• یکشنبه 9 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 19 شوال 1445
  • 2024 Apr 28
چهار شنبه 25 بهمن 1402
کد مطلب : 218274
+
-

گفت‌وگو با امیرعباس ربیعی که حضور شهیداحمد کاظمی در زلزله بم را به تصویر کشیده است

احمد روایت مرام و مردم‌داری است

احمد روایت مرام و مردم‌داری است

حمیدرضا محمدی

آنچه می‌خوانید، مجملی است از مفصل، از یک گفت‌وگوی بلند 5‌ساعته با امیرعباس ربیعی در بم، و در حاشیه آخرین روزهای فیلمبرداری «احمد». او  پس از چند فیلم کوتاه ازجمله «ولد» و 2فیلم بلند یعنی «لباس‌شخصی» و «ضد»، حالا به‌سراغ حضور شهید احمد کاظمی در شبانه‌روز نخست پس از زلزله بم رفته است.

چطور شد که «احمد» را با حبیب والی‌نژاد ساختید؟
رابطه من و حبیب والی‌نژاد به گونه‌ای رابطه پدر پسری است. بعد از «لباس‌شخصی» دفتری در اختیارم گذاشته بود و مرتبط بودیم و هر کاری می‌خواستم انجام دهم در جریان بود. وقتی به او گفتم خیلی موافق بود و گفت بیا و کار کن. درنتیجه به همراه رضا محبی نوری مشغول نوشتن فیلمنامه شدیم.

او را از کجا می‌شناختید؟
رضا را دورادور می‌شناختم، یعنی او را دیده بودم ولی هیچ‌وقت مراوده کاری نداشتیم و به هم نزدیک نبودیم. محمد ساسان نظرش این بود که در کنار من یک فیلمنامه‌نویس دیگر باشد، یعنی دونفری بنویسیم. پس از چندنفر، رضا پیشنهاد شد و نمی‌شناختمش و تقریبا کار اولش بود، قرار شد که یک‌ماه با هم جلو برویم و ببینیم چطور است که بعد از این یک‌ماه دیدیم که خیلی با هم هماهنگ هستیم. این اتفاق در تابستان١۴٠١  افتاد و متن اولیه‌مان در نوروز ١۴٠٢ آماده شد تا آنکه فرایند بازنویسی در اواخر شهریور امسال آماده شد و این مصادف با اواخر پیش‌تولید بود و درنهایت از ٢٩ شهریور وارد فرایند تولید شدیم که ششم بهمن پایان یافت.

به‌نظرم از همان ابتدا هم می‌توانستید حدس بزنید که احتمالا یکی از مسائل‌تان مواجهه با آدم‌هایی خواهد بود که کنار شهید احمد کاظمی بوده‌اند و نظر خواهند داد. می‌خواهم به‌روزی برسم که پسر شهید سر صحنه آمد.
اینها به‌هر‌حال لازمه این مسیر است و برای من چندان باعث نگرانی نمی‌شود چون پذیرفته‌ام که وقتی سراغ سوژه‌های واقعی می‌روم هیچ‌وقت شرایطی فراهم نمی‌شود که همه آنطور که تو فکر می‌کنی فکر کنند. آدم‌ها مختلفند و همه از زاویه دید خودشان نگاه می‌کنند ولی من پذیرفته‌ام. چیزی‌که من همیشه دنبال آن هستم این است که تمام تلاشم را بکنم و نگران نتیجه نباشم. چون در این پروژه‌ها نگاهم این است که اگر کاری خیر و صلاح باشد ساخته می‌شود ولی اگر خیر و صلاح نباشد ساخته نمی‌شود به همین دلیل زیاد به نتیجه فکر نمی‌کنم. چیزی که برایم مهم است این است که خودم را آماده می‌کنم که دغدغه‌ام را پیگیری کنم، و برای سختی‌هایش و تمام موانعی که هست. همه فکر می‌کنند فیلم‌ساختن برای آدمی مثل من راحت است و برای کسی که نگاه ایدئولوژیک ندارد سخت است درحالی‌که به‌نظرم برعکس است یا شاید بتوانم بگویم شاید به اندازه آن سخت است. چون بخش اعظمی از تعاملات ما در سینما با این نوع حواشی مخدوش می‌شود و همه شاید با من کار نکنند. به‌هرحال دغدغه‌هایی که ما داریم دغدغه‌های طیف وسیعی از اهالی سینما نیست بلکه در تضاد با دغدغه‌های آنهاست. دردسر دیگر تعامل با کسانی است که بودجه را در اختیار دارند و ازقضا سخت به‌خود فیلمساز اعتماد می‌کنند. یادآور شوم که از طرف خانواده شهید کاظمی به‌هیچ‌عنوان اذیت نشدیم بلکه به‌شدت هم ما را حمایت کردند و دخالت هم نکردند و ما را آزاد گذاشتند و از لحاظ پژوهشی همراهی‌مان کردند.

در پروژه احمد کسی بود که به حضورش نیاز داشته باشید اما نیاید؟
گروهی که من در احمد با آنها کار کردم گروهی بودند که پیش‌تر سابقه همکاری داشتیم؛ با هاشم مرادی به‌عنوان فیلمبردار از فیلم کوتاه «ولد» کار کرده‌ام، با محمدرضا شجاعی به‌عنوان طراح صحنه در 2فیلم قبلی‌ام کار کرده‌ام، بهمن حسینی برنامه‌ریز هر دو فیلم قبلی‌ام بود و با مرتضی کهزادی به‌عنوان طراح چهره‌پردازی در «ضد» همکاری کرده‌ام. همه همراه بودند و دیگر ‌تفکرات و درخواست و تقاضاهایمان و مسائلی را که برایمان مهم است را فهمیده‌ایم و در ما همفکری و حتی رفاقتی پدید آمده است. ولی برای بازیگران، اساسا سراغ بازیگر چهره رفتن سلیقه‌ام نیست. از همان اول حاج‌حبیب خیلی همراه بود ولی دوستان‌مان در حوزه هنری کمی در تردید بودند که گفت‌وگو کردیم و قبول کردند که مسیر «احمد» را مثل «لباس‌شخصی» با استفاده از بازیگران خوب و مستعدی که سلبریتی یا شناخته‌شده چه برای مردم چه برای جامعه هنری نیستند، پیش ببریم.

درباره فضای لجستیکی فیلم صحبت کنیم که به‌نظرم خیلی متفاوت بود.
وقتی فیلمنامه را می‌نویسم درگیر این جزئیات نمی‌شوم و اصلا به این فکر نمی‌کنم که آیا این سکانس که دارم می‌نویسم قابل اجرا هست یا نه؟ و بیشتر به ظرفیت دراماتیزه‌کردن درام فکر می‌کنم. وقتی تمام شد، نخستین چیزی که مهم شده بود و تصورم این بود که چالش‌برانگیز است، حجم لجستیکی بود. در اختیار داشتن فرودگاه برای فیلمبرداری، مسئله‌ای بود. می‌خواهم بگویم از همان اول وقتی آدم‌های مختلف، قصه را می‌خواندند، اول می‌گفتند قصه خوبی است اما مگر قابل ساخت است. یعنی در مواجهه اول همه می‌گفتند که قصه خیلی خوب است ولی این را که نمی‌شود ساخت اما به مدد الهی شد.

چگونه به تینو صالحی برای «احمد» رسیدید؟
برای ما جز آناتومی بدن، چشم احمد خیلی مهم بود و البته حال احمد، باید بازیگری انتخاب می‌کردیم که ما را به آن حال می‌رساند و طبیعتا از لحاظ بازیگری هم باید توانمند می‌بود. وقتی توماج دانش‌‌بهزادی، تینو صالحی را پس از 13نفر که امتحان کرده بودیم، پیشنهاد داد و نخستین تست گریم را زدیم، دیدم چقدر حال چشمش به حاج‌احمد نزدیک است. وقتی تهیه‌کننده هم تأیید کرد و نهایی کردیم، کار شروع شد.

سیمرغ خواهید گرفت؟
فیلم «احمد» ترسناک‌ترین کاری بود که در زندگی‌‌ام کردم؛ چه در سینما چه در غیرسینما. ترسناکی‌اش هم این بود که با خودم فکر می‌کردم من امیرعباس ربیعی چطور می‌توانم فیلم  شهیداحمد کاظمی را بسازم. چون واقعیت این است که من، «احمد کاظمی» را طوری در پژوهش‌هایم دریافت کردم که یکی از برجسته‌ترین انسان‌های تاریخ معاصر ایران بود و حتی معتقدم مرد بزرگی چون «قاسم سلیمانی» هرچه دارد تحت‌تأثیر احمد دارد و اساسا رابطه این دو، رابطه مرید و مرادی است.
به‌خودم گفتم خدایا من چطور از پس آن برمی‌آیم؟ چون اعتقادم این است که خروجی فیلم آیینه درونی یک فیلمساز است. خیلی از فیلم‌هایی که درباره شخصیت‌های واقعی ساخته شده، با وجود سروصداهایی که کردند، به آن واقعیت نزدیک نشده‌اند. این برایم خیلی ترسناک بود. یادم هست فرزند شهید کاظمی اوایل مخالفت می‌کرد با اینکه ما فیلم احمد و زلزله بم را بسازیم. علت مخالفتش هم این بود که می‌گفت کاری که پدرم در زلزله بم کرد یک نقطه از فعالیتش است و اگر این فیلم ساخته شود تا سال‌ها دیگر درباره پدر من فیلمی ساخته نمی‌شود و گفت من دوست داشتم سریال زندگی پدرم ساخته شود که بعد البته راضی شد. برای همین باعث شد از همان اول دغدغه‌ام صرفا همین شود و از خیلی چیزها فارغ شوم. یعنی تمام تمرکزم روی سوژه به این سمت رفت که چه کار کنم که حق او ادا شود. این را بدون شعار می‌گویم؛ به‌خودم گفتم احمد کاظمی در بم چه کار کرد، تو بیا در فرایند ساخت، همان کار را بکن؛ مسیری را دید، به دل آن رفت، فکر هیچ‌چیزدیگر را هم نکرد، توکل و توسل کرد، جلو رفت، از همه بازوها استفاده کرد و کوشید این کثرت را وحدت بدهد. من هم سعی کردم همان کارها را بکنم.

درک و دریافت‌تان از شهید کاظمی در بم چگونه بود؟
 آنچه از احمد دریافت کردم، مواجهه به‌شدت عاطفی با مردم بود. دیدم باید کاری کنم که قلوب مردم، با احمد گره بخورد. و حالا هم آرزویم این است که این اتفاق رخ داده باشد. اگر این برایم رخ داده باشد که وقتی مخاطب، هر نوع مخاطبی با هر سلیقه‌ای، از سالن سینما بیرون می‌آید، اولا بگوید مردم چقدر خوبند، چقدر مظلومند و چقدر رنج می‌کشند، بعد بگوید او چقدر پای مردم ایستاد و کاش این مردم‌داری و روح مردم را همه مسئولان داشته باشند، شاید بتوانم بگویم کاری که  می‌‎خواستم  انجام شده است ولی اگر نشود، هر سیمرغی که احمد بیاورد برایم جذاب نیست. ولی اگر آن اتفاق بیفتد و سیمرغ را هم بیاورد طبیعتا جذاب است. چون بحث سیمرغ شد احساس می‌کنم در این فیلم در چند وجه کارهای بزرگی نسبت به تجربه دیگر فیلم‌ها شده است؛ در لباس، گریم و جلوه‌های ویژه بصری به‌نظرم اتفاقات جذابی افتاده است. به‌ویژه در جلوه‌ها که برای نخستین‌بار در سینمای ایران، تکثیر سه‌بعدی انجام گرفت.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید