کدوتنبل سحرآمیز دولاب
دولاب یکی از محلههای تاریخی تهران بهحساب میآید که از روزگار قدیم سنتها و آیینهای مختص به خودش را داشته است. شب یلدا یکی از مناسبتهایی است که با تاروپود دولاب تنیده شده و از هزار سال قبل تاکنون با برپایی مراسمی خاص همراه بوده است. قدیمیهای دولاب بر این باورند که آداب شب یلدا قبل از پیدایش تهران در این محله رعایت میشده و با گذشت سدهها هنوز جایگاه خاصی بین اهالی دارد. علی متبحری، یکی از قدیمیهای محله دولاب، درباره وجه تمایز آداب شب یلدا در این محله با سایر محلههای پایتخت میگوید: «مراسم شب یلدا در محله دولاب با محوریت مادربزرگها برپا میشد. این یک سنت دیرینه بود که شب یلدا، مادربزرگها را در صدر مجلس مینشاندند تا برای فرزندان و نوهها قصه بگویند. آخر شب هم مادربزرگ خاطره تعریف میکرد و مادربزرگهایی که به مکتب رفته بودند با کورهسوادی که داشتند، حافظ یا شاهنامه میخواندند. بنابراین، شب یلدا در دولاب با قصههای مادربزرگها شروع میشد و با خاطرهگویی یا شعرخوانی آنها به پایان میرسید.»
گوشدادن به داستان مادربزرگ در شب یلدا، فصل مشترک خاطرات قدیمیهای دولاب است. از بین همه قصههای شب یلدا، قصه «کدو لقلق» در خاطره آنها مانده و از یادها نرفته است. متبحری میگوید: «کدو لقلق قصه زندگی کدوتنبلی بود که با پرندهها حرف میزد و با آنها زندگی مسالمتآمیزی داشت. کدو تنبل، نقش اول قصه بود و مادربزرگ با روایت داستانهایی از این دست به ما میآموخت که با حیوانات، بهخصوص با پرندهها، مهربان باشیم. این سنت بهعنوان داستان کنار کرسی هم شناخته میشد چون لازمهاش این بود که نوهها دورادور کرسی بنشینند تا مادربزرگ قصهگویی را شروع کند.»شیوه نگهداری میوههای شبعید در روزگار قدیم دولاب هم شنیدنی است. متبحری میگوید: «طبق روایتهایی که سینهبهسینه گشته و در تاریخ محلهمان ثبت شده، اهالی دولاب هندوانه و خربزه را لای حصیرهای مخصوص میگذاشتند و اول زمستان بهعنوان میوه شبعید استفاده میکردند. در برخی محلههای دیگر هندوانه و خربزه را زیر زمین و در خاک نگهداری میکردند اما اهالی دولاب شیوه خاص خودشان را داشتند.»