• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
سه شنبه 12 اردیبهشت 1402
کد مطلب : 190621
+
-

سرکلاس خاص‌ترین معلم ها‌

نگاهی به زندگی معلمانی که‌شهرت پیدا کرده‌اند/مراسم روز معلم در مدارس‌دانش‌آموزان استثنایی

گزارش
سرکلاس خاص‌ترین معلم ها‌

رابعه تیموری-روزنامه‌نگار

از روز اول که به‌عنوان معلم به کلاس درس پا گذاشتند تا روزی که با دنیای آموزگاری خداحافظی کردند، هر یک از شاگردان خود را در کسوت و لباس هنرمند، سیاستمدار، ادیب یا ورزشکاری برجسته و پرآوازه می‌دیدند که شهرت نیک و خوشنامی آنها معلم‌شان را هم سربلند خواهد کرد. قرار بود این احساس شادی و سربلندی از تربیت شخصیت‌های پرآوازه را در گمنامی تجربه کنند و مانند صحنه‌گردانانی باشند که هنرنمایی و خلاقیت را به بازیگران می‌آموزند اما در پرده آخر روی سن ظاهر نمی‌شوند تا در کف و هورای تماشاچیان سهمی داشته باشند. ولی روزگار بر مدار دیگری چرخید و خودشان افرادی صاحب‌شهرت و معروفیت شدند که هم محک و تراز کاربلدی و هنرمندی معلمان‌شان باشند و هم برای شاگردان قدیمی‌شان به معلمانی خاص تبدیل شوند. در نوشتار زیر به معرفی چهره‌های مشهور و معروفی پرداخته‌ایم که روزگاری دور یا نزدیک به کسوت معلمی مشغول بوده‌اند:

مهران رجبی -ناظم بچه‌های مدرسه همت
بچه‌های مدرسه همت از آقای ناظم خوب حساب می‌بردند و وقتی با آن چهره جدی و ابروهای گره‌کرده‌اش‌ سراغ آنها می‌آمد، به‌قول معروف زود و تند و سریع ماست‌شان را کیسه می‌کردند اما مهران رجبی وقتی سر کلاس درس می‌رفت تا واقعا و بدون نقش بازی کردن به تدریس و آموزگاری مشغول شود، با آنکه باز هم جدی بود، اما شاگردان نوجوانش به اندازه دانش‌آموزان مدرسه بچه‌های همت از او حرف شنوی نداشتند. حتی گاهی هم آقای معلم را با پرس‌وجو درباره عالم بازیگری کلافه می‌کردند و کلاس درس گرافیک به کلاس آموزش بازیگری تبدیل می‌شد. بازیگر پرکار کشورمان سال‌ها پیش از آنکه به پیشنهاد و تشویق دوست کارگردانش رضا میرکریمی وارد عالم بازیگری شود، معلم بود و 20سال از عمرش را در کلاس درس گذرانده است. او پس از هنرنمایی در نقش آقای ناظم مدرسه «بچه‌های همت» پیشنهادهای بازیگری متعددی دریافت کرد و آنقدر سرش شلوغ شد که هنرجویان تهرانی از داشتن این معلم گرافیک دلسوز و جدی محروم شدند. رجبی دوران معلمی‌اش را جزو بهترین روزهای زندگی‌اش می‌داند و معتقد است آموزگاری با وجود همه سختی‌هایش از شیرین‌ترین حرفه‌های دنیاست.

سیدجواد هاشمی-هزار و 2 بار بنشین و پاشو
آقای رکورددار شهادت در سینمای دفاع‌مقدس، حتی وقتی فیلم بازی می‌کند، بیشتر از آنکه بازیگر باشد یک معلم است. شاید برای اینکه اعتقاد دارد بازیگری همان معلمی است، با این تفاوت که تخته معلمی سیاه است و تخته بازیگری سفید. کارنامه سیدجواد هاشمی در جایگاه آموزگاری به همان پر و پیمانی طومار فعالیت‌های هنری‌اش است. او 3دهه در مدارس منطقه‌11 به تدریس مشغول بوده و به‌قول خودش همه درس‌ها را ‌به جز فیزیک و ریاضی و زبان انگلیسی تدریس کرده و در کسوت مربی علوم تربیتی هم ید طولایی دارد.
شاگردان سیدجواد هاشمی، آقای معلم را فقط در قاب صفحه تلویزیون یا روی پرده سینما مهربان و بذله‌گو می‌دیدند و او برای شاگردانش معلمی سختگیر بود که اگر خطایی می‌کردند حتما تنبیه می‌شدند. جریمه آنها هم همان تنبیهی بود که در فیلم سینمایی «اخراجی‌های یک» به‌دلیل اشتباه نیروهای تازه‌وارد گردانش برای خودش درنظر می‌گیرد: هزار و 2بار بنشین و پاشو! البته این تنبیه بیشتر زمانی به کارش می‌آمد که شاگردانش را برای اجرای برنامه‌های هنری به پشت جبهه می‌برد و به‌دلیل کم بودن فاصله آنها با دشمن ممکن بود خطاها یا سهل‌انگاری‌های کوچک‌شان به قیمت اسارت یا از دست دادن جانشان تمام شود.

سیروس همتی-آقا معلم با کسی شوخی ندارد
از وقتی دانش‌آموزان سیروس همتی آقای معلم ریاضی را در نقش مجتبی دیدند که در فیلم سینمایی «مارمولک» وقت و بی‌وقت موی دماغ پرویز پرستویی می‌شد، نمی‌توانستند مانند گذشته در کلاس ساکت و آرام بنشینند و جلسات سؤال و جواب درس ریاضی به بهانه‌ای برای یادآوری دیالوگ‌های ماندگار نقش مجتبی تبدیل می‌شد: «حاج آقا مسئلهًٌْ!» البته آقای معلم به قول خودش همیشه گربه را دم حجله می‌کشت و از همان اول سال تحصیلی طوری رفتار می‌کرد که حساب کار دست بچه‌ها بیاید و کلاس درس ریاضی را با زنگ تفریح اشتباه نگیرند. با این حال کلاس‌هایش خشک و بی‌روح هم نبود و به لطف استعداد هنری‌اش مفاهیم پیچیده ریاضی و روابط اعداد و ارقام را در ذهن دانش‌آموزان ترسیم می‌کرد تا این درس چغر و بدقلق را آسان و با علاقه یاد بگیرند. بازیگر سریال «نیسان آبی» حالا که در کسوت معلمی مو سپید کرده، با تشویق‌های جذاب و خلاقانه دانش‌آموزانش را به درس خواندن و یادگیری رشته‌های فنی و هنری هدایت می‌کند ولی در نخستین سال‌های خدمتش در آموزش و پرورش برای سربه راه‌کردن یکی،2 نفر از شاگردان بازیگوش‌اش به تنبیه با خط‌کش و خودکار متوسل شده است.

زهرا سعیدی-روز پای تخته و شب در قاب تلویزیون
بازیگر نقش‌های عمه مهربان «یوسف‌پیامبر» و خاله دلسوز «مریم‌مقدس» در سال‌های جوانی‌اش معلم زبان انگلیسی مقطع دبیرستان بوده و بازیگری را پیش از حرفه معلمی آغاز کرده است. آن زمان از آنجا که هنر تئاتر مظلوم‌تر و مهجورتر از امروز و هنرپیشه‌هایش گمنام‌تر از اکنون بودند، کمتر کسی می‌دانست خانم معلم جوان در هنر نمایش هم دستی بر آتش دارد اما هنرنمایی روی صحنه تئاتر از زهرا سعیدی، خانم معلمی خلاق و مبتکر ساخته بود که محبوبیتش نزد شاگردانش را دوچندان می‌کرد. او برای آموزش درس زبان انگلیسی از هنر نمایش استفاده می‌کرد و از دانش‌آموزان می‌خواست نمایشنامه‌هایی را که به قلم او نوشته شده بود، به زبان انگلیسی در کلاس اجرا کنند. با ساخت و نمایش مجموعه تلویزیونی «مهر و ماه» شاگردان خانم معلم به هنر بازیگری او پی بردند و از اینکه دبیر انگلیسی خود را روز‌ها در کنار خود و پای تخته‌سیاه و شب‌ها در قاب تلویزیون‌های سیاه و سفید و در جمع خانواده‌های ایرانی می‌دیدند، لذت می‌بردند. شاید همین جذابیت‌های شخصیت خانم معلم سبب شده شاگرد نوجوانش لیلا برخورداری هم به دنیای بازیگری روی آورد و همکار خانم معلمش شود.

حسین وحیدی-خودتان را که بهترینید ببینید
معلم پیشکسوت کشورمان همیشه در گمنامی و به دور از هیاهو به آموزش و تدریس درس ریاضیات مشغول بوده، اما ثبت‌نامش در جمع رکوردداران حوزه تعلیم و تربیت او را به شهرت رسانده است. نام حسین وحیدی که ۷۷ سال سابقه تدریس موفق، مؤثر و مستمر ریاضیات را در کارنامه خود دارد، نه‌تنها در جمع رکوردداران قاره کهن، بلکه در فهرست رکوردداران گینس (در حوزه میزان سال‌های تدریس) ثبت شده است. این معلم عاشق در سال ۱۳۵۵ پس از ۳۲ سال خدمت بازنشسته شده اما پس از بازنشستگی هم به تدریس ریاضیات ادامه داده است. وحیدی تا قبل از شیوع ویروس کرونا کلاس‌های درس خصوصی رایگانش را در خانه یا بوستان‌های شهر برای دانش‌آموزان کم بضاعت علاقه‌مند برگزار می‌کرد و در دوران شیوع کرونا هم تلفنی، پاسخگوی اشکالات و سؤالات درسی دانش‌آموزان بود. او در جواب اعتراض اطرافیان که معتقدند باید بیشتر استراحت کند، می‌گوید: «معلمی در خون من است و تا زمانی که نفس دارم می‌خواهم معلم باشم.» یکی از هدایایی که وحیدی به‌عنوان هدیه روز معلم از شاگردانش دریافت کرده، آینه‌ای کوچک بوده است. دانش‌آموز استاد به او گفته است: «چیزی بهتر از خودتان پیدا نکردم. آینه خریدم تا خودتان را که بهترینید ببینید.»

مجید جلالی-آقا معلم فوتبال ایران
بی‌دلیل نیست که دبیرکل کانون مربیان فوتبال ایران و مدرس بین‌المللی فیفا را به‌عنوان «معلم و تئوریسین فوتبال ایران» می‌شناسند. معلمی در خون مجید جلالی است و 30سال خدمت در قامت معلم ورزش مدارس کشور، از افتخارات او به‌شمار می‌آید. این فوتبالیست پرسابقه که در طول سال‌های خدمتش در آموزش و پرورش همیشه کسوت معلمی را به پست‌های مدیریتی ترجیح داده، شاگردان بسیاری را تربیت کرده که اکنون جزو چهره‌های شاخص کشور به‌شمار می‌آیند. جلالی که در فوتبال ایران به‌نام «آقا معلم» شهرت پیدا کرده، بارها با تربیت و معرفی بازیکنانی جوان به عرصه فوتبال قهرمانی کشور، شایستگی خود را برای داشتن این عنوان نشان داده است. او در سال 1365درحالی‌که مربی جوانی به‌شمار می‌آمد، تیم وحدت تهران را که از بازیکنانی جوان تشکیل شده بود، برای تیم‌های پرستاره پرسپولیس و استقلال به چنان حریف قدرتمندی تبدیل کرد که اهالی فوتبال از این تیم به‌عنوان گربه‌سیاه تیم‌های سرخ‌پوش و آبی‌پوش پایتخت یاد می‌کردند. آقا معلم در کنار روحیه آموزگاری خود، عطش آموختن هم دارد و دوره‌های مربیگری را از ابتدایی‌ترین سطح تا بالاترین سطح و دریافت مدرک حرفه‌ای مربیگری، طی کرده‌ است.

جلال آل ‌حمد-معلمی‌اش فراموش شد
نویسنده رمان «مدیر مدرسه» نه‌تنها عمری را در فضای مدرسه و در کلاس درس گذرانده، بلکه همدم بودن با همسرش سیمین دانشور نیز برایش فرصتی را فراهم کرده که با خلق و خوی آموزگاران و حال و هوای دنیای معلمی بیش از پیش آشنا شود. جلال آل‌احمد و همسر اهل قلمش هر دو از معلمان و استادان شاخص زمان خود بودند، اما نسل‌های بعد از آقای نویسنده، به اندازه‌ای در بحر نثر شلاقی، موجز، صریح و صمیمی آثار آل‌احمد فرو رفته‌اند که بسیاری از اوقات در وصف شخصیت چند وجهی او، آموزگار بودنش را از قلم می‌اندازند و این وجه از شخصیتش را چندان موردتوجه قرار نمی‌دهند. جلال در دانشسرای عالی در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرد، در دبیرستان هم عنوان معلم ادبیات را یدک می‌کشید، ولی شاگردانش در رفتار و گفتار آقا معلم بیش از آنکه با اصول نگارش فارسی آشنا شوند، درس اخلاق و آزادگی می‌آموختند. آقای معلم روی درس انشای شاگردانش حساسیت نشان نمی‌داد ولی وقتی همکارش با شاگردی کندذهن مدارا نمی‌کرد، بی‌تفاوت نمی‌نشست یا وقتی دانش‌آموزان شمیرانی همکلاسی تازه‌وارد خراسانی‌شان را مورد تمسخر قرار می‌دادند، آموزگارانه ملامت‌شان می‌کرد.

صمد بهرنگی-دوست از دست رفته بچه‌ها
معلم روستاهای محروم آذربایجان با آنکه از جوانی در مناطق دورافتاده و دور از پایتخت زندگی می‌کرد، اما نوشته‌های آتشین و تهییج‌کننده و قلم شیوا و جسورش آوازه او را به سیاسیون و اهالی ادبیات تهران‌نشین هم رسانده بود. در روستاهای آذربایجان بلندآوازگی صمد بهرنگی حکایت دیگری داشت و مردم روستا وقتی می‌دیدند آقا معلم نحیف و لاغراندام هر روز پشته‌ای از کتاب‌های گلچین شده را روی کولش می‌گذارد و بی‌مزد و منت میان شاگردانش تقسیم می‌کند تا با خواندن آنها درس زندگی بیاموزند، باور می‌کردند که او فقط خیر و صلاح بچه‌های روستا را می‌خواهد.
به‌همین دلیل وقتی‌ سراغ‌شان می‌آمد و از آنها می‌خواست بچه‌ها را به‌جای فرستادن به سرکار، به مدرسه بفرستند رویش را زمین نمی‌انداختند. بهرنگی در بسیاری از قصه‌هایش مردی را تجسم می‌کند که به‌خودش بی‌شباهت نیست. در این مرد قصه‌های بهرنگی عشق به زندگی موج می‌زند و برای زنده ماندن و خوب زندگی کردن سخت می‌جنگد، اما داستان زندگی پرغوغای صمد مانند «ماهی سیاه کوچولو» آغاز نشده به پایان می‌رسد. بهرنگی در 28سالگی و پس از 10سال آموزگاری در رود ارس غرق شد و روی سنگ مزار ساده‌اش فقط نـوشـتـنـد: «دوسـت از دست‌رفته بچه‌ها».



 

این خبر را به اشتراک بگذارید