• چهار شنبه 28 شهریور 1403
  • الأرْبِعَاء 14 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 18
جمعه 6 مرداد 1402
کد مطلب : 198359
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/AnK21
+
-

خیلی‌ها با دیدن این برنامه مسلمان شدند

گفت‌وگو با عباس موزون، مجری برنامه پربیننده «زندگی پس از زندگی»

گفت‌وگو
خیلی‌ها با دیدن این برنامه مسلمان شدند

پریسا نوری-روزنامه‌نگار

براساس نظرسنجی صداوسیما، هر 4فصل برنامه «زندگی پس از زندگی» که در سال‌های اخیر از شبکه4 سیما پخش شد، به‌دلیل محتوا و نگاه متفاوتش به مقوله فراماده و حیات پس از مرگ، با اقبال بسیاری از سوی بینندگان و منتقدان مواجه بود. براساس این نظرسنجی فصل اول برنامه رکورد پربیننده‌ترین برنامه شبکه4 را از بدو تاسیس شکست و فصل‌های دوم تا چهارمش هم در صدر برنامه‌های پرمخاطب سیما قرار گرفت. از عباس موزون، مجری برنامه که تهیه‌کنندگی، تحقیق و پژوهش آن را هم برعهده دارد و این روزها مشغول آماده‌سازی پنجمین فصل از برنامه است، درباره روند شکل‌گیری و چالش‌های ساخت این برنامه پرسیده‌ایم.


برنامه «زندگی پس از زندگی» در نوع خود یک نگاه ساختارشکن به موضوع مرگ و زندگی دارد. چه چیزی باعث شد تصمیم به ساخت چنین برنامه‌ای بگیرید؟
از نوجوانی دغدغه‌ام این بود که چرا هرقدر به سمت دوره جوانی می‌روم، اطرافیانم از پاکی‌های دنیای کودکی فاصله می‌گیرند و رفتارهایشان تیره‌تر می‌شود. در دبیرستان متوجه شدم که با وجود یک دوست مشترک بزرگ‌تر که همگی از او حرف‌شنوی داشته باشیم، این مشکل حل می‌شود. در نهایت به خدا رسیدم. بعد از آن برای بازداشتن از کار خطا و نادرست اطرافیانم پای خدا را وسط می‌آوردم و می‌گفتم «اگر این کار را انجام دهی، خدا راضی نیست...»، اما گاهی این کار هم فایده‌ای نداشت. آنجا برایم سؤال ایجاد شد که چرا برخی خدا را نمی‌شناسند و با بحث و گفت‌وگو با مردم سعی ‌کردم افکار آنها را بشناسم. این مباحثه و گفت‌وگو‌ها حدود 10سال طول کشید تا به این نتیجه رسیدم که مغز ما را طوری پرورش داده‌اند که هر چیزی که ملموس و محسوس باشد را قبول و غیر از آن را انکار می‌کند. پس با مغزی که فقط ماده را قبول دارد، چطور می‌شود از خدا و فراماده حرف زد؟ این دغدغه من شده بود تا اینکه در 24سالگی که افسر وظیفه بودم، به تحقیقات یک روانپزشک و فیلسوف آمریکایی به نام «ریموند مودی» برخوردم که با روش‌های نوین به این نتیجه رسیده که بعد از اینکه جسم از کار می‌افتد، انسان از بدن خودش خارج می‌شود. این کشف یعنی اثبات فراماده با روش‌های مادی. آنجا بود که تصمیم گرفتم برنامه‌ای با این محتوا بسازم که به لطف خدا این امکان در سال‌های اخیر فراهم شد.
روند شکل‌گیری برنامه و پیدا کردن سوژه‌هایتان چطور بود؟
در اوایل دهه90 از طریق اینترنت و با برگزاری همایش‌‌هایی در شهرهای مختلف با تجربه‌گران ایرانی و خارجی آشنا شدم و تصمیم گرفتم کتابی با این موضوع بنویسم ولی به اصرار همسرم به جای کتاب ساخت یک کار تصویری را کلید زدم؛ اما پولی برای این کار نداشتم و شبکه‌های مختلف سیما هم حاضر نبودند طرحم را قبول کنند. این پول با فروش ارثیه پدری‌ همسرم تامین شد؛ از این ‌رو کارم را در صداوسیما رها کرده و به‌دنبال تجربه‌گران به شهرها و روستاهای بسیاری سفر کردم و با 20تجربه‌گر آشنا شدم. به لطف خدا و مهر دوستی که مدیر گروهی در شبکه4 شده بود و از قبل می‌دانست به‌دنبال ساخت این برنامه هستم، با مدیر وقت شبکه صحبت کردم و قرار شد برنامه «زندگی پس از زندگی» را برای این شبکه بسازم.
پیداست که نقش همسرتان در ساخت این برنامه پررنگ بوده؛ درست است؟
بله؛ همسرم اصرار داشت به جای نوشتن کتاب، یک برنامه تلویزیونی با این محتوا بسازم. دلیلش هم این بود که برنامه تصویری مخاطبان و فراگیری بیشتری دارد. وقتی گفتم ساخت این برنامه امکانات، پول و وقت می‌خواهد و باید شغلم را کنار بگذارم، بدون اطلاع من زمینی را که ارثیه پدری‌‌اش بود  فروخت و گفت این پول را طوری مدیریت کن که هزینه‌های زندگی و ساخت برنامه را بپردازی... من هم که دیدم همسرم آنقدر همت دارد که از مالش می‌گذرد، غیرتم گل کرد و این برنامه را ساختم.
کلید زدن و ساخت چنین کاری آن هم بدون تجربه قبلی چالش‌‌برانگیز نبود؟
در ابتدای ساخت برنامه چالش‌ها یک شکل بود و در ادامه روند دیگری پیدا کرد. ابتدا چون برنامه شناخته‌شده نبود افرادی که تجربه‌شان را می‌گفتند نگران بودند که به دیوانگی، توهم و دروغگویی متهم شوند. حتی یکی از آنها در مراقبت پرواز کار می‌کرد، اگر تجربه‌اش را در برنامه می‌گفت اجازه کار در آن پست حساس را نمی‌دادند و به نوعی از کار اخراج می‌شد. بخش دیگر چالش‌های راضی کردن خانواده‌ تجربه‌گران بود. چالش سوم این بود که بعد از بازگو کردن تجربه‌شان گاهی روابط خانوادگی‌شان به‌هم می‌خورد. مثلا یکی می‌گفت «من وقتی از بدنم بیرون رفتم متوجه شدم که فلانی در فامیل چه کار بدی انجام داده یا متوجه شدم در دعوای 2برادر حق با برادری بوده که به ناحق محکوم شده و.... » بیان این تجربه‌ها دردسرساز ولی حل‌شدنی بود. به آنها می‌گفتم اسم و مشخصات این افراد را نیاورید. مثلا نگویید پسرعمویم.... بگویید یک شخصی در فامیل ما که تنش‌زا نباشد. چالش دیگر این بود که برخی از تجربه‌گران اعتقاد داشتند تجربه‌شان در قالب کلمات نمی‌گنجد و هر چیزی از تجربه‌شان بگویند، آن را مخدوش می‌کنند. می‌گفتند وقتی می‌گوییم «رنگ» فکر می‌کنید رنگ‌های معمولی را می‌گوییم یا وقتی بگوییم فلان چیز را دیدیم فکر می‌کنید دیدن معمولی است، درصورتی که با آن چیزی که شما با چشم سر می‌بینید بسیار متفاوت است و... . چالش بعدی که در فصل اول با آن درگیر بودیم این بود که هیچ‌کس و در هیچ‌کجا ما را همراهی نمی‌کرد. استودیو و مجوز فیلمبرداری نداشتیم و نمی‌توانستیم در خیابان هم فیلم بگیریم چون می‌گفتند «برای کی و کجا داری فیلم می‌گیری؟» و... . در کنار چالش‌های مالی، بخش دیگر چالش‌ها مربوط به مقاومت پزشکان و حوزه علمیه بود. آنها نقدها و پرسش‌هایی داشتند که باید پاسخ داده می‌شد.
مثل اینکه چالش‌ها یکی، دو تا نبوده است؟
اگر بخواهم چالش‌ها را بیان کنم تا فردا صبح می‌توانم صحبت کنم؛ من فقط بخشی از آنها را بازگو کردم.
مخاطبان برنامه چه افرادی بودند؟
مخاطبان ما 3دسته از افراد بودند. بخشی که آمادگی پذیرش این موضوعات را داشتند. مخاطبی که مردد و گنگ بود و درباره این موضوع ابهام داشت و یک دسته هم مخاطبانی که از اساس مخالف موضوع بودند. آنچه کار را سخت می‌کرد این بود که من برای دفاع از این برنامه تنها بودم. نه مؤسسه و دانشگاهی و نه سازمانی بود که از کار دفاع کند و به‌تنهایی باید همه را قانع می‌کردم.
در فصل اول شما به‌دنبال تجربه‌گران بودید و در فصل‌های بعدی که برنامه شناخته شده بود، تجربه‌گران برای روایت تجربه‌شان با شما تماس می‌گرفتند. روایت این افراد چطور صحت‌سنجی می‌شد؟
برای بررسی افراد و مصاحبه‌های اولیه یک تیم 4نفره به من کمک می‌کردند و افرادی که شاخص‌های اولیه را داشتند برای گفت‌وگو و صحت‌سنجی بیشتر به بنده ارجاع داده می‌شدند. صحت‌سنجی‌ها تلفیقی از سنجه پژوهشگران غربی است که در این حوزه با متخصصان نجوم، پزشکی، فیزیک، روانشناسی و... بیش از 50سال تحقیق کرده‌اند. من با کارشناسان این مؤسسات مرتبط بودم. صحت‌سنجی‌ها شامل 70سنجه بود که با تعدادی از اینها متن تجربه و با تعدادی خود تجربه‌گر بررسی می‌شد. ضمن اینکه ما با هر تجربه‌گر حداقل 5بار مصاحبه می‌کردیم که این گفت‌وگوها طی چند‌ماه و به شیوه‌های مختلف انجام می‌شد.
برای ساخت فصل چهارم برنامه، به‌طور میانگین با چند تجربه‌گر گفت‌وگو کردید؟
در فصل چهارم تجربه‌های ابرازی بیش از 2هزار و 200تجربه‌گر بررسی شد و از این تعداد ۲۸نفر به مرحله ضبط و پخش برنامه رسیدند. برای رسیدن به این ۲۸گزینه، ۱۶۳نفر مصاحبه مقابل دوربین داشتند. در یک نگاه ساده شاید برداشت مخاطب این باشد که ما ۳۰تجربه‌گر را انتخاب کرده‌ایم و ۳۰گفت‌وگو گرفته‌ایم، اما در واقع ما با ۱۶۳نفر مصاحبه کرده‌ایم! گاهی برای ضبط روایت شاهدان ناچار بودیم به چند شهر مختلف سفر کنیم و... اینها مخاطرات و پیچیدگی‌هایی است که مخاطب در نگاه اول متوجه آنها نیست.
این برنامه در زمان پخش و هفته‌ها پس از آن در محافل عمومی بازخوردها و مخالفان و موافقان بسیاری داشت. آنها را به یاد دارید؟
یک بازخورد آماری داریم و یک بازخورد تجربی. براساس اعلام سازمان در فصل یک برنامه به لطف خدا پربیننده‌ترین برنامه شبکه4 از تاریخ تاسیس این شبکه شد. فصل دوم پربیننده‌ترین برنامه ‌ماه رمضان تلویزیون در بین برنامه‌های نمایشی و غیرنمایشی شد و برای نخستین‌بار مخاطبان یک برنامه گفت‌وگومحور از مخاطبان  برنامه‌های نمایشی تلویزیون پیشی گرفت. فصل‌های سوم و چهارم هم جزو 3برنامه پربیننده تلویزیون شد. صرف‌نظر از آمار، بسیاری از افراد به من پیام می‌دادند که قصد خودکشی داشتند که با دیدن این برنامه منصرف شده‌اند. بین این افراد یک خانم روانپزشک بود که نوشته بود من وسایل خودکشی را آماده کرده بودم و می‌خواستم آن شب اقدام کنم که با دیدن برنامه شما منصرف شدم. در بحث مالی افراد زیادی اموالی را که از دیگران برده بودند پس دادند. یک مورد داشتیم که مردی بعد از 21سال پول را به صاحبش بازگردانده بود... و یا یک فردی بود که از یک صندوق قرض‌الحسنه وام گرفته و خانه‌اش را عوض کرده بود ولی آن وام را بعدا تسویه نکرده بود که بعد از دیدن برنامه ما آن را پس ‌داده و حلالیت گرفته بود. 4خانواده غیرمسلمان با دیدن این برنامه اسلام آوردند و یا فرد 72ساله‌ای که تارک‌الصلاه بود، نماز خواندن را شروع کردو افراد بسیاری که تصمیم گرفتند تا زنده‌اند ارثیه‌شان را به مساوات تقسیم کنند و... .  بازخوردهای برنامه بسیار زیاد بود که بخشی از آنها در صفحه اینستاگرام به نام فراماده zendegi.feedback.mosbat منتشر شده و همه می‌توانند آن را ببینند.
آیا فصل پنجم این برنامه هم ساخته ‌می‌شود؟
معاونت سیما موافقت کلی دارد ولی باید کارهای اداری‌اش انجام شود. در حال حاضر مشغول انجام پژوهش‌ها هستم تا به‌محض انجام کارهای اداری این روند تسریع شود.
با توجه به ثابت بودن موضوع، فکر می‌کنید تا چه زمانی ساخت این برنامه می‌تواند ادامه‌دار باشد بدون اینکه به کلیشه و تکرار برسد؟
از فصل اول هر سال این نگرانی را داشتیم که به تکرار بیفتیم ولی همیشه تلاش می‌کنیم تحولاتی تقریبی در محتوا و تغییرات نسبی در فرم داشته باشیم که برنامه تازگی خودش را حفظ کند و خدا را شکر در هر فصل رضایتمندی‌ها هم بیشتر شده است. اما در نهایت کاش می‌شد پاسخ این سؤال را از خود کارگردان، تهیه‌کننده و مجری اصلی‌اش یعنی خدای متعال بپرسیم. امدادهای غیبی خداوند را زیاد در این برنامه دیدم و گره‌هایی که به شکلی عجیب حین کار باز می‌شدند. کمک‌هایی که به‌کار می‌شد و یا حتی سوژه‌هایی که دوست داشتیم بیایند و بعد از اینکه نیامدند می‌دیدیم که چقدر خوب شد نیامدند. ما خودمان را رها کردیم و به‌ دست خداوند سپردیم و دائما و روزانه از او می‌خواهیم مراقب‌مان باشد.

4سال با روایت‌های شگفت‌انگیز
«زندگی پس از زندگی»، برنامه‌ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء است که 4فصل آن از‌ ماه رمضان سال1399 تا 1402در لحظات عرفانی افطار از شبکه4 سیما پخش شد. این برنامه روایت افرادی است که در تجربه‌ای نزدیک به مرگ از کالبد جسم خارج شده و عالم برزخ را درک کرده و بازگشته‌اند. تهیه‌کنندگان این برنامه با سفر به نقاط مختلف ایران و جهان، مهمان روایت‌های شگفت‌انگیزی از تجربه‌گران عالم می‌شوند. هر فصل از این برنامه در 30 تا 33قسمت 90دقیقه‌ای به تهیه‌کنندگی و اجرای عباس موزون در گروه ادب و هنر شبکه4 سیما تولید و پخش شده است.


ارتباطمان با خدا بهتر شده است

چندین سال تحقیق و پژوهش در حوزه زندگی پس از مرگ و ارتباط نزدیک با تجربه‌گران این موضوع قطعا بر نگاه فرد به زندگی تأثیر می‌گذارد. این پژوهشگر و کارگردان از تأثیر ساخت برنامه «زندگی پس از زندگی» بر زندگی شخصی‌اش اینطور می‌گوید:‌ «ساخت این برنامه، با همه سختی‌ها و تلخی‌ها، تأثیر بسیار عمیق و شیرینی در زندگی خانوادگی ما گذاشته است. می‌گویم خانوادگی چون به‌دلیل نداشتن دفتر کار، پژوهش‌ها و پیگیری‌های این برنامه را در خانه انجام می‌دهم و همسر و فرزندانم ناخواسته در جریان همه موضوعات قرار می‌گیرند. هرچند بازگو کردن موضوعات تلخ روحیه آنها را خراب می‌کند، اما از طرفی گاه خواسته و ناخواسته تأثیر روحی اش را روی دختر و پسرم می‌گذارد. فرزند نوجوانم مانند یک فرد بزرگسال به موضوع دنیا و آخرت نگاه می‌کند، دل‌هایمان بزرگ‌تر و ظرفیت‌هایمان بیشتر و از همه‌ مهم‌تر ارتباطمان با خدا بهتر شده است.»



 

این خبر را به اشتراک بگذارید