دولت با مردم شفاف و صریح حرف بزند
حسین ایمانیجاجرمی | جامعهشناس:
نقش مردم در ایجاد امید و بهبود شرایط کنونی جامعه بسیار کلیدی است؛ بهشرطی که آنها را در تصمیمگیریها شریک کنیم. با توجه به حوادث روزهای اخیر و تلاطمهای بازار ارز و سکه بهنظر میرسد بیان چند نکته ضروری است. در شرایط فعلی نگاه مردم به دولت است؛ یعنی آنها با سیگنالهایی که دولت در این شرایط برای کنترل اوضاع ارسال میکند، رفتارهای خود را تنظیم میکنند. ناگفته نماند، واقعیت این است که مسائلی که پیش آمده داخلی نیست و عمدتا بهدلیل فشارهای آمریکا و خروج این کشور از برجام است؛ البته پیش از آن نیز وعدههای آزادسازیهای اقتصادی، گشایشهای بانکی و حضور سرمایهگذاران بینالمللی اتفاق نیفتاد. حال شرایط پیچیدهای پیش آمده که بخش قابل توجهی از مردم چندان امیدی ندارند که آینده بهتری در انتظارشان باشد. اگر میخواهیم مردم امیدوار باشند باید تصویر «آینده روشن» را برایشان ترسیم کنیم. بخشی از ناامیدی مردم قابل درک و طبیعی است و نمیتوان کسی را بابت احساس و ترسش ملامت کرد. مردم ترسیدهاند و این ترس همگانی، خود را در تلاطم حوزه اقتصادی نشان داده است. در این میان سقوط آزاد ارزش ریال به نفع طبقه ثروتمند و به ضرر طبقه متوسط است؛ البته فشار به طبقه فرودست هم وارد میشود ولی چندان به حال آنها فرقی نمیکند. کسانی که برای خرید کالاها هجوم میآورند طبقه متوسط جامعه هستند. آنها بهطور کلی به پول ملی اعتماد دارند و زمانی که شاهد سقوط ارزش آن هستند بهطور طبیعی رفتار اینچنینی از خود نشان میدهند. درحالیکه ابزارهایی مانند «نگهداری از ارزش پول ملی» که باعث آرام شدن شرایط میشود، در اختیار حکومت است و شاهدیم که دقیقا کاری که نباید انجام میدهد. تثبیت ارزش ریال مهمترین کاری است که باید در این شرایط انجام شود. ما هماکنون در عدم اعتماد به پول ملی و سیاستهای کلان قرار داریم.
از سوی دیگر پیمایشهایی که در سالهای اخیر انجام شده، نشان میدهد که جامعه ایران بسیار مادیگرا شده است. فارغ از خوب یا بد بودن این تغییر، پول جزو ارزشهای خانوادگی ایرانیان شده است. حکومت نیز با تصمیماتی که در مقیاس خرد و کلان گرفته و میگیرد، در مادی گرا شدن مردم مؤثر بوده است؛ بهطور مثال خدمت سربازی خریدنی شده است، با پرداخت پول مقررات شهرسازی قابل نادیده گرفتن شده است و... بهعبارت بهتر، سیاستهای اقتصادی نادرست در این سالها، فرهنگ را نیز تغییر داده است و نمیتوان هماکنون مردم را بابت آن ملامت کرد. اقتصاد فضای کنش عقلانی است و نتیجه چنان تصمیماتی چنین جامعهای شده است. عقل مردم الان به آنها میگوید «تا دیر نشده هرچه میتوانی کالای سرمایهای بخر.» در جامعه مدنی است که میتوان انتظار کنش احساسی و معنوی داشت. در فضایی که کاملا اقتصادی شده است نمیتوان از جامع مدنی بهراحتی کمک گرفت. راه برونرفت از شرایط کنونی بسیار دشوار است و برنامهریزی دقیق و مصممی میخواهد. حاکمیت دستگاه تنظیمکننده مقررات(regulator) است و باید با مردم شفاف و صریح صحبت کند. اگر قرار است راه مبارزه را در پیش بگیریم باید با مردم شفاف و صریح حرف بزنیم و از آنها بخواهیم که به یک زندگی ساده مثل دهه۶۰ برگردیم و از آنها کمک بخواهیم، مثلا بخواهیم ماشین خارجی و کالای لوکس را به تمامی حذف کنیم. حکومت این خواسته خود را بیان نمیکند و گویا میگذارد مردم در ابهام زندگی کنند. اگر قرار است برای برونرفت از بحرانی که رئیسجمهور از آن یاد کرده، اتفاقی بیفتد باید مقرراتگذاری جدیدی از سوی دولت صورت بگیرد و افق روشنی پیش روی مردم گذاشته شود. به مردم یکبار بهصورت صریح و یکصدا بگویید که میخواهید مذاکره کنید یا مقاومت. مردم باید تکلیفشان را با تصمیم حکومت بدانند.
اگر قرار است مقاومت کنیم، دیگر نمیتوانیم کالای لوکس وارد کنیم. هماکنون صداهای متناقضی از سوی مقامات شنیده میشود که لازم است یکصدا شوند. این را هم فراموش نکنید که پذیرش آن از سوی مردم نکته مهمی است. آدمهایی که در دهه90 زندگی میکنند، الزاما همان آدمهای دهه60 نیستند. نمیتوان برای این تغییر نیز کسی را ملامت کرد. نمیتوان هنجارهایی را که پول برای مردم ایجاد کرده است بهراحتی تغییر داد. در شرایط فعلی همچنین باید سهم و عرصه بیشتری به جامعه مدنی برای فعالیت داد. هماکنون در فضای عمومی حضور این جوامع بسیار کاهش یافته است. گسترش تشکلهای غیردولتی و فراهم آوردن زمینه فعالیت رسانههای آزاد از راهکارهای پیش رو برای افزایش امید و اعتماد مردم است. اگر میخواهیم مردم با حکومت همراهی کنند باید آنها را در سیاستگذاری شریک کنیم. هر اتفاقی که برای این مملکت میخواهد بیفتد باید با همراهی دولت و مردم باشد. براساس تئوری سرمایه اجتماعی، اعتماد، زمانی ایجاد میشود که همکاری مردم وجود داشته باشد. وقتی فاصله بین مردم و مقامات وجود دارد و گفتوگویی صورت نمیگیرد، نمیتوان از مردم انتظار داشت که همکاری و همدلی داشته باشند. ساختارها باید در تصمیمگیریها از عمودی به افقی تبدیل شود. وقتی سطوح تصمیمگیری به مردم نزدیک باشد، آنها احساس میکنند که در این میان سهم دارند و مؤثرند، در این صورت آنها با شما همکاری میکنند؛ در غیر این صورت اطاعتها تودهای خواهد بود. اطاعتهای تودهای هم تبعات خود را دارد و کنترل آن آسان نیست. از آنجایی که تودهای شدن جامعه برای پیشرفت خطرناک است، کشورهای توسعهیافته عموما از تودهای کردن جامعه پرهیز میکنند. با همه این تفاسیر، امید به اصلاح شرایط وجود دارد و قابل حل است. مردم ایران نشان دادهاند که اگر چیزی را قبول داشته باشند پایش میایستند. مثال این همراهی را میتوان در مقاومت مردم در قیام مشروطه تبریز دید. آنجا که مردم تسلیم قوای سلطنتطلب نشدند و دلیل آن پیروزی این بود که مردم میدانستند که مقاومت در برابر سلطنتطلبها خواست خودشان است.