حرف و حدیثهای یک شراکت 3ساله
ائتلاف نظامی ایران و روسیه در جنگ سوریه، با چه منافع و زیانهایی برای تهران همراه بوده است؟
«روسیه دیر آمد، اما خوش آمد»؛ این جمله مشهور کمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی و نخستین موضع رسمی ایران در قبال ورود مستقیم روسیه به تحولات میدانی سوریه در مهرماه سال94 بود، آن هم درحالیکه بیش از 4سال از آغاز بحران داخلی سوریه میگذشت و با وجود نقش مؤثر کمکهای مستشاری ایران و حزبالله به ارتش این کشور، جریانات مختلف مخالفان دولت (از ارتش آزاد گرفته تا جبههالنصره، داعش و...) با توجه به امکانات گسترده و تکیه بر شبکههای فراملیتی، بیش از نیمی از خاک سوریه را به تصرف خود درآورده بودند.
در چنین شرایطی، ناوگان نظامی روسیه مستقر در دریای خزر در سحرگاه هشتم مهرماه94 مواضع تروریستها در مناطق صحرایی سوریه را مورد حملات موشکی قرار داد؛ حملاتی که تمام بازیگران بحران سوریه را دچار شوکی بزرگ کرد. از یک سو بسیاری از ورود متحدی قدرتمند خشنود بودند؛ متحدی که از این پس میتوانستند به ظرفیتهای کمنظیر هوایی و موشکی آن برای پیشروی میدانی علیه معارضین تکیه کنند. اما از سوی دیگر این حملات ناگهانی موجی از نا امیدی و نگرانی را برای مخالفان بشار اسد و حامیانش بهدنبال داشت بهویژه آنکه 2 سال قبل از این رخداد، دولت دمکرات آمریکا، امید آنها را برای تکرار سناریوی لیبی در سوریه به پای مذاکره با دولت جدید ایران ذبح کرده بود.
بشار اسد؛ خط قرمز یا کارتی برای مذاکره؟
در سایه آمادگی زمینی و اشراف اطلاعاتی نیروهای مقاومت بر جریانات مختلف معارضین، نتیجه حضور روسیه در صف حامیان دولت قانونی سوریه خیلی زودتر از انتظارها آشکار شد؛ جلوگیری از پیشروی مخالفان و آغاز فتحالفتوحهای حامیان دولت، از حلب و دیرالزور گرفته تا غوطه شرقی و این روزها درعا. اما به موازات این پیروزیهای بزرگ، بهتدریج زمزمههایی از آینده اتحاد ایرانی-روسی در سوریه و احتمال وقوع اختلاف میان این دو بازیگر سرنوشتساز بحران سوریه نیز به گوش میرسید؛ زمزمههایی که برای نخستین بار از دروازه خبرگزاریهای عربی و اسرائیلی وارد فضای رسانههای منطقهای و بینالمللی شد. نقطه محوری این زمزمهها مربوط به شخص بشار اسد و جایگاه او در سوریه پس از بحران بود. درحالیکه تداوم حضور رئیسجمهور منتخب سوریه در کاخ تشرین به شهادت منابع مختلف، خط قرمز ایران بهشمار میرود اما بهنظر میرسد روسها چنین تأکیدی بر حضور اسد در قدرت نداشته و برای مذاکره روی این مسئله با سایر طرفهای بحران سوریه، ازجمله آمریکا، ترکیه و عربستان آمادگی دارند. این اختلاف موضع در مسئله احتمال بازگشت فاروقالشرع به ساختار قدرت در سوریه متجلی شد؛ سیاستمدار سنی مذهب کهنهکاری که از آغاز بحران سوریه بهدلیل مخالفت با رویکردهای دولت در برخورد با مخالفان و همچنین ضدیت با نفوذ ایران از قدرت کنار گذاشته شد. سال گذشته در جریان رایزنیهای فشردهای میان روسیه و ترکیه، بهعنوان 2 عضو اصلی مذاکرات آستانه، بار دیگر نام فاروقالشرع (بهعنوان گزینه جانشین اسد در دوره زمانی مابین جنگ داخلی تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری) بر سر زبانها افتاد. حتی گفته شد او با حضور یک میانجی روس با بشار اسد در کاخ ریاستجمهوری گفتوگویی کوتاه داشته است. اما فاروقالشرع و تمام خبرهای ضدو نقیض مربوط به او پس از گذشت چند هفته مجددا از متن به حاشیه برگشتند. چرخشی که علت آن، از سوی بسیاری از رسانهها، ریشه در مخالفت ایران با برکناری بشار اسد از طریق سازوکاری غیراز انتخابات داشت.
معمای جنوب؛ مذاکره بر سر ایران؟
اما اوج این تنشها (که بخش عمده آن مربوط به تحلیلهای رسانهای است و بازتاب چندانی در مواضع مقامات 2 کشور نداشته) مربوط به زمانی است که بیشتر شهرهای سوریه در قالب این ائتلاف نظامی قدرتمند از چنگ مخالفان درآمده و مسئله جنوب سوریه با تمام حواشی آن دوباره پر رنگ شده است. اهمیت جنوب سوریه بیش از هر چیز در موقعیت جغرافیایی آن (نزدیکی به مرزهای اردن و رژیم صهیونیستی) نهفته است؛ امری که طی سالهای گذشته نوعی حاشیه امن برای معارضین مستقر در درعا و سایر مناطق جنوب بهوجود آورده بود. اما حالا ارتش سوریه برای حرکت بهسوی این دژ مستحکم معارضین آماده شده و به تبع آن فشارهای آمریکا، اسرائیل، عربستان و اردن بر روسیه برای جلوگیری از وقوع تنش نظامی در این منطقه حساس تشدید شده است. به این ترتیب سفرهای جداگانه مقامات عالیرتبه واشنگتن، تلآویو، ریاض و امان به مسکو آغاز شد و به فاصله کمی، رسانههای نزدیک به همین کشورها از آمادگی روسیه برای مذاکره بر سر حضور ایران و حزبالله در جنوب سوریه خبر دادند؛ خبرها و زمزمههایی که البته با توجه به مواضع دوپهلوی مقامات روسی طی چند ماه اخیر تقویت شد. تمام اینها در کنار موضع بیطرفانه مسکو نسبت به حملات مکرر اسرائیل به پایگاههای مقاومت در جنوب سوریه این فرضیه را تأیید کرد که روسیه حاضر است حضور ایران را نیز دستکم در بخشهایی از خاک سوریه به کارتی برای مذاکره با سایر طرفها تبدیل کند. میخائیل بوگدانوف در این زمینه گفته است: حضور ایران در جنوب سوریه، علاوه بر اینکه منجر به تشدید تنشها خواهد شد اما بیش از هر کس به نفع اسرائیل است. شبکه العربیه عربستان نیز در گزارشی با اشاره به تحولات چندماه گذشته در جنوب سوریه نوشت: بهنظر میرسد ماه عسل ایرانی-روسی در سوریه به پایان رسیده و ایرانیها دیگر کارایی ویژهای برای باقی ماندن در این کشور ندارند، بنابراین روسیه حضور نظامی این کشور را هم به بخشی از مذاکرات خود با غرب تبدیل کرده است.
حضور ایران در عملیات درعا
با این حال و در شرایطی که ایران واکنش جدی به این موضعگیریها از خود نشان نداد، طی 10روز گذشته عملیات آزادسازی جنوب سوریه توسط ارتش این کشور با حضور مستشاران نظامی ایران و حزبالله کلید خورد. از همان ابتدا حضور نیروهای غیرسوری در این عملیات واکنش گسترده حامیان معارضه را بهدنبال داشت. با گذشت 3روز از آغاز پیشرویهای زمینی و بمباران مواضع معارضین در مناطق ریف شرقی و غربی درعا، خبر مشارکت جنگندههای روسی مستقر در پایگاه هوایی حمیمیم در این عملیات نیز از سوی رسانههای رسمی منتشر شد. یاسر الزعاتره، نویسنده اخوانی در تفسیر این رخداد نوشت: از ابتدا نباید چنین تصور میشد که روسیه قادر به مهار ایران در سوریه، بهویژه مناطق جنوبی این کشور است. حضور و نفوذ ایران در سوریه مسئلهای مربوط به بعد از بحران داخلی این کشور نیست و نمیتوان با تکیه بر چنین میانجیهایی آن را حل و فصل کرد. اگرچه معمای جنوب را هنوز نمیتوان حل شده پنداشت، اما بدون شک تا اینجا مشخص شده که روسیه حتی درصورت آمادگی برای معامله بر سر حضور ایران، توانایی چنین اقدامی را ندارد. علی هاشم، تحلیلگر لبنانی پیش از این در مصاحبه با همشهری، همکاری نظامی میان این دو کشور در سوریه را پایینتر از سطح استراتژیک توصیف کرده و معتقد بود تهران و مسکو صرفا بر سر کلیات به توافق رسیدهاند و باقی مسائل نیاز به رایزنی و مذاکره دارد، توصیفی که با نگاهی به تحولات ماههای بعد از پایان تروریسم در سوریه نزدیک به واقعیت بهنظر میرسد. حفظ امنیت و تمامیت ارضی سوریه با توجه به موقعیت جغرافیایی ویژه این کشور از طریق مهار گروههای شبهنظامی ازجمله اهداف مشترک ایران و روسیه به شمار میآمد. حال باید دید بعد از پایان موفقیتآمیز این مرحله، آیا این دو بازیگر سرنوشتساز بحران سوریه قادر به ادامه مسیر 3سال گذشته در صحنه سیاسی و اقتصادی نیز خواهند بود یا نه؟