ببخشیم یا انتقام بگیریم؟
یک قاضی کهنهکار جنایی معتقد است که از هر فردی نباید انتقام گرفت
محمدصادق خسرویعلیا-روزنامهنگار
بیتعارف بزرگترین بخشش، گذشتن از جان است؛ آن هم وقتی که حق داری قانونی، شرعی، عرفی و وجدانی، جان کسی را بگیری، اما از آن بگذری و ببخشی. قصاص حق کسانی است که عزیزشان به قتل رسیده آن هم به عمد. گذشتن از این حق دل بزرگ میخواهد. قاضی محمد سلطان همتیار که 25سال پروندههای جنایی را دادرسی کرده و با قاتلهای زیادی، چشم در چشم شده و حکم قصاص صادر کرده، چه دیدگاهی درباره بخشش دارد؟ او که قضاوت بسیاری از پروندههای جنجالی و مهم قتل را به سرانجام رسانده، برای ما از بخشش میگوید.
«بخشش از بزرگان است و لذتبخش»؛ این را همه میگویند و درست هم است، اما وقتی فردی سر دو راهی میان بخشش و انتقام قرار میگیرد، بهتر است کدام را انتخاب کند که بعدا پشیمان نشود؟
تجربه و تحقیقات نشان میدهد افرادی که میبخشند زندگی بسیارآسودهتری نسبت به افرادی که انتقام میگیرند پیشرو خواهند داشت. انتقام گرفتن برای یک لحظه است و در آنی تمام میشود؛ یعنی فرد انتقام گیرنده در همان لحظهای که انتقام میگیرد لذت میبرد. اما بعد از آن متوجه میشود که متأسفانه هیچ تغییری در حالاتش ایجاد نشده است، از اعماق وجودش احساس خواهد کرد این انتقام او را سیراب نکرده که هیچ حتی باعث ناراحتی و عذاب بیشتر او نیز شده است؛ درحالیکه بخشش اینطور نیست. لذتش استمرار دارد و تمامنشدنی. نتایج بخشش که بهترین آن آرامش است، تا ابد با انسان بخشنده همراه است. هر کسی که جان یک نفر را نجات بدهد مثل آن است که جان همه جامعه را نجات داده است چون وقتی فردی را میبخشیم هم خانواده هم اطرافیان و هم جامعه از وجود و «بودن» آن فرد سود میبرند.
یعنی همینطور هر کسی هر کاری که کرد را ببخشیم؟ اینطور که سنگ روی سنگ بند نمیشود!
اظهارنظر در این زمینه بسیار سخت است و پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. درباره بخشش نمیتوان بهصورت کلی صحبت کرد. باید هر موردی را جداگانه قضاوت و بررسی کرد. بخشیدن یا نبخشیدن هر دو مستلزم دقت و تحقیق هستند.
از کجا باید بفهمیم که فردی سزاوار بخشش است؟
هر کسی قادر به این تشخیص نیست. افرادی که سالم، آگاه و معتقد هستند میتوانند تشخیص دهند. این افراد با قلب سلیم همه توجهشان به عمق انسانیت است. کسانی که خودشان روشنگر هستند و افکار فاسد ندارند به راحتی میتوانند تشخیص دهند. در قرآن آمده «یعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ» افراد مجرم از چهرهشان معلوم است. ولی این چهره را هر کسی نمیتواند تشخیص دهد؛ فقط افراد سلیم میتوانند سیمای مجرمانه را ببینند. البته باقی هم میتوانند تصمیم بگیرند. اگر دلشان را از کینه و حس انتقامجویی خالی کنند آن وقت است که میتوانند تشخیص دهند.
با این اوصاف از چه کسانی میتوانیم انتقام بگیریم؟
سعدی میگوید: «ترحم بر پلنگ تیز دندان/ ستمکاری بود بر گوسفندان» این بیت مصداق کامل نکتهای است که میخواهم درباره بخشش به آن اشاره کنم. باید توجه کرد فردی که قرار است بخشوده شود، درصورت این اتفاق چه نتیجهای به بار خواهد آورد. اگر نتیجه بخشش این باشد که فرد به سمت و سوی انسانیت، شایستگی و جامعه سوق پیدا کند که بهجا و نیکوست. اما گاهی نتیجه بخشش فقط زیان است و آسیب؛ یعنی میبینیم نهتنها بخشش به سود فرد نبوده بلکه به ضرر جامعه و بشریت هم تمامشده است. (القصاص حیات) این سخن خداست. قصاص را برابر میداند با زندگی. این سخن بهمعنای این نیست که خداوند رحمان و رحیم با بخشش، نعوذبالله مخالف است؛ این سخن به ما گوشزد میکند هر کسی را نمیشود و نباید بخشید.
با توجه به اینکه شما سالها با قاتلان متعددی رو در رو شدهاید و برای آنها حکم صادرکردهاید آیا در اینگونه افراد ویژگی مشاهده کردید؟ اصلا قاتلها چه شکلی هستند؟
قاتلها شکل و سیمای خاصی ندارند. اگر کسی از خدا، ایمان و انسانیتش غافل شد و نتوانست خشم و ترس خود را کنترل کند ممکن است مرتکب هر اشتباهی شود. متأسفانه بیشتر پروندههای قتل بهخاطر مشاجرههای کوچک و معمولی مثل چشم در چشمشدن، تصادف و ترافیک، در صف ایستادن، فحاشی و... رخ میدهد. اینطور نیست که همه قتلها با انگیزه قبلی باشد، بیشتر اتفاقی است و قاتل حتی تصورش را نمیکند که در آن موقعیت آدم بکشد. از اینرو همه ما میتوانیم یک قاتل باشیم! اگر خشم کورمان کند و انسانیت را نبینیم. انشاءالله از همه ما این اتفاق به دور باشد؛ چراکه خداوند قتل را شدیدا تقبیح شمرده. روایت داریم از پیامبراکرم(ص) که بوی بهشت به مشام کسی که عمدا مرتکب قتل بشود، نمیرسد. قبح این عمل بسیار است.
پس بهزعم شما چطور بخشش در جایی نجات و در جای دیگر فساد و تباهی ایجاد میکند؟
در یکی از پروندهها فرد معتادی نوزاد چند ماههاش را خفه کرده بود! ماجرا از این قرار بود که روز جنایت به پدر معتاد جنس نرسیده بود و مادر هم در خانه حضور نداشت. یکباره در غیاب مادر، بچه شیرخواره به گریه میافتد و فرد معتاد او را برای همیشه ساکت میکند! بالاخره پدر، ولی دم است و نمیتوان او را قصاص کرد اما با شکایت مادر، پرونده روند خاصی را طی کرد. با توجه به جنایت هولناکی که صورت گرفته بود برای قاتل حبس طولانی مدت درنظر گرفتم. چند سالی مرد معتاد در زندان ماند. یک روز همسر زندانی به دادگاه مراجعه کرد و به من گفت با توجه به اینکه 2فرزند دیگر دارم و شوهرم مواد را برای همیشه کنار گذاشته، تصمیم گرفتم او را ببخشم. گفت میخواهم آزادش کنم و شما به من کمک کنید. در بررسیها مشخص شد زندانی واقعا ترک کرده و در نهایت با اصرار همسر، آن مرد از زندان آزاد شد. یک سال بعد از این ماجرا صفحه حوادث روزنامهها پر شد از یک خبر جنجالی. مردی بهخاطر نوشیدن نوشابه مسموم در یک تالارعروسی فوت شد! ظاهر ماجرا اینطور بود که متوفی نوشابه تاریخ گذشته را خورده است. اما بررسی دوربینهای تالار نشان داد مرد جوانی قبل از این ماجرا در بطری نوشابه را باز کرده و چیزی داخل آن ریخته است. آن مرد دستگیر شد. او داماد مقتول بود! مرد طماع با سیانور بهخاطر ارث و میراث، پدرزنش را کشته بود. مقتول کسی نبود جز همان مرد معتادی که بچه شیرخوارهاش را خفه کرده بود. آن مرد این بار پدر همان زنی را کشته بود که او را باور کرده و برای آزادیاش به هر دری زده بود. این نمونهای برای بخشیدن فردی نالایق است. نمیخواهم بگویم که بهصورت مطلق این اتفاق رخ میدهد. البته همیشه اینطور نیست. ممکن است فردی براثر اکتساب، تحصیل، تربیت و... به زندگی برگردد و برای زندگی نیکو شایستگی پیدا کند، اما همانطور که گفتم باید درباره آدمها تحقیق کرد و به درستی تصمیم گرفت.
بخشش بهجا را هم مصداقی برایمان توضیح میدهید.
راننده لودری در نیمهشبی در حال خاکبرداری بود. در محلی که او، آن ساعت مشغول بهکار بود مردم سکونت داشتند و در حال استراحت بودند. در آن تاریکی شب چند مرد عصبانی که بیخواب شده بودند به سمت راننده و پسر جوانش حمله بردند. آن جوان که دانشجویی سر به راه بود از ترس و برای دفاع از پدرش، چاقوی میوهخوری را در بدن یکی از مردان خشمگین فرو برد و مرد میانسال متأسفانه چند دقیقه بعد از این ماجرا از شدت خونریزی فوت کرد. جوان دانشجو آن شب قاتل شد. این پرونده قتل را بررسی کردم. آن جوان باسواد بود و بسیار احساس پشیمانی میکرد. او از روی ترس بیآنکه از نتیجه عملش مطلع باشد این گناه بزرگ را مرتکب شده بود. واقعا آن جوان لایق بخشش بود، بعد از 2سال خدا را شکر بخشیده شد. پس از آزادی ادامه تحصیل داد و فارغالتحصیل شد. آن جوان حالا در خدمت جامعه، خانواده و بشریت است. اگر این جوان از جامعه حذف میشد واقعا خانوادهاش آسیب میدید و جامعه یک جوان و یک نیروی کار شایسته را از دست میداد.
قاضی در یک قدمی قتل!
در صف پمپبنزین بودم و شلوغ بود. یکباره راننده وانتی از همه جلو زد. اعتراض کردم. گفتم من نوبتم را به شما میدهم اما از بقیه هم اجازه بگیر بنده خدا. مرد چهارشانهای از وانت پیاده شد. روبه من کرد و گفت: «من قصابم. مثل خیار نصفت میکنم!». یادم آمد به پرونده قتل در پمپبنزین ولیعصر. خودم قضاوتش کردم. 2مرد سر صف با هم گلاویز شده بودند. هیچکدام خشم خود را کنترل نکردند. تنها یک ضربه، کار یکی از آنها را ساخته بود. بهخودم آمدم، اصلا خشمگین نشدم. به لطف خدا خودم را کنترل کردم و به خیر گذشت.