• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
شنبه 14 بهمن 1402
کد مطلب : 217622
+
-

سر سبز

حکایت کیسلوفسکی و اینجانب در جشنواره

حکایت کیسلوفسکی و اینجانب در جشنواره

شاپور عظیمی

این میزانسن آشنا و دیرپایی است که سینمادوستان تقریبا در اقصی نقاط جهان و در موارد بسیاری، از طریق جشنواره‌های مختلف سینمایی برخی فیلم‌ها و فیلمسازان را کشف کنند. این اتفاق در جشنواره فیلم فجر نیز برای بسیاری از عشق‌فیلم‌ها و ازجمله خودم هم رخ داد. به‌جز تارکوفسکی که ناغافل و از طریق جشنواره فیلم‌فجر او را شناختم، فیلمساز دیگری هم بود که نخستین مواجهه‌ام با آثارش شاید تلخ نیز بود: کریستوف کیسلوفسکی که او را با «فیلم کوتاهی درباره کشتن» در جشنواره فیلم‌فجر کشف کردم اما هرگز فکر نمی‌کردم به قول محمد صالح علاء، زلف با او گره بزنم و به یکی از مهم‌ترین مقاطع زندگی‌ام تبدیل شود. فیلم هم با فیلتر خاصی فیلمبرداری شده بود که گوشه‌های تصویر را کدر کرده بود و رنگ فیلم معمولی نبود و به زعفرانی می‌زد. فیلم، حکایت جوانی را روایت می‌کرد که بی‌خود و بی‌جهت یک راننده تاکسی را از پا درمی‌آورد و بعد هم طی مراسمی که تک‌تک جزئیاتش به نمایش درمی‌آید، ‌تقاص کارش را می‌دهد. این نخستین مواجهه با کیسلوفسکی در همان سال۱۳۶۷ و طبعا در سینما عصرجدید، برایم مواجهه دلنشینی نبود. اگر نمی‌دانستم که این فیلم یکی از فیلم‌های مجموعه‌ای 10‌تایی است، چه‌بسا با کیسلوفسکی در همان جشنواره فیلم‌فجر خداحافظی کرده بودم اما چندی بعد دقیقا فیلم دیگری از این مجموعه دیدم که 180درجه با فیلم قبلی فاصله داشت: فیلم کوتاهی درباره عشق. بعد از جشنواره فیلم‌فجر و کنجکاوی ابتدایی، ‌کم‌کم دیگر فیلم‌های کیسلوفسکی را روی نوار بتاماکس یا در دانشکده دیدم یا دوستی برایم آورد که دستی در یافتن فیلم‌ها داشت و به این ترتیب کیسلوفسکی یک‌راست از پرده سالن سینما عصر جدید جشنواره فیلم‌فجر، به پایان‌نامه‌ام راه پیدا کرد و با مجموعه آثارش، پرونده دوره لیسانس بنده به‌خوبی و خوشی و برای همیشه بسته شد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید