احترام به زن در مکتب بهشتی
ملوکالسادات حسینیبهشتی، فرزند ارشد شهیدبهشتی، از ناگفتهها و سبک زندگی پدر میگوید
الناز عباسیان-روزنامهنگار
روزهای تیرماه برای ما یادآور پرکشیدن استاد بزرگی چون شهیدبهشتی و 72تن از همراهانش است. به مناسبت سالروز شهادت این استاد گرانقدر به دیدار فرزند ارشد او ملوکالسادات حسینیبهشتی رفتیم تا بعد از ۴۲سال از شهادت استاد از ناگفتهها و سبک زندگی شهیدبهشتی بیشتر بدانیم. او با وجود مشغلههای زیاد، از این گفتوگو استقبال کرد و گفت: «اتفاقا اخیرا از تلویزیون صحبتهای مقام معظم رهبری پیرامون ثبت خاطرات شهدا را شنیدم که فرمودند اگر برای گفتن از شهید سراغتان آمدند، دریغ نکنید.» انصافا هم دریغ نکرد و با حوصله خاطرات خوبی از پدر برایمان تعریف کرد.
شهیدبهشتی از معدود روحانیونی بود که تجربهزیستن در قلب اروپا همراه با خانواده را داشت؛ از این تجربه برایمان بگویید.
وقتی به آلمان رفتیم، تنها ۱۰سال داشتم؛ چون مقید به رعایت اصول دین و حجاب بودم شرایط سختی را پشت سر گذاشتم. قبل از هامبورگ هم مدتی در قم و بعد تهران درس میخواندم و این تغییر محیط و جابهجاییها برای دختری در سن من آزاردهنده بود. از طرفی زبان آلمانی و حتی انگلیسی هم بلد نبودم. آن زمان وضعیت اجتماعی اروپا هم بهگونهای نبود که خانوادهای با پوشش اسلامی را درک کنند؛ به همینخاطر طعنه و کنایه زیاد میشنیدیم.
در آن شرایط دکتر بهشتی چه رهنمودهایی به شما داشتند؟
پدر بهعنوان یک عالم آگاه از مسائل دینی و یک فرد دانشگاهی، رفتار بسیار سنجیدهای داشت. چون قبلا هم به اروپا سفر کرده بود تا حد زیادی با فرهنگ آنها آشنا بود. پدر هنگام صحبت در مورد مسائل دینی با ما اصلا لحن تحکمآمیزی نداشت و ساعتها کنار ما مینشست و درباره چرایی داشتن پوشش سر و بدن کاملا ما را توجیه میکرد. سؤالات زیادی هم از طرف من و برادرانم مطرح میشد؛ از ارتباط دختر و پسر گرفته تا رفتن به اردوهای دانشآموزی مختلط و عضویت در خانه (کاخ) جوانان موضوعاتی بود که مبتلابه آن بودیم و از پدر میپرسیدیم. شرایط خوبی نبود، اما آنچه کمک کرد انحرافی در مسیرمان نداشته باشیم، آموزههای پدر و سعهصدر ایشان بود.
کمی مصداقی از روشهای تربیتی دکتر بهشتی برایمان میگویید.
روشهای تربیتی پدر برای دختر با پسر متفاوت بود؛ البته مرحوم مادرم هم در این مسیر با پدر همراه بود؛ چون اگر تضادی در بین تربیت این دو حس میکردیم بیشک سردرگم میشدیم؛ مثلا اوایل رعایت حجاب من در آلمان آگاهانه نبود. بعدها که وارد دبیرستان شدم آگاهانه حجاب را رعایت میکردم و این را مدیون رهنمودهای پدر بودم. بعد از آن در دوران دبیرستان با لباسهای خوب و مرتب و رنگهای شاد حجابم را رعایت میکردم و حتی ارتباط خوبی هم با همکلاسیهایم داشتم و مشکلی که در سالهای نخست اقامت در آلمان داشتیم را دیگر نداشتم.
به اینها اشاره کردم که به این موضوع برسم که پدران و مادران برای فرهنگسازی و توجیه فرزندانشان باید اول خودشان خوب آگاهی کسب کرده و در وهله بعد با بیان خوب با فرزندانشان صحبت کنند. خاطرم هست در مرکز هامبورگ جلسات خانوادگی برای مهاجران ایرانی و مسلمانان برگزار میشد و پدر با حوصله زیاد به هر نوع سؤالی حتی سؤالات کفرآمیز پاسخ میدادند. متأسفانه در حال حاضر بسیاری از معلمان ما نمیتوانند پاسخ درستی به سؤالات و ابهامات نسل جدید بدهند و همین، مشکلات فراوان فرهنگی را در پی داشته است. برخی معلمان نه اطلاعات درستی دارند و نه روش درست صحبت کردن با نوجوان را بلدند. در دهه ۴۰ پدر در قم کلاسهای دین و دانش برگزار میکرد که جاذبههای زیادی برای قشر جوان داشت. همین موضوع باعث شد تا ساواک روی او حساس شود و به تهران تبعیدش کنند. راز جذب جوانان به کلاسهای پدر این بود که ایشان با وجود معلومات بالا، با زبان ساده و جوانپسند با آنها صحبت میکرد.
در ادامه صحبت شما بهنظرتان نسل امروز ما، دکتر بهشتی را شناخته؟ بهنظر میرسد شناخت اغلب جوانان ما از این فرد روشنفکر، معطوف به فعالیتهای سیاسی و نام خیابان و ایستگاه مترو و... است.
بله متأسفانه. اغلب جوانان شناختشان از شهید بهشتی نهایت به مسئول دیوانعالی کشور محدود شده و با اندیشههای ایشان آشنایی ندارند، اما ما چند سالی است که در بنیاد حفظ آثار شهیدبهشتی درصدد معرفی و تبیین دیدگاههای شهید به جامعه و بهویژه نسل جدید هستیم. در همین زمینه کتابی تحت عنوان «موقعیت زن از نظر اسلام» از دیدگاه دکتر بهشتی را در سال ۹۸ منتشر کردیم. در چند سال اخیر کتابهایی از اندیشههای شهید بهشتی در قطع جیبی منتشر شده که مورد استقبال جوانان قرار گرفته است. فروش این کتابها نشان میدهد که علاقه به کتابخوانی در میان نسل جدید کم نیست، بلکه آنها دسترسی و آشنایی به کتابهای خوب ندارند.
نه بهعنوان دختر دکتر بهشتی، بلکه بهعنوان یک استاد دانشگاه و عضو هیأت علمی، استاد را چگونه توصیف میکنید؟
من قبل از اینکه دختر شهید باشم، شاگرد ایشان هستم. من در مکتب شهید بهشتی آموختهام که نگاه برابر و با عدالتی بین دختر و پسر داشته باشم. من از مکتب بهشتی احترام به جایگاه و حقوق زن را یاد گرفتهام. در دوران پیش از انقلاب که کمتر زنی حق تحصیل داشت، پدر مرا برای تحصیل چه در ایران و چه در آلمان تشویق به تحصیل کرد. پیشنهاد میکنم برای آشنایی بیشتر با اندیشههای پدر، آثار و سخنرانیهای ایشان را بخوانید.
کم و بیش از علم، سواد و منش سیاسی استاد شنیدهایم. امروز میخواهیم از سبک زندگی استاد بیشتر بدانیم. از ویژگیهای اخلاقی پدر برایمان بگویید.
پدرم به نظم و برنامهریزی بسیار مقید بودند؛ البته در کنار ایشان مادر هم به پاکیزگی و نظافت حساس بودند. نظم پدر زبانزد دوست و آشنا بود. شاید به همینخاطر است که در 53سالگی ایشان دستاوردهای زیادی را در عرصههای علمی و اجتماعی کسب کرده بود. کارمندان پدر میگفتند ایشان همیشه نخستین نفری بود که سرکار حاضر میشد و تا نیمههای شب برای ساماندهی کارهای حزب یا دادگستری وقت صرف میکرد. با تمام این مشغلهها همیشه سعهصدر داشت و اینکه همیشه روزهای تعطیل مختص خانواده بود. خاطرم هست روزهای جمعه با وجود حجم کاری زیاد، پدرم مقید بود که ما را برای تفریح به جایی سرسبز ببرد؛ گاهی به کنار روخانه جاجرود و گاهی هم به باغهایی در قم میرفتیم.
از روز حادثه هفتم تیر خاطرهای در ذهن دارید؟ پیشتر شنیده بودم شهید درست در روزی به شهادت رسیدند که قرار بود به خانه جدید نقلمکان کنید.
چند روز قبل از شهادت پدر، در نزدیکی منزل ما و درست در مسیر عبور پدر، بمبی منفجر شد. محافظان ایشان احتمال دادند که منافقان قصد جان پدر را کردهاند. البته پیشتر هم تماسهای تلفنی با خانه گرفته شده و پدر را تهدید به مرگ کرده بودند. به پیشنهاد محافظان پدر، قرار شد همان روز هفتم تیرماه به خانه امنی در خیابان ایران در نزدیکی دفتر حزب با اسباب و اثاثیه مختصر نقل مکان کنیم. وقتی پدر متوجه موضوع جا به جایی شدند گفتند مگر شما میتوانید جلوی حادثهای که قرار است بیفتد را بگیرید؟ وقتی حادثه رخ داد تا فردا صبح با استرس و بیخبری سر کردیم؛ تا اینکه شهید رجایی با همان لحن آرامشان با خانه ما تماس گرفت و به مادر خبر پرکشیدن پدر را داد.
نگرش شهید بهشتی پیرامون حجاب
دختر شهید بهشتی در پاسخ به این سؤال پیرامون نگرش ایشان به موضوع حجاب به نکته جالبی اشاره میکند و میگوید: «اجازه دهید پاسخ این سؤال را عینا از کتاب «موقعیت زن از نظر اسلام» و صحبتهای دکتر بخوانم: «پوششی که اسلام برای بانوی مسلمان میخواهد، بیش از هر چیز در جهت نگهبانی از عزت و کرامت زن و عزت و کرامت جامعه بهصورت یک کل و پاکی و طهارت رابطه زن و مرد در خارج از دایره زناشویی و خانواده است. کسانی که این پوشش و نقش آن و معنای والای آن را تحریف میکنند و آن را بهصورت بندی بر پای زن و بر ضدآزادی او معرفی میکنند یا به راستی هوسکیشانی ناآگاهند یا هواپرستانی آگاه که آگاهانه میکوشند تا رابطه زن و مرد در خدمت هواوهوس آن دو باشد. به راستی اگر قرار است بانویی در خدمت پزشکی، آموزش، مخابرات، دفترداری، ماشیننویسی یا خدمات سودمند دیگر باشد و بهدرستی اگر قرار است این کارایی، مهارت و فن در خدمت جامعه قرار گیرد، چرا این بانوی فعال دارای «پوشش اسلامی» نباشد؟ نمیگویم حتماً چادر، چادر یکی از انواع پوشش اسلامی است و مانتو و شلوار و روسری بلند نوعی دیگر و این نوع دوم پوششی است متناسب برای فعالیت که زن در این پوشش میتواند هم پوشیده باشد و هم فعال.»