رنجنامه مهدی تهرانی بازمانده یگان خطشکن
داغ دل ،ماندگار است
کهنه سرباز جنگ است و از ۱۵ سالگی در جبهه حضور داشته. گذراندن دورههای آموزشی زیر نظر تکاوران نیروی دریایی ارتش و همراهی با آنها در نبرد نابرابر با دشمن افتخاری است که بر سینه دارد. مهدی میرزا مهدیتهرانی با آنکه سن و سال زیادی نداشت اما در عملیات کربلای ۴ بهعنوان فرمانده گروهان یکم از یگان مستقل تفنگداران دریایی که به «تکاوران غواص» معروف بودند حضور داشت. در سالروز عملیات کربلای۴ پای صحبتهای او نشستیم.
از تاریخ شفاهی جنگ غافلیم
این رزمنده معتقد است کربلای ۴ همیشه در پیشانی دفاعمقدس باید میماند و از آن روزها اینطور تعریف میکند: «آبان و آذر ۶۵ توسط تیپ یکم تفنگداران دریایی بوشهر آموزش تخصصی دیدیم. البته پیشتر هم تفنگداران نیروی دریایی به ما آموزش تکاوری داده بودند. اما این 2ماه خیلی برای ما دانشافزایی داشت. سوم دی ۱۳۶۵ کربلای ۴ را شروع کردیم. یگان ما مستقل و یگان خطشکن بود. متشکل از یک گروهان و یک گردان بودیم. ۴ ساعت بعد از عملیات از گروهان من، فقط خودم و علی خانلو باقی ماندیم. از گردان کناری هم ۱۷ نفر باقی ماندند. از این گردان ۵۰۰ نفره و بچههای ارتش که خیلی خوب آموزش دیده بودند توقع زیادی میرفت اما عملیات خوب تدارک نشده بود و نقشه لو رفت. کربلای ۴ همیشه در پیشانی جنگ ۸ ساله باقی میماند. علامت سؤالهای مختلفی وجود دارد ولی نباید کسی را بدون دلیل و مدرک متهم کرد.»
تجربه های کهنه سرباز
تهرانی با آنکه ۱۹ساله بوده اما با کولهباری از تجربه و مهارت از ۲۰ماه حضورش در جبهه در عملیات کربلای۴ حضور داشته و سختیهای بسیاری را با چشم خود دیده و با جان خود لمس کرده است. او حالا بعد از گذشت نزدیک به ۴ دهه از آن سالها بهعنوان یک
کهنه سرباز، تجربیات خود در این عملیات و روزهای دیگر جنگ را نوشته و حتی کتابهایی را هم به چند زبان مختلف جهان منتشر کرده است. او معتقد است باید اهتمام بیشتری به تاریخ شفاهی جنگ داشت: «من بارها بهعنوان یک کهنهسرباز در مورد کربلای ۴ مطلب نوشتم و تأکید میکنم باید به تاریخ شفاهی آن توجه کرد. ارجاعات زیادی به نوشتههای من در زبانهای مختلف داده شده است.»
قضاوت ناصحیح نکنیم
این نویسنده که حالا 57 بهار از عمرش گذشته و جنگ بر ۶۰ درصد جانش یادگاریهایی از زخم و درد به جا گذاشته میگوید: «باید بپذیریم که آخر خط هستم. بچههای کربلای ۴ هم عمدتا یا از دنیا رفتند یا شرایطی ندارند برای روایت جنگ. باید حافظه معدود رزمندههایی که آن روزهای سخت را دیده و میتوانند روایت کنند غنیمت بشماریم. ما نسبت به تاریخ شفاهی جنگ غفلت کردیم. باید بدون غرض حرف بزنیم و مطلب بنویسیم. باید زودتر برویم سراغ کهنه سربازها. منظورم سرباز وظیفه نیست. منظورم کسانی هستند که مدت زیادی در جنگ بودند. زمان در این دهه به ضرر ما پیش میرود و فرصت زیادی برای جمع کردن این تاریخ شفاهی از گواهان و حاضران در جنگ نداریم. باید واقعیتها را به دور از بزرگنمایی شرح دهیم.»