سریال کرهای، مخاطب جهانی
«بازی مرکب» موفقترین کی درامای همه این سالها بوده است
سعید مروتی-روزنامهنگار
«بازی مرکب» موفقترین و پربینندهترین سریال کرهای در این سالها بوده است؛ سریالی که البته قدرت بازاریابی و تشخیص نتفلیکس را هم نمایان میکند. حدود یک سال و نیم پیش بازی مرکب بیشتر از هر مجموعه کرهای دیگری در سراسر جهان دیده شد. این میزان توجه عمومی بازی مرکب را فراتر از یک سریال و در قامت پدیدهای فرهنگی مطرح کرده است. خالق مجموعه در گفتوگوهایش به روزهای دشواری که هیچکس علاقهای به ساخت این اثر نشان نمیداد اشاره کرده است. عدهای خشونتبار بودن سریال را مورد انتقاد قرار دادهاند؛ بهخصوص اینکه بسیاری از تماشاگران سریال نوجوانها هستند؛ سریالی که به موفقترین محصول ارائهشده از سوی نتفلیکس تبدیل شده و بینندگان بسیاری در سراسر جهان داشته. بازار توارد و شباهت سریال به فیلمها و مجموعههای دیگر هم داغ است؛ جوری که بهنظر میرسد خالق بازی مرکب از هر داستان و فیلم و سریالی تکهای برداشته و البته این هوش را داشته که همهچیز را در یک بستهبندی تازه جوری عرضه کند که موفقیت تجاری بیشتری از همه منابع اقتباسش کسب کند؛ سریالی که بحثهای سیاسی و اقتصادی گستردهای هم بهدنبال داشت. عدهای از منظر چپ آن را بیانیهای علیه نظام سرمایهداری میدانند و برخی هم آن را محصولی توجیهگر خواندند. بازی مرکب به چیزی فراتر از یک سریال تبدیل شده و ما با پدیدهای اجتماعی، فرهنگی مواجه شدهایم؛ پدیدهای که در زمان مناسب و همزمان با رکود اقتصادی دوران کرونا و با گردهمآوردن عناصری که به شکل توأمان هم امتحانشان را قبلا با موفقیت پس دادهاند و هم واجد تازگی و طراوت (برای مخاطب غیرکرهای) هستند بیشتر از هر مجموعهای تماشاگر یافته است.
بازی مرگباری که هوانگ دونگهیوک در سریالش به راه انداخت، میلیونها نفر در سراسر جهان را پای این سریال نشاند تا تماشاگر تلاش ۴۵۶ نفری باشند که با سودای کسب ثروتی رؤیایی وارد بازی شدهاند و در نهایت قرار بود یکیشان به این گنج قارون دست یابد؛ گنجی که در راه رسیدن به آن باید ۴۵۵ نفر قربانی میشدند. میان افراد درگیر بازی، همه جور آدمی به چشم میخورد. تنوع شخصیتها خودش یکی از قواعد بازی است. هر شخصیت و تیپ نمایشی میتواند طبقه و گروهی را نمایندگی کند و به مضامین مختلفی راه بدهد که هم قصه را جلو ببرد و هم در مسیر انتقاد اجتماعی از سیستم، نشان دهد که چگونه اقشار مختلف گرفتار نظام سرمایهداری شدهاند. برای نجات از فقر باید تن به بازی مرگباری داد که همان اوایل کار فرصت خروج از آن به آدمها داده میشود ولی هیچکس حاضر نیست قید پول هنگفت را بزند و جان عزیزش را بردارد و بگریزد؛ چه آن فرد مفلوکی که هیچ وقت در زندگیاش طعم ثروت را نچشیده، چه ثروتمند دیروز و ورشکسته امروز و چه آن مهاجر اهل کرهشمالی که به سودای زندگی بهتر به کرهجنوبی گریخته ولی چیزی بهدست نیاورده است، هر کس انگیزه و بهانهای برای ماندن در بازی دارد.
سریال «بازی مرکب» محصول کرهجنوبی است؛ کشوری با اقتصاد پویا و شکوفا که برخلاف همسایه شمالیاش از مواهب اقتصاد آزاد بهرهمند است. کرهجنوبی که تا ابتدای دهه60 میلادی یکی از فقیرترین کشورهای جهان بود، در طول ۴دهه به چنان پیشرفتهایی نایل آمده که حالا سالهاست جزو کشورهای توسعهیافته با درآمد بالا محسوب میشود؛ یازدهمین اقتصاد بزرگ جهان و چهارمین اقتصاد بزرگ قاره آسیا و یکی از کشورهایی که بانک جهانی برایش سریعترین رشد اقتصادی را در سالهای آتی پیشبینی کرده است. اما همین کشور ثروتمند، با درآمد سرانهای که سالهاست از ۳۰هزار دلار پایینتر نبوده (درحالیکه درآمد سرانهاش در ۱۹۶۰ کمتر از ۱۶۰دلار بوده) دچار بحرانهایی است که احتمالا بخشی از آن از عوارض توسعه و برخی هم محصول تناقضهای فرهنگی اجتماعی است، دومین کشور جهان از نظر نرخ خودکشی که نشان میدهد احساس رضایت از زندگی میان شهروندانش چندان بالا نیست. کارگردان سریال «بازی مرکب» در چنین بستر اجتماعیای نقشه راه جویندگان گنج قارون را ترسیم میکند. در کشوری که نرخ خودکشی بالاست، ورود آدمها به بازیای که بخت موفقیت در آن بسیار پایین است، بیشباهت به خودکشی نیست.
میلیونها نفری که سریال را دنبال کردهاند، از اینکه جای شخصیتهای «بازی مرکب» نیستند، احساس رضایت خاطر دارند و در عین حال سرگرم خشونتی سادیستیک هستند. زهر شیرینی که سازندگان «بازی مرکب» به خورد تماشاگران میدهند، جواب میدهد و نتیجه موفقیتی شگفتانگیز برای نتفلیکس است. قانون تنازع بقا بهشکلی بیرحمانه داستان را جلو میبرد. خشونت نه امری غیراخلاقی که تنها گزینه ممکن برای زندهماندن و دستیابی به رفاه است. پربینندهترین سریال نتفلیکس محتوای تکراری و کلیشهایاش را با بستهبندی تازهای عرضه میکند و بازی را میبرد. هنری اگر هست، در توانایی بازاریابی و تبدیل فقر و فلاکت به کالایی برای فروش و کسب سود است.