• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
سه شنبه 1 اسفند 1402
کد مطلب : 218978
+
-

گفت‌وگو با دکتر احمد توکلی

رسیدن به اهداف بزرگ بدون ریاضت غیرممکن است

احساس من نسبت به همسرم مثل احساس 24بهمن سال 1349است او همیشه در همه سختی‌ها همراه من بوده است

رسیدن به اهداف بزرگ بدون ریاضت غیرممکن است

  شهره کیانوش راد

دکتر احمد توکلی، سیاستمدار شناخته‌شده‌ای است که تجربه حضور در مسئولیت‌های مختلف را در کارنامه سیاسی خود دارد. او پیش از انقلاب اسلامی از دانشجویان فعال بود که بارها به زندان افتاد. مدتی است به‌علت بیماری، حضور کمتری در مجامع و محافل سیاسی دارد اما همچنان اخبار را رصد می‌کند و هر جا لازم بداند، دست به قلم می‌شود تا نقدهای دلسوزانه‌اش را به مسئولان برساند. مهمان خانه او شدیم تا برایمان از زندگی‌اش بگوید که با حوادث انقلاب پیوند ناگسستنی داشته‌است. او که پدر 2 دختر و 5پسر است در این گفت‌وگوی خودمانی، برایمان از اهمیت خانواده و نقش همسرش در زندگی مشترک صحبت کرد.

آقای دکتر، ما از فرزندان و دوستانتان شنیده‌‌ایم که شما خیلی هوای حاج خانم را دارید.
من كي‌ام؟ لیلی و، لیلی کیست؟ من
 ما یکی روحیم اندر دو بدن
این بیت از مولانا وصف حال من و حاج خانم در سال‌هایی است که با هم زندگی کرده‌ایم و به‌نظرم بهترین توصیف است. حقیقتا احساس من نسبت به ایشان مثل احساس 24بهمن سال 1349است. ما الان پنجاه‌ودوسه سال است با هم زندگی می‌کنیم. هیچ وقت با هم رفتاری تند یا خارج از ادب و احترام نداشته‌ایم. البته طبیعی است که اختلاف نظر وجود داشته و گاهی پیش آمده که از هم دلخور شویم، اما مدتش کوتاه بوده و خیلی زود برطرف شده‌است. همان ابتدا ما با هم وعده‌هایی دادیم و قول و قرارهایی گذاشتیم که تا آخر به آن پایبند باشيم و بوده‌ايم.
شما چهار بار توسط ساواک دستگیر شدید. همسرتان می‌دانستند که قرار است زندگی با مردی انقلابی را شروع کنند و در راهی سخت قدم بگذارند؟
بله من از همان اول صادقانه به ایشان گفته بودم. تمام حرف‌هایم را در دفترچه‌ای نوشتم و از طریق مادرشان که خاله من بود به ایشان رساندم. در آن دفتر نوشته بودم که من یک‌بار دستگیر شده‌ام، اما پدر و مادرم خبر ندارند و ممکن است بازهم دستگیر شوم. ممکن است اعدام شوم. حتی خطاب به او نوشته بودم ممکن است بیوه شوی و...
 نگران نبودید، جواب رد بگیرید؟
وظیفه داشتم همه حقایق را قبل از ازدواج بگویم. البته می‌دانستم قبول می‌کند!
از کجا اینقدر مطمئن بودید؟
حاج خانم، از همان دوران فردی مقید به مذهب و اهل سواد و دانش بودند و می‌دانستم اهمیت مبارزات انقلاب را درک می‌کند. چندبار ایشان را امتحان کرده بودم. ماجرای خواستگاری هم جزو خاطرات شیرین ما به‌شمار می‌آید. بهمن 1349ترم اول دانشگاه را در شیراز تمام کرده بودم. به تهران رفتم تا به خواهرم سر بزنم. پدر و مادرم هم از بهشهر به تهران آمده بودند. مادرم همان روز حرف ازدواج من را پیش کشید و گفت برای دختر خاله‌ات خواستگار آمده‌است. آن آقای خواستگار و خانواده‌اش را می‌شناختم. وقتی شنیدم که دخترخاله‌ام به خواستگارش جواب رد داده، خوشحال شدم و در ذهنم یک نمره مثبت به او دادم که خانواده‌ای راکه مقید به اصول مذهبی نبودند نپسندیده ‌است. قبل ازآن، در تابستان همان سال با کمک پسرخاله‌ام(برادر همسرم) و با هزینه‌ای که از کمک‌های مردمی جمع شده بود، کتابخانه کوچکی به نام «انجمن جوانان مسلمان» راه‌اندازی کرده‌بودیم که بخش خانم‌ها را به دخترخاله‌ام سپردم تا ببینم چند مرده حلاج است! که خیلی خوب از عهده کارها برآمدند و این هم برای من یک امتیاز مثبت دیگر بود.
آن دفترچه‌ خواستگاری را دارید؟
متأسفانه خیر. بعد از آنکه خواستگاری تمام شد و عقد کردیم، دفتر را با خودم به شیراز بردم تا به دوستانم نشان بدهم که آنها هم از چنین روشی برای خواستگاری استفاده کنند. اما در بازرسی ساواک، این دفتر هم از بین رفت.
 بهترین یا متفاوت‌ترین هدیه‌ ازدواج‌تان را به یاد دارید؟
بله. هدیه‌ای از طرف دوست خوبم آقای احمد جلالی بود. من و احمدآقا هم دانشگاهی بوديم. آیه‌ای از قرآن را همراه با ترجمه و با خطی خوش نوشته بود که به‌عنوان هدیه عقد به من داد. در حاشیه آن هم از طرف خود و همسرش، ازدواج ما را تبریک گفته بود. احمد این آیه را قاب کرده بود و هنگامی که می‌خواستم به تهران بیایم پای اتوبوس آمد و این هدیه باارزش را به من داد. آیه 46سوره سبا بود با این ترجمه: «بگو که من یک سخن شما را پند می‌دهم و آن این است که شما خالص برای خدا دو نفر دو نفر با هم یا هر یک به تنهایی قیام کنید و درباره من عقل و فکرت به‌کار بندید.»
 آقای دکتر، الان و بعد از این همه سال مبارزه و فعالیت سیاسی، رنج و بیماری جسمی و احیانا نامهربانی‌هایی که دیده‌اید، اگر به گذشته برگردید، همین راه را انتخاب می‌کنید؟
از مسیری که انتخاب کرده‌ام، پشیمان نیستم. به هر حال «هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد...». رسیدن به اهداف بزرگ، بدون ریاضت و سختی غیرممکن است.



کتابخوانی و تشویق  به مطالعه
علاقه به مطالعه و تشویق به کتابخوانی یکی از ویژگی‌های دکتر احمد توکلی است. بهیجه حسینی  می‌گوید: «کتابخوانی در خانواده ما عادتی همیشگی بود و این علاقه در فرزندان‌مان هم از دوران کودکی وجود داشت. بچه‌ها آنقدر با کتاب مانوس شده بودند که مهدی از همان 7سالگی کتابخانه اختصاصی داشت. من هم تا جایی که می‌توانستم برای بچه‌ها قبل از خواب کتاب می‌خواندم.

هدیه‌ای که  سبب خیر شد!
احمد جلالی از دوستان نزدیک احمد توکلی است و رفاقت آنها به دوران دانشجویی برمی‌گردد. همسردکتر توکلی از روزی می‌گوید که مأموران ساواک برای بازرسی و پیداکردن اعلامیه به خانه آنها آمدند و هدیه احمد جلالی را پیدا کردند:«زندگی را به دور از تشریفات و در اتاق کوچک اجاره‌ای شروع کرده بودیم .صاحبخانه در گوشه‌ای از حیاط فضایی کوچک به‌عنوان آشپزخانه‌ ما درنظر گرفته بود. در راهرو ورودی خانه رختخواب‌های اضافی را گذاشته بودیم و‌ به‌عنوان مخفیگاه اعلامیه‌ها استفاده می‌کردیم. یک روز مأموران ساواک به خانه ما آمدند. حین بازرسی یکی از مأموران با این تصور که اعلامیه‌ای پیدا کرده، برگه‌ای را از لای کتاب‌ها بیرون کشید! دست‌خطی بود که احمد جلالی از دوستان هم دانشگاهی حاج‌آقا برای تبریک ازدواج‌مان به ما داده بود و یکی از آیه‌های قرآن را با خطی خوش نوشته بود. امضای احمد جلالی که او هم از دانشجویان مبارز بود می‌توانست دردسر‌ساز شود، اما خدا را شکر با خواندن این آیه «و جعلنا من بین ایدیهم سدا.... » چشم و گوش مأموران بسته شد و در گزارش آنها نامی از احمد جلالی نیامده بود.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید