• یکشنبه 2 دی 1403
  • الأحَد 20 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 22
سه شنبه 17 بهمن 1402
کد مطلب : 217853
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/r0loE
+
-

باب‌اسفنجی در سعادت‌آباد

گزارشی از آنهایی که در جلد عروسک، مشتری جلب می‌کنند

دغدغه
باب‌اسفنجی در سعادت‌آباد

سحر جعفریان-روزنامه نگار

دوست داشت آرتیست شود؛ درست مثل همان‌هایی که «سوپراستار» یا «سلبریتی» صدای‌شان می‌کنند و هر روز جزئیات کامل زندگی‌شان از طریق شبکه‌های مجازی منتشر می‌شود و یا عکس‌های‌شان که شکار پاپاراتزی‌های سمج است، وایرال می‌شوداما از همان اول تاس زندگی رحمان جور نیامد تا به این خواسته و خواسته‌های دیگرش برسد. 7سالش که بود به جای کلاس و مدرسه سر از ساختمان‌های در حال ساخت و وردستی «اصغر بنا» که یکی از دوستان صمیمی پدرش بود، درآورد. کمی بعد هم شد شاگرد ‌تر و فرز یکی از میوه‌فروشی‌های محله علی‌آباد. حالا علی‌آباد جنوب تهران کجا و محله «جیتو»ی شهرستان پاکدشت در جنوب شرقی پایتخت(محل سکونت) کجا. هنوز 18سالش نشده بود که تجربه دستفروشی جوراب، نظافت‌ ساختمان‌های‌مسکونی، نگهبانی واحدهای تجاری و ظرفشویی در آشپزخانه رستوران‌های متعدد را از سر گذرانده بود. حالا رویای آرتیستی رحمان 37ساله، حسابی کهنه شده و تاس پرجنب و جوش زندگی‌اش نیز برایش، آورده وکارگر عروسک‌‌های تن‌پوش شده است. او این روزها یکی از چندین کارگر عروسک تن‌پوش فعال در تهران است که تب کسب ‌و کارشان فروکش کرده است.

پاندای کونگ‌فوکار، عمو نعمت را کشت
حالا حدود 10سال از کارگری رحمان با عروسک‌های ‌تن‌پوش مقابل رستوران، شهربازی، پاساژ و مال‌ها در مناسبت‌های ملی، مذهبی و افتتاحیه‌ها می‌گذرد. عیال‌وار شده و پسر یکی یک دانه‌اش هم کلاس دوم دبستان است. با اینکه کارگری با تن‌پوش عروسک برای تبلیغات و جذب مشتری به‌صورت خیابانی و محیطی از رونق افتاده اما رحمان هنوز هم گاهی عروسک‌ تن‌پوش میکی‌موس، تام و جری، بابانوئل و بچه رئیس را می‌پوشد یا گاهی تن‌پوش باب‌اسفنجی،سگ‌های نگهبان، خرگوش زبل، پاندای کونگ‌فوکار، توییتی، تدی و خیلی تن‌پوش‌های عروسکی دیگری که تولیدکنندگان، آنها را براساس شخصیت‌های کارتونی پرطرفدار طرح و دوخت زده‌اند بر قامتش می‌کشد. اینکه تن‌پوش کدام عروسک را بپوشد به سلیقه صاحب‌کار، حال و هوای محیط کار و البته طیف مشتریان بستگی دارد. رحمان می‌گوید:« حتی گاهی تن‌پوش پرنسس‌ها و دختر کفشدوزکی را هم پوشیده‌ام. اولش مثل یک چیزی بود که اسمش را از دهان مشتری‌های رستوران قبلی شنیده بودم؛ تابوشکنی اما بعدش به‌خودم می‌گفتم، هی، رحمان! مگر نمی‌خواستی آرتیست شوی؟ خب! آرتیستی یعنی همین دیگر. یعنی جای یکی دیگر نقش بازی کنی. حالا هر نقشی؛ از آدم بگیر تا جک و جانور. خلاصه تا به امروز خودم را با این حرف‌ها راضی نگه داشته‌ام تا مثل عمونعمت(یکی از کارگران عروسک تن‌پوش در پاساژ قبلی که حدودا 60 سال داشت) که برخلاف میلش تن‌پوش عروسک پاندای کونگ‌فوکار می‌پوشید و با این شغل امرار معاش می‌کرد از زور غصه و افسردگی نمیرم.» پاهایش را از تن‌پوش عروسک بیرون می‌آورد و باز می‌گوید: «راستش این حرف‌ها فایده‌ای ندارد. دید مردم نسبت به این شغل منفی و کم‌ارزش است. برای همین این روزها که بیشتر در شمال تهران و همچنین سفره‌خانه‌های شهریار کار می‌کنم سعی دارم دلم را خوش کنم به خنده بچه‌ها و ذوق‌شان برای عکس انداختن با تن‌پوشی که زیرش دارم از درد پا یا لرز سرما در زمستان و حرارت گرما در تابستان ناله می‌کنم.»

آرتیست خجالتی
رحمان دوست ندارد نام خانوادگی‌اش را بگوید و یا عکسی از چهره‌اش بدون آن کله عروسکی، ثبت شود. او یادش هست نیمه شب یکی از روزهای زمستانی سال1392 بود که آخرین ظروف آشپزخانه یکی از رستوران‌های شلوغ شهر را شست و بعد تصمیم گرفت حالا که آرتیست نشده، تن‌پوش عروسک توییتی را که چند روز قبل از آن، صاحب رستوران خریده بود تا کارگری خوش‌انرژی برای اپراتوری‌اش پیدا کند، بپوشد. از آرتیستی نقش‌های اول فیلم‌های سینمایی جشنواره‌ای رسیده بود به تن‌پوشی عروسکی بی‌قواره. روزهای نخست کنار آمدن با این مسئله برایش سخت بود. با اینکه روی صورتش را کله گنده و زردرنگ عروسک توییتی حسابی پوشانده بود ولی باز هم خجالت می‌کشید از نگاه کنجکاو مردم، از حرف‌های کنایه‌آمیز برخی که خود را طنازی بی‌بدیل می‌پندارند و از رهگذران آشنایی که ممکن بود از سر بداقبالی او هر لحظه آن حوالی پیدا شوند و خبر کسب‌ و کار متفاوتش را با قصد و غرض به گوش باقی اهالی روستای حصار(روستای آبا و اجدادی‌اش در نزدیکی استان مرکزی) برسانند. با این همه چاره‌ای نداشت جز پیش راندن روزها؛روزهایی که اغلب در طلوع و غروب‌شان با خود این جمله را تکرار می‌کرد: «تیرون... تیرون که می‌گفتن این بود؟!» یا می‌گفت:« این همه مسخره‌بازی و ادابازی‌ درآوردن به‌خاطر
 8 میلیون‌تومان که حتی به اجاره خانه‌مان هم نمی‌رسد.»


 

این خبر را به اشتراک بگذارید