• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
چهار شنبه 20 تیر 1403
کد مطلب : 229612
+
-

ماجرای بساط شمع‌فروشی بچه‌های خانی‌آباد

ماجرای بساط شمع‌فروشی بچه‌های خانی‌آباد

 نام: کوچه سقاخانه
 موقعیت: خانی‌آباد، خیابان تختی

کوچه سقاخانه در محله تختی، کوچه خاطرات بچه‌هایی است که دور سقاخانه کوچه جمع می‌شدند و برای رهگذران شمع روشن می‌کردند؛ برای پیرزنی که حاجت داشت یا مردی که بیماری امانش را بریده بود.
شمع‌های سقاخانه این کوچه بی‌وقفه روشن بودند و به‌خصوص در ایام محرم محال بود شب‌ها کوچه تاریک باشد؛ سوسوی روشنای شمع‌ها تا انتهای کوچه دیده می‌شد. همین سقاخانه کوچک پشت دیوار کاهگلی باعث شده بود تا همه این کوچه را کوچه سقاخانه بنامند.
علی مولایاری برایمان از سقاخانه‌ای می‌گوید که همچنان نقل خاطرات آن سر زبان‌هاست: «خانه‌مان در همین کوچه سقاخانه بود. ما سال ۱۳۶۱ در این کوچه ساکن شدیم. اما سقاخانه ۴۰ سال قبل از اینکه ما به این کوچه بیاییم ساخته شده بود. ابتدای خیابان دیوار کاهگلی بزرگی داشت که متعلق به خانه مردی به نام علی انهار بود. گویا خودش این سقاخانه را سرپا نگاه داشته بود. طاق هشتی و پنجره سبزرنگش را هنوز به یاد دارم. درش کوچک بود و برای واردشدن به آن باید تا کمر خم می‌شدیم. البته بچه‌ها حق ورود به آنجا را نداشتند.»
زمان، شکل و شمایل کوچه سقاخانه را عوض کرد. خانه‌ها یکی پس از دیگری تخریب شدند و جایشان خانه‌های جدید قد علم کرد. خانه دیوار کاهگلی که تکیه‌گاه سقاخانه بود نیز تخریب شد و سقاخانه هم از بین رفت.
مولایاری می‌گوید: «سقاخانه در ملک شخصی قرار داشت، کاری نمی‌توانستیم انجام دهیم. بااین‌حال خاطرات روزهایی که بچه‌های محل دور سقاخانه جمع می‌شدند و شمع می‌فروختند را فراموش نمی‌کنم. در‌ماه محرم، به‌خصوص روزهای آخر دهه اول، بچه‌های محله‌های دیگر هم به کوچه سقاخانه می‌آمدند تا شمع بفروشند. شمع‌ها را از یک شمع‌سازی در خیابان مولوی می‌خریدیم، ۲ تومان می‌فروختیم. از جوار دیوار سقاخانه تا اواسط کوچه، بچه‌های خانی‌آباد شمع به‌دست می‌نشستند تا حاجتمندی بیاید و شمع بخرد. گاهی اگر خریدار ازپاافتاده و بیمار بود ما برایش شمع روشن می‌کردیم.»

این خبر را به اشتراک بگذارید