مسئله «طلاق» در حیات انسانی دارای جنبههای گوناگونی است. از یک جهت، پدیدهای حقوقی است و از جهت دیگر، پدیدهای اقتصادی. به این معنا که هم میتواند «خانواده» را بهعنوان یک واحد اقتصادی بر پا دارد و هم به عنوان عامل اقتصادی مانند «درآمد خانواده » و بهطور کلی، «فقر» موجب از هم گسیختگی خانواده شود. بنابراین یکی دیگر از عوامل مؤثر در کمیت آماری طلاق، وضعیت معیشت و شرایط اقتصادی خانوادههاست. از سوی دیگر، طلاق یک پدیده روانشناختی است؛ چرا که بر تعادل روانی اعضای خانواده تأثیر میگذارد و همچنین یک پدیده جمعیتی است. چون بر ترکیب جمعیتی و ساختار آن در سلسله مراتب نهادها اثر میگذارد. از سوی دیگر، طلاق یک پدیده اجتماعی نیز هست. به این معنا که علل و زمینههای اجتماعی موجود و بهطور کلی، ساختار جامعه میتواند سبب از هم گسیختگی خانوادهها شود. انسان در زندگی فردی و اجتماعی خود، از ارزشها و هنجارهای ثابتی پیروی نمیکند. گذشت زمان و یا حتی تغییر مکان و شرایط خاص اجتماعی دیگر ازجمله عوامل تغییر ارزشها و نگرشهاست. در ابتدای زندگی، چیزهایی برای ما ارزش به شمار میرود که شاید بعدها جاذبه خود را از دست بدهد. عمدهترین عامل تغییر ارزشها و نگرشها «ارتباطات» است. نقش وسایل ارتباطی در تغییر نگرشها و ارزشها و تزریق هنجارها بسیار مؤثر است.
آمار طلاق در شهر و روستا
در همینه زمینه :