در جریان عملیات تفحص شهدا در منطقه آلواتان سردشت، تنها شهید حسین سامی مقام با کمک کارت گواهینامهای که کنارش بود شناسایی شد. او در ۲۲ سالگی به استخدام ارتش درآمد. دورههای تفنگداری دریایی و رزم آبی خاکی را در انگلیس گذراند و در نیروی دریایی خدمت کرد. او بعد از مدتی بهدلیل مقابله با فساد موجود در نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی بارها توسط ضداطلاعات ساواک احضار و در نهایت به نیروی زمینی منتقل شد. سامی مقام، فوتبالیست تیم شاهین آبادان، کشتیگیر قهار و ورزشکاری پرتلاش با قدرت بدنی و روحیه و ایمان بالا تبدیل به فرماندهای توانمند و غیور شد. او بهعنوان فرمانده یکی ازگردانهای لشکر ۲۸ سنندج به مقابله با گروهکهای کومله و دمکرات پرداخت و در ۳۱ فروردین ۵۹ در جریان نجات فرمانده شهیدش ایرج نصرت زاد به شکل ناجوانمردانهای توسط عامل نفوذی به اسارت درآمد.
شهید سامی مقام هیچگاه در طول مدت اسارتش در زندان «دوله تو» با دشمن مماشات نکرد؛ همه پیشنهادهای وسوسه انگیز ضدانقلاب برای همکاری را رد میکرد و با مقاومت خود به سایر همرزمانش که در زندان دوله تو اسیر شده بودند، روحیه میداد. او بر اثر شکنجههای ضدانقلاب بارها و بارها تا آستانه شهادت میرود، اما سرانجام در ۱۴ مرداد سال ۵۹ مصادف با ۲۳ماه رمضان، یعنی یکماه قبل از آغاز جنگ تحمیلی و درحالیکه بهدلیل احقاق حق گروگانهای زندانی، 2هفته دست به اعتصاب غذا زده بود، به بهانه آزادی از زندان «دوله تو» خارج و به جنگلهای آلواتان منتقل میشود و با پاها، دستان و چشمان بسته در ۴۴ سالگی توسط جوخههای اعدام به شهادت میرسد.
نوشتن نامه مرموز از زندان به خانواده
حمیدرضا سامی مقام، فرزند ارشد شهید حسین سامی مقام درباره پدرش میگوید: «زمانی که پدرم به اسارت درآمد، نامهای توسط خانم معلمی از اهالی بومی روستای «دزلی» در مریوان دریافتکردیم. البته محتوای نامه عمیقتر از یک احوالپرسی خانوادگی بود. بیشتر او سعی داشت تا اسم کسانی راکه در زندان «دوله تو» اسیر شده بودند به ما اطلاع دهد و ما این اسامی را به خانوادههایشان اطلاع دهیم. همچنین بعدها نامهای که توسط دمکراتها خوانده شده بود، بهدست مان رسید که در آن پدرم به من و خواهر و برادرم توصیههایی داشتند.»
نحوه شناسایی
سارا سامی مقام، دختر شهید از نحوه شناسایی پدر اینطور میگوید: «ابتدا مادرم بسیار دنبال پیکر پدرم بود. دوست صمیمی پدرم امیرسرتیپ سیاوش جوادیان بسیار دنبال پدرم گشت. هر اسیری که میآمد درخصوص پدرم از او جویا میشد. در نهایت بهصورت اتفاقی توسط یک تهیهکننده و مستندساز دفاعمقدس که به مطب برادرم آمده بود، عکس پدرم را روی دیوار میبیند و نامش را جویا میشود. در نهایت از طریق کمیته تجسس و واحد معراج پیکرش کشف شد. کشف پیکر پدرم از طریق کارت گواهینامهاش بود. زمانی که پیکر پدرم کشف شد، حس خاصی داشتم که توأمان با خوشحالی و ناراحتی است. ناراحتم که امروز مادرم نیست. مادرم برای ما 3فرزند بسیار زحمت کشیدند.»
دو شنبه 24 دی 1403
کد مطلب :
246069
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/O7WMR
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved