
دیدار با دریاییها
گفت و گو با خانواده ناوسروان احسان گودرزی، یکی از اعضای ناوگروه 86 نیروی دریایی

سحر جعفریان- روزنامهنگار
خانواده کوچکشان آنقدر گرم و صمیمی است که میتوان صفای آن را از راه دور و از طریق همین ارتباط تلفنی که به بهانه مصاحبه برقرار کردهایم نیز احساس کرد. اصالتشان ریشه در استان لرستان دارد که دست تقدیر، آنها را به شهرک سازمانی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در گوشهای داغ از بندرعباس کشانده؛ جایی نزدیک دریا و آبهای خلیج همیشه فارس. در سویی از این خانواده دوستداشتنی، ناوسروان احسان گودرزی 33ساله، کارشناس رشته برق و الکترونیک نیروی دریایی، فرمانده واحد برق ناوگروه86 ایستاده است که کنار درجههای نظامی لباسش میتوان نشانی از افتخار حضور مؤثر در عملیات کد 360درجه ارتش جمهوری اسلامی ایران را یافت؛ عملیاتی که با اتکا به دانش و تجهیزات بومی و همت دریادلان به بزرگترین و طولانیترین عملیات دریانوردی ایران در جهان شهرت یافت و اما سوی دیگر خانواده، عارفه تقوی 32ساله، کارشناس رشته مدیریت دولتی ایستاده که با همراهی و حمایتهای بیدریغ از همسر خود، سهمی نهان، ولی بزرگ در حفاظت از امنیت و اقتدار دریایی کشور داشته است. رهام 4ساله نیز در میانه این خانواده جای گرفته که اغلب با پوشیدن لباس سفید ملوانی میخواهد مانند پدرش یک سرباز باشد. به گفتوگو با این خانواده دریایی که بهتازگی از دیدار مقام معظم رهبری بازگشتهاند، پرداختهایم.
کوچ از کوهستان به دریا
ناوسروان گودرزی با اینکه زاده بروجرد، شهرستانی کوهستانی با چند دشت محدود در استان لرستان است، اما دل به دریا داشت. اصلا شاید برای همین بود که اغلب به مشاغل دریایی فکر میکرد. از طرفی خدمت در نیروهای مسلح را نیز دوست داشت. بنا بر همین دلایل و علایق به تحقیق و پرسوجو پیرامون سختیهای مشاغل نظامی و فعالیت بر گستره آبها پرداخت. از سال1388 به استخدام ارتش جمهوری اسلامی ایران درآمد و سال1392 نیز بعد از فارغالتحصیلی از درس و دانشگاه، بهسبب نمرات و رتبههای عالی با درجه بینالمللی ناوبان دوم رسته برق و الکترونیک به منطقه یکم نیروی دریایی امامت نداجا در بندرعباس (یکی از 4منطقه دریایی زیرمجموعه نیروی دریایی ارتش) اعزام شد تا هزاران هزار کیلومتر دورتر از خانواده، آن هم در شرایطی که هنوز زیرساختهای برقراری ارتباط تلفنی یا تصویری به کمیت و کیفیت امروز وجود نداشت، روی آبهای آرام و ناآرام سرزمینهای دور و نزدیک، با آن حس دریازدگی که طی چندینماه نخست فعالیتش حسابی آزارش میداد، فصل تازهای از زندگی را تجربه کند. حالا کمی بیش از 10سال است که دریانوردی میکند و در ماموریتهای بسیاری از 30 تا 120روز در سال و از طریق مسیرهای آبی به بنادر مختلف جهان رفته است؛ ماموریتهایی که هر کدامشان با وجود سختیها و خطرات فراوان، دستاوردهای بزرگی به ارمغان داشتهاند؛ دستاوردهای شغلی تا ملی. این همان بخش از شغل ناوسروان گودرزی است که خودش درباره آن میگوید: «درست است که به واسطه شغلم مانند همه، امرارمعاش میکنم، اما شغل من و امثال من یک ویژگی امیدبخش دارد که خیلی به آن مینازم و آن سرباز بودن است؛ یعنی من، بیش از آنکه خود را شاغلی متعهد بدانم، خود را سربازی متعهد تصور میکنم.»
دوریم، اما قدر هم را بیشتر میدانیم
این دریادل، تاکنون در حدود 15ماموریت بزرگ دریایی بهعنوان افسر و فرمانده واحد تولید، توزیع، تعمیر، نگهداری و پیگیری نوسانات مدارهای برق ناوچهها، ناوها، تجهیزات الکترونیکی و سلاحها حضور داشته که میان همه آنها، عملیات 360درجه ناوگروه86 را جزو خاصترین و طولانیترینها معرفی میکند؛ ماموریتی غرورآفرین که آخرین روزهای اردیبهشت امسال، اخبار آن، جهان را به شگفتی انداخت و امید را در دل ایرانیان جانی تازه بخشید. ناوسروان گودرزی با لحنی که اثری از افتخار در آن حس میشود، میگوید: «همه ماموریتها سخت و دشوارند؛ چون در همه آنها با وجود همه برنامهریزیهای دقیق و بهرهمندی از تجهیزات مدرن، ممکن است با موارد پیشبینی نشدهای مواجه شوید که خدا را شکر تا امروز همه آن موارد را با تکیه بر دانش بومی و نیروی متخصص ایرانی با موفقیت پشت سر گذاشتهایم. این میان اما ماموریت ناوگروه86 ارتش متشکل از 2ناو تمام ایرانی مکران و دنا با کد عملیاتی 360درجه، افتخار خاصتری بوده که برخی ویژگیهایش مانند برای نخستینبار اتفاق افتادن در طول تاریخ دریانوردی کشور و پیمودن طولانیترین مسیر آبی دور تا دور زمین در مدت 8 ماه، آوازهاش را در میان کشورها پیچاند. دوری از خانواده و دلتنگی هم البته در این ماموریت خاص به نهایت خود رسید. واقعیتی که از صبح روز اول مهرماه سال1401 آغاز شد و طی آن، چند تن از همکاران، فرزندانشان متولد شدند و تعدادی دیگر نیز متأسفانه کسانی از اعضای خانوادهشان را از دست دادند. »
فتح آبها با پیام صلح و دوستی
یاد لحظه تحویل سال1402 میافتد؛ لحظهای که با همه کارکنان از نیروهای کارگر و خدماتی، آشپز و قناد تا تیم پزشکان، مهندسان و فرماندهان در موقعیت اقیانوس اطلس روی عرشه مانند یک خانواده بزرگ کنار سفره هفتسین، نشسته بودند: «آن لحظه خیلی دلتنگ همسر و آقا رهام بودم. برای سلامتیشان دعا میخواندم تا کمی آرام شوم. البته تلفنی با هم صحبت کرده بودیم، ولی خب، چون تقریبا همان روزها پسرم برای نخستینبار شروع به حرف زدن کرده بود و حسرت تجربه آن لحظه را داشتم، کمی بیشتر از مواقع دیگر، دلتنگی میکردم.» با مکثی کوتاه و لبخندی جاندار، ادامه میدهد: «بیانصاف نباشیم! ماموریتهایمان، لحظات شیرین هم دارد که گهگاهی تلنگرمان میزند.»
ضروریات قوام خانواده
عارفه تقوی، همسر ناو سروان گودرزی میگوید: «در مدت زمان ماموریت ناوگروه86، پسرمان دچار شکستگی از ناحیه سر شد و مادر بنده نیز عمل قلب باز انجام دادند. این روزها از سختترین روزهایی بود که از سر گذراندم و در ارتباطهای تلفنیام با آقا احسان، هیچ چیزی نگفتم تا به سختی کارش، اضافه نشود. درست است که در ایام ماموریتهای ایشان، ما در کنار خانوادههایمان هستیم، ولی باور کنید که هیچکدام نمیتواند جای حضور همسر بهعنوان شریک زندگی در روزهای سخت را بگیرد. همراهی در روزهای مبادا یکی از ضروریات قوام خانواده است. بر این نکته که در سبک زندگی ایرانی و اسلامی ارزش و الزام است، همه روانشناسان و جامعهشناسان در همه مکاتب فکری تأکید دارند.
دیدار با پدر
30اردیبهشت1402 را همه بهیاد دارند؛ روزی که خبر بازگشت مردان دریایی ناوگروه86 به خانه، سرتیتر خبرگزاری قرار گرفت. تقوی میگوید: «ماموریت ناوگروه86 برای خانوادههای کارکنان بیشتر از 8ماه طول کشید؛ چون آمادهسازی مقدمات اجرای ماموریت معمولا از یک تا 2ماه قبل از آن آغاز میشود و این یعنی فرصت کمی برای خانواده باقی میماند. فرصتهای کمی که سعی میکنم با غر زدن یا مشاجره در مورد اینکه تنهایی نمیتوانم پسرمان را بزرگ کنم یا دیگر نمیتوانم بهانهگیریهای شبانه رهام را برای جای خالی تو تحمل کنم و... هدر ندهم. من از تنهاییهای مداوم روزهای نخست ازدواجمان یا مهاجرت از خرمآباد به بندرعباس یا حتی از اغلب روزهای بارداریام که آقا احسان بهخاطر کارش حضور نداشتند و خلاصه خیلی روزهای دیگر به جای خاطرههای تلخ و کینه، تجربه جمع کردم تا زندگی بهتری داشته باشم.» این همسر مهربان، در ادامه از دیدارشان با مقام معظم رهبری میگوید: «کمی بعد از پایان ماموریت ناوگروه86 آقااحسان خبر دیدار با حضرت آقا را به من دادند. برایم باورکردنی نبود که حضرت آقا از ما دعوت کرده باشند. خوشحال بودم، ولی تمام مدت نگران هم بودم که مبادا اتفاقی مانع از این دیدار شود. آن روز که وعده داده بودند بالاخره رسید و ما راهی تهران شدیم. ناباورانه به سمت حسینیه حرکت میکردیم. این ناباوری تا زمانی که حضرت آقا از پشت پرده مقابلمان بیرون بیایند، بلای جانم شده بود. حضرت را که دیدم یقین آوردم ایشان نه فقط برای سربازان که برای خانوادههای آنها نیز ارزش قائل هستند. ایشان تأکید کردند که همسران خانوادههای سربازان کشور با بردباری و همراهیهایشان در حفاظت از امنیت و اقتدار ایران سهم دارند.» ناوسروان نیز از آن روز خاطرهانگیز این چنین میگوید: «سربازی برای من یک افتخار است؛ چون فرماندهام هر زمان نیاز باشد پدرانه پذیرایم میشود.»