• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
چهار شنبه 20 اردیبهشت 1402
کد مطلب : 191447
+
-

از ظهور سلبریتی‌ها تا سقوط ستاره‌ها

چگونه دست سلبریتی‌ها در مرجعیت جعلی و فیک رو شد؟

گزارش
از ظهور سلبریتی‌ها تا سقوط ستاره‌ها

بلندآوازگی، نام‌آوری، اشتهار و مشهورشدن در طول تاریخ بشر، به صور مختلف بروز یافته است. به‌عنوان مثال در دوران باستان، افراد و قبایل با کشف و اختراع‌های کوچک و بزرگ به آشکارگی می‌رسیدند. در ادوار پیشاروشنگری (قرون 15تا 16)، روشنگری (قرون 16تا 18)، پساروشنگری یا همان انقلاب صنعتی نیز ثروت، نژاد و تولید باعث شناخته‌شدن اقشار می‌شد. در عصر مدرنیته نیز فرایند دستیابی به شهرت با ایده‌پردازی، طراحی و عرضه دستاوردهای گوناگون همراه بود. البته پدیده شهرت در عصر اخیر تحت‌تأثیر پیامدهای فراگیر رسانه‌های جمعی و هوشمند، دستخوش تغییرات و تحولاتی شد که در سایه آن، «سلبریتی‌ها» یا همان چهره‌های اثرگذار متولد شدند؛ افرادی از میان بازیگران، ورزشکاران و فعالان شبکه‌های مجازی که عامل شهرتشان در پیوستگی با صنایع مصرفی سودآور و سرگرم‌کننده تجاری بوده و هنوز هم هست. در ایران نیز این شهرت‌یافتگان معاصر قدعلم کردند و با به حاشیه‌راندن دانش و فضیلت نخبگان و شایستگان علمی و مذهبی، مدتی مرجعیت اجتماعی و فرهنگی افکار عمومی را در اختیار گرفتند؛ مرجعیت جعلی‌ و ناکارآمدی که با همه ظرفیت‌های فزاینده در گستردگی، پیچیدگی و مهارناپذیری‌اش، رشته افکنده بر گردن مخاطب، کاربر و یا هوادار را به هر سو می‌کشاند تا «سود» ذیل «توجه» حاصل شود. سود و توجه از کلیدواژه‌های مهم فرهنگ سلبریتی‌ها هستند که رمزگشایی از آنها نقطه پایان دوران بهره‌کشی و استثمار سلبریتی‌ها محسوب می‌شود.
این سود از آن کسانی است که از سلبریتی‌سازی سهم و منفعت می‌برند و باید گفت فرایند پیچیده سلبریتی‌سازی را از ابتدا با هدف دستیابی به همین سود آغاز می‌کنند و به سرانجام می‌رسانند. در مسیر آن هم طوری رفتار می‌کنند که نه‌تنها مخاطب، بلکه سلبریتی‌های ساخته و پرداخته آنها هم، وجود دست پنهان در پشت ماجرای فرایند سودآور سلبریتی‌سازی را به فراموشی بسپارند و رفتار، گفتار و پیام‌های این شخصیت‌های به شهرت رسیده را صادقانه و حکیمانه بپندارند. بحث «توجه» اگرچه از مقوله «سود» جدا نیست، اما با آن تفاوت‌هایی اساسی دارد. توجه برخلاف سود در فرایندی دوجانبه و در تعامل نهادهای سلبریتی‌ساز با مخاطب شکل می‌گیرد و اگر سلبریتی در کانون توجه مخاطب قرار نگیرد، سود و منفعتی عاید سلبریتی‌سازان نمی‌شود. به همین دلیل فرایند سلبریتی‌سازی طوری طراحی می‌شود که شخصیتی مقبول و قابل توجه یا به‌عبارتی سلبریتی مرجع و تأثیرگذار به مخاطب و جامعه عرضه کنند.

سلبریتی‌ها، مجازی دروغ می‌گویند و واقعی خسارت می‌زنند
یکی از عمومی‌ترین پیامدهای رفتاری و گفتاری سلبریتی‌ها که با توجه به میزان سرمایه اجتماعی و اعتبارشان در جامعه و در میان هوادارانشان فراگیر می‌شود، نشر اخبار روز است؛ اخباری که ممکن است در گره با ویژگی‌های بارز عصر ارتباطات یعنی سرعت و پراکندگی، ضریب صحت و سقم‌شان کاهش یابد. بنابراین منتشرکنندگان این اخبار که در دهه‌های اخیر سلبریتی‌ها پای ثابت آن بوده‌اند باید با دقت و آگاهی بیشتر وارد عمل شوند تا کذب‌بودن خبری افکار عمومی را دچار تشویش یا نگرانی نکند. البته نشر و بازنشر اکاذیب ممکن است از سر ناآگاهی و عدم‌تخصص باشد و یا از روی عمد و غرض‌ورزی صورت گیرد که متأسفانه نمونه‌هایی از آن را در حوادث اخیر از سوی برخی سلبریتی‌های هنری و ورزشی شاهد بودیم؛ نشر اکاذیبی که نه روایت معتبر از یک حادثه یا واقعه محسوب می‌شود و نه هدف از انعکاس آن در جامعه، به رفع مشکل یا چاره‌جویی اصولی می‌انجامد. اینجاست که می‌گویند هر که را بهر کاری ساخته‌اند و یا در جایی دیگر می‌گویند کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو نر می‌خواهد و مرد کهن. سلبریتی‌بودن دلیل موجهی برای مرجع‌بودن نیست! افراد چهره و سرشناس جامعه که در فضای مجازی فعالیت دارند باید حدود و ثغور قانون را به درستی بدانند و باید توجه داشته باشند که درصورت انتشار دروغ فرقی نمی‌کند که خود، آن دروغ و یا ادعا را مطرح کرده باشند و یا از صفحات مجازی اشخاص دیگر بازنشر کرده باشند، ممکن است اذهان عمومی را گمراه کنند و یا زمینه‌ساز بروز حوادثی شوند که براساس قانون مجازات اسلامی جرم محسوب می‌شوند. البته کارشناسان حقوقی و اجتماعی با هشدار درباره شدت ضریب اخبار کذب از سوی سلبریتی‌ها خواهان اطلاع‌رسانی و جرم‌انگاری دقیق در این ارتباط هستند.

کاسبی با سرک‌کشی
با توسعه و پیشرفت جوامع، علوم مختلف نیز به سمت و سوی تخصص‌گرایی سوق پیدا کرده‌اند. دیگر مانند گذشته نیست که فردی را حکیم بنامند و او نیز حکیمانه برای هر مشکلی نسخه‌ای معجزه‌آسا بپیچد. هر شاخه از موضوعات مختلف در دنیای امروز، تخصص و توانایی مجزا می‌طلبد و اشراف و آگاهی به‌تمامی حوزه‌ها با توجه به گستردگی و پیچیدگی علوم عملا امکان‌پذیر شده است. خطاب این گفتار، می‌تواند سلبریتی‌هایی باشند که خود را همه‌‌چیزدان جلوه می‌دهند و علاقه دارند با سرک‌کشی در هر موضوعی باب بحث و اظهارنظر را باز کنند. خیلی عقب نرویم و دوران شیوع کووید- 19اشاره کنیم؛ به زمانی که سراسر جهان از وحشت ناشناختگی این ویروس تاج‌دار، ملتهب بود و اینجا در ایران برخی از سلبریتی‌ها برای خودشان کاسبی می‌کردند! آنها ضمن اظهارنظرهای غیرتخصصی با تبلیغ داروهایی تجارت‌محور از درد مردم ثروت می‌اندوختند. شیوه ناپسند درآمدزایی‌شان را اگر نادیده بگیریم روی اظهارنظرهای غیرتخصصی و غیرعلمی‌شان نمی‌توان به آسانی
چشم‌ پوشید. نمونه دیگر این اظهارنظرهای غیرکارشناسانه به ماجرای نحوه مدیریت حیوانات شهری در چند سال اخیر بازمی‌گردد؛ به ماجرایی که صدای کارشناسان و فعالان محیط‌زیست را هم بلند کرد تا نمایشگری سلبریتی‌های غیرمتخصص بیش از آن بلای جان حیوانات شهری که نیازمند شیوه‌های کنترلی و مراقبتی ویژه بودند، نشود.

چشم‌های رنگی، قد بلند، فالوئر بیشتر و دیگر هیچ!
تا پیش از ظهور رسانه‌های نوین این رسانه‌های رسمی و دولتی بودند که سکان گردش اطلاعات و فرایندهای هویت‌بخشی و الگوسازی را در دست داشتند؛ رسانه‌هایی که یکی از اصلی‌ترین و پرمخاطب‌ترین مراجع فرهنگی جامعه محسوب می‌شدند و حیات و بقای مستقیم و غیرمستقیم سلبریتی‌های تازه‌نفس در گرو ماهیت و فعالیت آنها بود. با این حال در سایه هیاهوی رسانه‌های تعاملی نوین، تغییر ذائقه مخاطبان، عدم‌جایگزینی سیاست‌های به روز و منطبق با نظام ارزشی جامعه در تولید محتوا، سکانداری و مرجعیت این رسانه‌های رسمی از تاب و توان روزهای نخست افتاد. در این شرایط سلبریتی‌هایی که روزگاری از قاب همین رسانه‌ها تبلیغ می‌شدند و آن را خانه خود می‌نامیدند، گوی سبقت را کاملا منفعت‌طلبانه در دست گرفتند تا به بهانه کنشگری و روشنگری اجتماعی، مدام خود را در حوزه‌های غیرمرتبط عرضه کنند. آنها در ظاهر خود را متعلق به عموم جامعه می‌دانستند اما در عمل دیگر حاضر نبودند از رسانه رسمی و عمومی جامعه که در دسترس بسیاری از طرفدارانشان قرار داشت، نمایش داده شوند؛ آن هم به 2دلیل عمده و مهم؛ اول اینکه رسانه‌های رسمی رایگان بودند و جز در پاره‌ای از موارد حضور در این رسانه‌ها برایشان سودآوری مالی دربر نداشت و دوم هم اینکه تعداد انگشت‌شماری از این سلبریتی‌ها به پشتوانه چند عامل تکمیلی نامعتبر دیگر مانند رنگ چشم، قد و هیکل، رابطه‌های سببی و نسبی و یا حاشیه‌های جنجالی، خود را سلبریتی‌ ویژه یا وی‌آی‌پی می‌دانستند که قدشان بلندتر از سقف رسانه‌های رسمی شده بود. نشان به آن نشان که تا همین یک دهه پیش تعدادی از بازیگران و ورزشکاران از حضور در برنامه‌های تلویزیونی پرهیز می‌کردند و ناگهان برای رونق بیشتر، مهمان یک برنامه تاک‌شو یا مراسم جشن تحویل سال می‌شدند آن هم ضمن دریافت حق‌القدم‌های نجومی! گاه حتی پا را فراتر گذاشته و با عملکردهای مستقل اما موازی با رسانه‌های رسمی سعی در بی‌اعتبار نشان‌دادن آنها و از سویی برهم‌زدن اتحاد و وحدت ملی داشته‌اند؛ ماجرای اعلام شماره حساب‌های شخصی و جمع‌آوری کمک‌های مالی به نفع زلزله‌زدگان کرمانشاه در سال 1396که هنوز هم شفاف‌سازی در مورد آن صورت نگرفته است.

غیرواقعی و دور از دسترس
اواسط دهه40خورشیدی بود که با رشد مطبوعات چهره‌محور در ایران، سلبریتی‌ها به‌طور رسمی در جامعه نمایان شدند. کمی بعد با فراز و فرودی اجتماعی و سیاسی، دوباره در اواسط دهه80با توجه به فعالیت رسانه‌های غیررسمی مجازی که اتفاقا با استقبال گسترده مواجه بودند، سبک زندگی و تفکراتشان بر سر زبان‌ها افتاد. این دقیقا همان بازار گرمی‌ای بود که فرهنگ سلبریتی‌ها یا به‌عبارتی سلبریتیسم را ضمن اشاعه رادیکالی، به منابع مالی آنچنانی می‌رساند. صاحبان این فرهنگ هر روز که می‌گذشت از ثروت‌های بادآورده فربه‌تر می‌شدند و در مقابل، کاربران آنها قشر حداکثری از افراد جامعه بودند که چون بخت و اقبال سلبریتی‌شدن نداشتند، به تبع از مزایای بی‌حد و حصر مالی آن نیز محروم مانده بودند. در این شرایط متناقض که یک سوی آن زندگی ایده‌آل و فانتزی سلبریتی‌ها خوش‌نمایی می‌کند و سوی دیگر، زندگی واقعی همان قشر حداکثری هوادار یا تأثیرپذیر حریف می‌طلبد، سلبریتی‌ها خود  را هم‌درد و دلسوز مردم معرفی می‌کنند؛ آنهایی که زندگی لوکس‌شان فاصله کهکشانی با زندگی واقعی دارد. آنهایی که بدون دریافت هدیه‌های نجومی در انظار عمومی حاضر نمی‌شوند و یا حتی بدون همراهی محافظ و بادیگاردهای غول‌پیکر (چه تشریفاتی و چه عملیاتی) قدم از قدم برنمی‌دارند، حالا هم رهبری و مرجعیت اجتماعی و فکری جامعه را به‌دست گرفته‌اند و همچنین القا می‌کنند که در خط مقدم دفاع از حقوق طرفداران و دوستدارانشان شجاعانه بیرق می‌چرخانند. حال آنکه سلبریتی‌ها نسبت به آنچه در آیینه می‌بینید از شما دورتر هستند!

استانداردهایی بر پایه منافع شخصی
در زوایای پنهان و مبهم فرهنگ و پدیده سلبریتی همین بس که آنها از دوگانگی استانداردهای ارزشی و هنجاری در سطح خرد و کلان رنج می‌برند. این بدان معناست که نظام اخلاقی‌شان تا جایی که منافع شخصی و فردی‌شان را در برگیرد قابل اتکا و توجه است. زمانی که به هر دلیلی منافع شخصی و فردی‌شان تهدید شود، از نیروی فزاینده هوادارانشان در تقابل با آن تهدید و خطر استفاده می‌کنند. فرقی هم نمی‌کند این تهدید و خطر سهوی باشد یا عمدی، از سوی همکار باشد یا غیرهم‌صنف! مصادیق بسیاری از این مدعا را می‌توان میان سلبریتی‌های وطنی یافت؛ مصادیقی که ریشه در دوگانگی استانداردهایشان دارد و از این دوگانگی تعبیری جز نامعتبر و ناپایدار‌بودن برنمی‌آید.  طعنه‌زدن به بهمان کارگردان که شرط اصلی‌اش برای ساخت آثار سفارشی برگزیدن همسرش در یکی از نقش‌های درجه یک و 2همان آثار است، واکنش مغرضانه نسبت به رفتار زوج هنرمند در یکی از رویدادهای بین‌المللی، هشتگ‌نویسی علیه رقیبان به بهانه منتخب‌شدن یا کسب جایزه و موارد دیگر که اندک نیستند.

سلبریتی‌های هیجان‌زده
حالا که قرار است سلبریتی‌ها در بستر شبکه‌های اجتماعی که به مثابه قلمروشان است در مورد هر مسئله و موضوعی حرف بزنند و موج‌سواری کنند، پس بیش از آگاهی و تخصص به سرعت عمل نیاز دارند تا به خوبی مصرف شوند؛ سرعت عمل در واکنش به حوادث و موضوعاتی که هر روز سر تیتر اخبار قرار می‌گیرند. بنابراین واضح است با اولویت‌یافتن زمان و سرعت در فرایندهای نشر و بازنشر محتواهای بدون ضمیمه معنایی و شناختی، «هیجان» و «احساس» جایگزین می‌شوند. با این جایگزینی نامتعارف، ضمن تنزل الگوسازی‌های اندیشه‌محور تا حد غفلت‌سازی‌های خطرآفرین، واکنش‌های عجولانه و هیجانی نیز به عرف و فرهنگی فراگیر تبدیل می‌شوند. مانند واکنش هیجانی و احساسی یک بازیگر از کشور گریخته نسبت به توییتی جعلی که در نهایت منجر به قتل یک روحانی در همدان شد یا واکنش زودهنگام بازیگران دیگری که در حادثه متروپل بیش از آنکه فضا را برای امدادرسانی نیروهای متخصص مهیا کنند با حضور غیرضروری خودشان در محل حادثه، شرایط را بیش از پیش مختل کرده بودند. در حوادث اخیر هم تعداد اظهارنظرهای هیجانی سلبریتی‌هایی که توقع و انتظار کنش منطقی از آنها هنگام بحران می‌رفت، کم نبود؛ اظهارنظرهای هیجانی که بار کذب نیز بر دوش می‌کشیدند.

تخصص در سایه ثروت و شهرت
می‌گویند سلبریتی‌ها بر طبل نظام‌های سرمایه‌داری، مصرف‌زدگی، لذت‌جویی و استثناپنداری می‌کوبند اما نقاب پوپولیسم را بر چهره می‌گذارند تا مقبولیت‌شان تضمینی برای تأثیرگذاری بیشتر باشد؛ چرا که به لطف این مقبولیت و شدت تأثیرگذاری می‌توانند یک تنه لشکرکشی‌های مجازی به راه‌اندازند و گروهی را علیه گروهی دیگر بشورانند.  سلبریتی‌هایی که به این مقام می‌رسند دیگر نیازی به آن تخصص اولیه (بازیگری، ورزش، موسیقی و...) ندارند. حالا دیگر می‌توانند به هر حوزه و عرصه‌ای که باب میل‌شان است ناخنک بزنند. بسیارند بازیگرانی که تسلط‌شان بر هنر هفتم بر کسی پوشیده نیست یا ورزشکارانی که مهارت‌های تکنیکی و تاکتیکی‌شان حیرت‌آور است اما این تسلط و مهارت منحصر به فرد خود را با ورود غیرتخصصی به عرصه‌هایی مانند ادبیات یا سیاست به خاک می‌نشانند. فرمانروایان سرزمین‌های مجازی به صرف دارابودن ثروت و شهرت، مجال این بخت‌آزمایی را که برایشان بیشتر وجه سرگرمی و خوداظهاری دارد، می‌یابند حال آنکه در بطن جامعه افراد متخصص زیادی هستند که به دلایل مختلف از ورود یا فعالیت در آن عرصه مورد آزمون آقا یا خانم سلبریتی، محروم مانده‌اند. اینان شاید نمی‌دانند که ورود غیرتخصصی‌شان به عرصه‌های تخصصی می‌تواند آثار سوء برای آن عرصه یا صاحبان آن به همراه داشته باشد. شاید هم بدنامی را به گمنامی ترجیح می‌دهند که بر سر تخصص خود نمی‌مانند. معقولانه این است که کنشگری و تأثیرگذاری‌شان را در مسیرسازی برای افراد بااستعداد و متخصص هزینه کنند.

حرف بزن، عمل نکن!
در دنیا فقط یک چیز بدتر از آن است که درباره‌ات حرف بزنند، آن هم اینکه اصلا درباره‌ات حرف نزنند؛ این شاید تعریف یک‌خطی مناسبی از شرح احوال سلبریتی‌هایی باشد که چون از هنر، استعداد، شایستگی، فضیلت و تخصص بی‌بهره‌اند تمایل وصف‌ناپذیری دارند درباره هر موضوعی حرف بزنند تا ضمن بازاریابی ظواهر خود، در راستای منافع‌شان دیده شوند. حرف‌هایشان طیف گسترده‌ای از اظهارنظرهای شخصی، سلیقه‌ای و نق‌زدن را دربر می‌گیرد و اغلب چون فاقد سند و شناسنامه علمی هستند به سرعتی برابر با صوت و نور تکذیب و اصلاح می‌شوند. جالب اینکه اگر همین تکذیبیه‌ها و اصلاحیه‌ها هم طبق قواعد بازی‌شان مدیریت شوند می‌توانند به‌مثابه فرصتی طلایی عمل کنند! نمونه‌هایشان را حتما به‌خاطر می‌آورید؛ سلبریتی‌هایی  که یک‌شبه و یا به دلایلی فانتزی به دنیای شهرت پرت شده‌اند و بعد بدون اینکه مسلط بر سواد رسانه باشند تعداد فالوئر را سرمایه اجتماعی فاقد هرگونه مسئولیت اجتماعی تعبیر می‌کنند و خود را صاحب‌نظر می‌پندارند. آن وقت است که در بزنگاه‌هایی مانند انتخابات، کاندیدای خود را گزینه برتر مدیریتی معرفی می‌کنند (حتی اگر مجبور باشند مدتی بعد هشتگ من-پشیمانم بسازند یا مهمانی‌های دولتی را تحریم کنند) یا در تبلیغ یکی از شیوه‌های سرمایه‌گذاری‌ در خارج از کشور در قامت یک کارشناس اقتصادی ظاهر می‌شوند یا به‌عنوان کنشگران اجتماعی مهربان‌تر از مادر از فراز و فرودهای اجتناب‌ناپذیر برنامه واکسیناسیون سراسری دوران شیوع کرونا تحلیل سیاسی ارائه می‌دهند، آن هم در شرایطی که خودشان با تورهای واکسیناسیون راهی کشورهای غربی و اروپایی بودند و یا درحالی‌که پاتوقشان برای خرید، پاساژهای تجاری برندهای جهانی پایتخت است، کمپین حمایت از تولید و اشتغال ایرانی برپا می‌کنند (گسیختگی رفتاری تا بدان جا که زیر لوای همین کمپین‌ها از شرکت‌های داخلی هزینه‌های هنگفت تبلیغاتی نیز دریافت می‌کنند). سلبریتی‌ها ملزم به زیاد حرف‌زدن هستند تا مدنیت و یا شمایل اپوزیسیون مستقل‌بودنشان، مهر تأیید صنعت‌شان باشد.

مکث
وقتی پای قانون، سواد رسانه و جهاد تبیین به میان می‌آید

انتقال مرجعیت از جامعه نخبه و شایسته به گروه‌های سلبریتی انجام شده؛ انتقالی چالش‌برانگیز که محل بحث و گفتمان بسیاری از اندیشمندان حوزه رسانه و اجتماع است. ظرفیت عظیم اثرگذاری سلبریتی‌ها می‌تواند تهدیدها و فرصت‌های فراوانی را برای جامعه ایجاد کند. این ظرفیت می‌تواند در چارچوب مسئولیت‌پذیری اجتماعی و فرهنگی زمینه ترویج ارزش‌ها، رویه‌های پایدار و سازنده و نیز همکاری‌های اجتماعی و سیاسی بخش خصوصی و دولتی را فراهم کند و در عین حال این ظرفیت عظیم می‌تواند مغرضانه به گمراهی افکار عمومی و هویت‌سازی‌های اشتباه بپردازد. به‌عنوان مثال سلبریتی‌هایی را درنظر داشته باشید که آگاهانه (با مطالعه، تحقیق، مشورت و همه جانبه‌نگری) درباره موضوعی که ابعاد جهانی گرفته مانند مسائل محیط‌زیستی سعی در اثرگذاری دارند و یا در مقابل سلبریتی‌های نخبه‌نمایی را تصور کنید که با رفتارشان (نشستن در خودرویی لوکس کنار همسرشان و اسلحه‌کشی به بهانه همخوانی با آهنگی که در آن برای رقیبان عشقی خود خط و نشان می‌کشد!) رفتارهای ناپسند و خشونت‌آمیز را رواج می‌دهند. نقش حکومت‌ها در تعریف جایگاه و مرجعیت سلبریتی‌ها بسیار پررنگ است. حکومت‌ها ممکن است ضمن آموزش سواد رسانه، آنها را به رسمیت بشناسند و در تعامل مسالمت‌آمیز بکوشند و یا با به رسمیت نشناختن آنها، عرصه فعالیت‌های غیرتخصصی‌شان را محدود کنند. در هر صورت برای جلوگیری از انحراف سلبریتی‌هایی که می‌خواهند جهانی و فراتر از خط‌قرمزهای جامعه ظاهر شوند، باید رویکردها و چهارچوب‌های قانونی در کنار رویکردهای اجتماعی و تجاری مرسوم در سایر کشورها(تحت پوشش قرار گرفتن سلبریتی‌ها توسط کمپانی و شرکت‌های رسانه‌ای رسمی، تعهدات مالیاتی و رعایت قوانین استفاده از شبکه‌های مجازی) به اجرا درآید تا سلبریتی‌ها نیز مانند سایر اقشار جامعه که حق اظهارنظر دارند در مقابل، مسئولیت اثرگذاری اظهارنظرشان را برعهده گیرند. پیگیری‌های قضایی و کیفری (وصول الحاق ماده یک کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی به مجلس) در کنار اقدامات فرهنگی مانند جهاد تبیین در حوزه رسانه، مرجعیت‌شناسی و اندیشه‌محوری، کارساز خواهد بود.







 

این خبر را به اشتراک بگذارید