سال درظهیرالاسلام تحویل شد
گزارشی درباره چاپ و توزیع تقویم سال نو در یک خیابان
فاطمه عسگری نیا-روزنامهنگار
درست است که همه ما این روزها در تکاپوی برگزاری مراسم شب چله و جشنهای زمستانی هستیم و فکر میکنیم تا پایان سال و استقبال از بهار زمان زیادی مانده است، اما باور کنید برای کارگران چاپ سالنامه و سررسید، چند صباحی است که سال نو آغاز شده است. اگر باورتان نمیشود پیشنهاد میکنیم سری به چاپخانهها و راسته فروش این نوبرانههای رنگارنگ 1403 در ظهیرالاسلام بزنید، آن وقت است که بوی آمدن سال نو را شما هم حس خواهید کرد. البته خودشان میگویند تکاپوی سال نویی آنها از اواخر آبان و اوایل آذر شروع میشود و تا شب عید هم ادامه دارد. کارگرانی که در چاپخانههای تقویم و سالنامه مشغول به کارند این روزها حسابی سرشان شلوغ است. شاید این همه عجله و سرعت عمل در کار هم بهخاطر ماهیت محصولی است که تولید میکنند؛ سررسیدها و تقویمهایی که باید به موقع تولید و راهی بازار شوند، در غیراین صورت اگر به خودشان نجنبند محصولاتشان بهاصطلاح بازار، میسوزد و روی دستشان میماند.
سه شیفت مشغول کاریم
به هر گوشه خیابان ظهیرالاسلام که نگاه میکنیم بنرهای تبلیغاتی سررسید 1403 به چشم میخورد. نیسان آبی رنگی از راه میرسد. کارگرها تند تند کارتنهای بزرگی را به داخل فروشگاه میبرند. جوانک لاغراندامی درحالیکه از یک طرف نم باران روی سرش نشسته، از طرف دیگر عرق جبینش از کنار ابروها راه افتاده و از چاپخانه آمده مشغول جابهجایی بار است:«چاپخانه ما در خانیآباد است. بچهها 3 شیفت مشغول تولید هستند. هرسال وضعمان همین است. از اواسط آذر تا اواخر اسفند کارمان چاپ سررسید و تقویمهای رومیزی است. بعد از چاپ هم آنها را به فروشگاه میآوریم.»
از کودکی در این کار بوده است؛ از وقتی که به قول خودش پشت لبش سیاه نشده بود و الان یک کارگر حرفهای در چاپخانه است: «شغل ما با همه سختیها شیرینیهای خودش را دارد. همیشه وقتی سالنامههای جدید را ورق میزنم قول و قرارهای سال جدید را هم با خود میگذارم. با خودم همیشه میگویم وقتی جلوتر ازهمه تقویم سال را بهدست میگیرم باید یک قدم هم جلوتر از همه باشم.» لبخندی میزند و میرود. با کلامی شوخی و جدی توصیه میکند از خرید سررسید سال نو عقب نمانم. یکی دیگر از کارگرهایی که او را همراهی میکند از اتباع بیگانه است. او سالهای سال است که در چاپخانه مشغول است و میگوید:« از وقتی در این شغل آمدهام سال جدیدم زودتر از دیگران نو شده است.» همراه با دوستش میخندد و میگوید:«بهتر است بگوییم الان سال نو به وقت چاپ سالنامه است!» او در بخش آمادهسازی جلدهای سالنامهها مشغول بهکار است و میگوید:« جلدهای سررسیدها متنوع است. از جلدهای پارچهای که بگذریم جلدهای سلفونی، چرمی، گالینگور و طلاکوب حسابی در بین سفارشها طرفدار دارند.
دلشوره بسیار داریم
درست است همه کارگرها و دستاندرکاران تولید سررسیدها این روزها با شور و حال خاصی مشغول تهیه و تولید این محصولات هستند، اما نمیشود در کنار این شور و حال، بیخیال دغدغههایشان بشوند. محسن غمیلو درباره این دغدغهها میگوید:«بچهها همه توانشان را بهکار میگیرند که سررسیدها بلافاصله بعد از اعلام تاریخ وارد بازار شود، اما اگر همین سررسیدها تا شب عید فروخته نشود حکم نان بیات را دارد. دیگر کسی بعد از شروع سال نو بهای واقعی آنها را پرداخت نمیکند و این بزرگترین دغدغه ماست.»
بازار شب عیدمان خوب است
خیلی از مغازههای ظهیرالاسلام ویترینهای شکیلشان چشمنوازی میکند، اما در فروشگاهی که یاسر رضایی و دوستانش مشغول کار هستند خبری از این زرق و برقها نیست. تا دلتان بخواهد اینجا از کف زمین تا نیمههای شیشه مغازه سررسید چیدهاند. یاسر همینطور که کف مغازه نشسته و مشغول خالی کردن کارتنهای پر از سررسید است و با وسواس خاصی آنها را طبق رنگشان طبقهبندی میکند میگوید:« نیمه دوم سال که کار تولید سالنامه شروع میشود کار در چاپخانه هم چرخشی میشود تا بچهها کمی تنوع کاری داشته باشند و خسته نشوند. مثل امروز که من از چاپخانه به فروشگاه آمدهام.»
یاسر که اینها را میگوید محمد از بالکن طبقه بالای فروشگاه سرش را بیرون میآورد و میگوید:« راست میگوید بعد از این همه شبکاری مداوم حین تولید و توزیع حسابی این سررسید میچسبد.» با اینکه این روزها بهخاطر حجم بالای کار خستهاند و رد این خستگی را میشود در چهره تکتکشان دید، اما شوق چشمانشان را نمیتوان نادیده گرفت، جلوهای که معتقدند بهخاطر بازار کار خوب شب عید است؛ شب عیدی که برای آنها 5 ماهی زودتر از همه میرسد.