگذارید