کمتر از 100سال پیش مثل این روزها انجام آداب و رسوم خاصی برای استقبال از عید نوروز در بین مردم شروع میشد و مشاغل مختلفی رونق میگرفت. برخی از این مشاغل را با هم مرور کنیم.
لحافدوزی و پینهدوزی
این روزها خوشخوابهای قطور طبی با صدای جیرجیر فنرهایشان جای تشکها و لحافهای پشمی گوشه صندوقخانه را گرفتهاند. تصورش را بکنید در روزگاری که خبری از مبل و صندلی نبود، چهارگوشه اتاق پتو و لحافهایی با محلفه سفید یا گلدار پهن میکردند تا مهمانان بهراحتی بنشینند و از آنجا که حملونقل دشوار بود، بسیاری از مهمانان وقتی هوا تاریک میشد، شب را در همان خانه سر میکردند و این موضوع به اهمیت وجود رختخواب درست و حسابی در هر خانهای اضافه میکرد. لحافدوزی در این روزگار بود که رونق داشت و اکنون سالهای زیادی است که دیگر صدای لحافدوزهای دوچرخهسواری که با خود کمان پنبهزنی داشتند و فریاد میزدند «آی لحافدوزیه» در کوچهها شنیده نمیشود.
ساییدن ظروف و فرشتکانی
بعد از آسوده شدن از نو کردن رخت و لباس، نوبت به خانهتکانی میرسید. آن هم به این شکل که اتاق را کاملاً از اشیا و اثاثیه خالی کرده و آنها را به حیاط میبردند تا پس از نظافت و خاکگیری و شستوشو به جاهای خود برگردانند. دادن ظروف مسی برای سفید کردن به سفیدگرها و ساییدن ظروف برنجی و ورشوی مانند سماور، سینی و... با گرد آجر و گل انداختن به آنها و لیف و صابون کردن ظروف نقره هم جزء این خانهتکانی بهحساب میآمد. خانهتکانی شامل فرشتکانی هم بود. مردها کفپوش خانه را از گلیم گرفته تا نمد و حصیر به کوچه میآوردند و با شکل دادن و چوب و ترکه زدن خاکگیری میکردند و به حیاط برده و جارو میزدند. کنار فرش تمام پردهها و روفرشیها چادرشبها و روتشکی و ملحفهها و همه لباسها هم شسته میشدند.
ای گل پونه، نوبر بهاره پونه
در همین روزها بود که مغازههای شیرینیفروشی، آجیلفروشها، دوزندههای لباس، کفاشها، کلاهدوزها، گیوهفروشها و ماهیفروشها و سبزیفروشها رونق میگرفتند و نشان کاسبان نعنا ترخونیها هم بودند که با لاوکهای چوبی و پونه وحشیهای پرعطر و بو و ترخونهای پاکوتاه و تربچههای نقلی آبزده در کوچهها دوره میافتادند و فریاد: «ای گل پونه، نعنا پونه، نوبر بهاره گل پونه، تربچه نقلیه، نعنا و ترخون» سر میدادند. باغبانها هم بیل به دوش؛ای باغچه بیل میزنم، ای هرس میکنم را داد میزدند.
دواتگری
سماور یکی از نوستالژیهای شیرین و مشترک چندین نسل است. در روزگاری که زندگی شتابزده نبود و سر و کله کتری و قوریهای برقی و چای کیسهای پیدا نشده بود، سماور، بهخصوص در ایام نوروز، جایگاه ویژهای مییافت و از همین رو، تعمیرش هم از نان شب واجبتر بود. بر این اساس، حرفه دواتگری یا سماورسازی از مشاغل پرمشتری و پردرآمد تهران قدیم بود. بهگفته یکی از تهرانشناسان، خیابان فروزش (محله مهدیموش) در منطقه11زمانی راسته دواتگران تهرانی بود. خمکاری، چرخکاری و چکشکاری سماورهای برنجی از دیگر کارهایی بود که دواتگران در کارگاههای کوچک خود انجام میدادند.
آب حوض کشی
نوروز فصل ماهی قرمز و چیدن گلدانهای سفالی شمعدانی و بنفشه کنار حوض بود. در واقع حوض جزء جدانشدنی حیاط خانه بود؛ شستن ظرف و رخت و لباس و میوه و آبتنی بچهها پای همین حوض انجام میشد. وقتی هم آب کدر میشد و کف حوض خزه میبست، پای آبحوضیها به خانه باز میشد تا آب را تخلیه کنند و صفایی به حوض فیروزهای خانه بدهند.
سرشلوغی کفاشها و بزازان
قدیمها با نزدیک شدن به سال نو، سر مغازهداران صنف پارچهفروشی و کفش و کلاهدوزی شلوغ میشد، بهویژه اینکه مردم بیش از سالی یکبار برای خرید دست به جیب نمیشدند و عید نوروز بود که هرکسی به قدر وسعش به فکر تهیه رخت نو برای افراد خانوادهاش میافتاد. برای همین، خیاطها تا نیمه اسفند سفارش قبول میکردند. بقالها طبقهای معلق از سنجد میساختند و دستههای شمع پیه را که با جوهر سبز و قرمز روی آنها نقش و نگار انداخته بودند، به سرتاسر پیشانی دکان آویزان میکردند. جلد خیکهای روغن را اغلب نصفهنیمه پاره میکردند و برای جلب مشتری گوشهاش زرورق میچسباندند. دور قالبهای صابون را به همین شکل زرورق میزدند و هرم کوچکی از آن میساختند و گوشه مغازهشان را چنین زینت میکردند.
چینیبندزنی
شاید شما آخرین نسلی باشید که آواز چینیبندزنهای دورهگرد را با آن ریتم آهنگین در محلههای قدیمی تهران شنیده باشید: «چینیبندزن اومده/ برگ گل باشه، باشهبند میزنم» چینیبندزنی هم ازجمله مشاغل حذفشده تهران است؛ شغلی که در روزهای پایانی سال برای بندزدن قوریها و بشقابهای گلسرخی ترکخورده رونق میگرفت. چینیبندزنها با ابزار ویژه کارشان، تسمه و چسب، مته و تکههای شکسته ظروف را برای استفاده مجدد کنار هم میچسباندند و باعث ذوقزدگی خانم خانه میشدند.
مشاغلی که در ایام نوروز طهران رونق میگرفت
آبحوضکشی تا چینیبندزنی
در همینه زمینه :