ماجرای ساخت پارک ساعی با سنگهای خیابان سعدی
لیلا باقری
پارک «ساعی» همیشه آماده است که از پلههایش پایین برویم تا سکوت و آرامش را به ما هدیه بدهد. مهندس ساعی آنجا نشسته است و کارگرهای پارک میگویند گاهی بعضی شاخه گلی را در دستانش میگذارند برای یادبود و تشکر؛ چون او بود که گفت باید برای تهران ریهای ساخت تا سالهای بعد دوام بیاورد بین دود ماشینهایی که هر روز بیشتر میشوند. مهندس ساعی را بهعنوان پدر جنگلبانی ایران میشناسیم که از نخستین محصلهای مدرسه فَلاحت، نخستین مدرسه کشاورزی ایران بود. او لیسانس خود را از فرانسه و فوقلیسانس جنگلداری را از آمریکا گرفت و مؤسس نخستین سازمان جنگلبانی کشور هم بود.
بعد از درختکاری حسین محجوبی که حتما نقاشیهای او را دیدهاید با آن اسبهای دونده و شاخههای
درهم تنیده، دعوت میشود برای طراحی و ساخت پارک. محجوبی میگوید، مهندس کریم ساعی یکپنجم این محوطه را درخت عرعر کاشته بود؛ چون نزولات آسمانی برای این درخت کافی است و یک بخش دیگر را هم کنار جوی آب، کاج تهرانی کاشت. زمین ۱۲۵ هزارمترمربعی این پارک را هم وزارت کشاورزی وقت به شهرداری داده بود تا اصل ملی کردن جنگلها را اجرا کند.
محجوبی درباره این پارک که ورودی اصلی آن از خیابان وزراست و کل پارک از آن نقطه دیده میشود، میگوید: «آن زمان نه دورش دیوار بود و نه ساختمان. ساختش هم سال ۴۲ شروع شد و 7-6 سال زمان برد. جالب اینکه در این پارک بود که برای نخستینبار در تهران آبیاری مصنوعی را به راه انداختند و ۴۰هزارمترمربع آبیاری مصنوعی شد.
بعضی از نیمکتها از ۵۰ سال پیش تا به حال سالم ماندند؛ چون آجر بهکار رفته در آنها آجر یزدی است که مقاومت خوبی دارد. این نقاش میگوید که قبل از هرچیزی برای ساخت پارک تیرهای چراغبرق را کاشتند؛ چون نیاز به نور کافی بود؛ برای همین از بیرون فقط میلههای چراغها معلوم بود و مردم میخندیدند و میگفتند اینجا که فقط میله دارد.
فضای دایرهای مرکز پارک نخستین نقطهای بود که محجوبی طراحی کرد و ساخت. معماری این دایره با حرکت اسلیمی شبیه گل است و کاج خراسانی در مرکز گل کاشتند که تا به حال چندبار عوض شده است. در همین نقطه هم ملی شدن جنگلها اعلام و نخستین درخت کاشته شد.
آخرین جایی هم که طراحی میشود بخشی است معروف به باغ ژاپنی. پایین این قسمت هم انباری ساخته شد و پمپ آب گذاشتند تا آب در مرکز باغ ژاپنی مثل چشمه بجوشد. اوایل ساخت پارک برخی از مردم فکر میکردند چشمه طبیعی است و از آب آن میخوردند؛ پس تنها راهی که به ذهن سازندگان رسید این بود که توی آب کلر بریزند تا میکروبهایش کشته شود. قلوهسنگهای پارک ژاپنی را هم از جاجرود جمع کردند و آوردند.
در بخشی از پارک سنگهای قدیمی برای پله استفاده شده است که داستان جالبی دارد. محجوبی میگوید که به این سنگها «داغان» میگفتند؛ چون رویشان ترک داشت. سال ۱۳۲۹ سنگهای داغان خیابان سعدی، حافظ و فردوسی را جمع کردند تا خیابانها را آسفالت کنند و این سنگها در پارکشهر انبار شد؛ همان انباری که حالا کتابخانه شده است. چون برای ساخت پارک پول کافی نداشتند، آن سنگها را از انبار برای پلههای اینجا آوردند و حالا چند دهه است که این سنگها زیر پای مردم دوام آورده است. این بار که روی این پلهها قدم گذاشتید یادتان باشد شاید روی بخشی از حافظه این خیابانها پا میگذارید.
پارک بخشهای دیگری هم دارد؛ مانند باغ پرندگان. این بخشها سالهای بعد اضافه شدند تا ساعی زیباتر و جذابتر شود. این بار که رفتید پارک ساعی، چرخی در بخشهای اولیه پارک بزنید و گوشتان را بچسبانید به درختان کهنسال این باغ. چند سال دیگر باید تولد 100سالگی ساعی را جشن بگیریم که میراث جاودان کسی است که میدانست خاک بدون جنگل و درخت میمیرد و شهر باید جایی داشته باشد برای نفس تازه کردن؛ تازه شهری مثل تهران که در گذشته باغشهر بوده و خیلی بیشتر از حالا باغ و درخت داشته... . هروقت به این پارک رفتیم یادمان بیاید که جای قطع درخت باید هرجا که شد، درخت کاشت تا این خاک، برای همیشه خاک وطن بماند.