• دو شنبه 11 تیر 1403
  • الإثْنَيْن 24 ذی الحجه 1445
  • 2024 Jul 01
شنبه 12 خرداد 1397
کد مطلب : 18705
+
-

سیدمحمدمهدی جعفری در گفت‌وگو با همشهری:

نهج‌البلاغه سرچشمه همه عرفا ست

نهج‌البلاغه سرچشمه همه عرفا ست

علی ورامینی:

نهج‌البلاغه یکی از بزرگ‌ترین مواریث دینی ماست؛ متنی مکتوب و معتبر از حضرت علی(ع) که آموزه‌های آن می‌تواند الگویی مناسب برای رفتارهای فردی، اجتماعی و حتی سیاسی‌مان باشد؛ آموزه‌هایی که اگر بخشی از آنها را در حیات فردی-سیاسی‌مان عملی می‌کردیم بسیاری از مشکلات امروز را نداشتیم. با دکتر محمدمهدی جعفری- اسلام‌پژوه و مترجم نهج‌البلاغه- چند سوال درباره این کتاب مطرح کردیم تا بیشتر با گستره مفاهیم و عمق مباحث آن آشنا شویم. جعفری که در کارنامه علمی خود همکاری با بزرگانی همچون شهید مطهری و آیت‌الله طالقانی را داشته معتقد است که مفاهیم انسانی نهج‌البلاغه فراتر از مرزهای شیعه و اسلام است و هر اهل حقیقتی می‌تواند از آن بهره‌مند شود.

بحث پیش‌رو در رابطه با مواجهه و چگونگی بهره بردن انسان امروز از سیر‌وسلوک حضرت علی(ع) و همچنین متن نهج‌البلاغه است. شاید اصلا بهتر باشد با این سخن ایشان شروع کنیم که فرمودند: «فرزند زمانه خویشتن باش». مراد ایشان از این سخن چه بوده است؟

البته در اصل این سخن «خصالِ خویشتن» بوده است. خصال به‌معنای خصلت‌ها و طبیعت‌هایی که انسان به‌دست می‌آورد؛ در واقع حالت اخلاقی و سرشت انسان مدنظر بوده است. بخشی از خصلت‌های انسان ،غریزی است؛ مثلا طبیعتش اقتضا می‌کند که هنگام گرسنگی به سمت غذا برود. اما خصلت‌هایی انسانی را هم در طول زندگی کسب می‌کند مانند نوع‌دوستی، کمک به دیگران و فضایل اخلاقی. منظور حضرت علی این است که شما همیشه باید وابسته به خصلت‌های انسانی خودتان باشید و نه آن خصلت‌های غریزی.

 مهم‌ترین خصلت‌هایی که ایشان بر آن تاکید دارند کدام است؟ خصلت‌هایی که مشمول زمان و مکان نمی‌شوند؟

ایشان مسائل فراوانی در موقعیت‌های مختلف فرموده‌اند اما در حکمت‌ها می‌فرمایند که برادری داشتم در راه خدا (منظور برادر دینی است) که چنین و چنان بود. بعد از اینکه خصلت‌های این برادر را برمی‌شمرند، می‌گویند: «که شما هم اگر می‌خواهید دارای اخلاق عالی باشید این صفات را در خود ایجاد کنید و اگر هم نتوانستید همه را در خود ایجاد کنید، هرچند هم مقدار کمی در خود داشته باشید، بهتر از آن است که همه را ترک کنید».

 در رابطه با گردآوری و به ثمررسیدن نهج‌البلاغه توضیحاتی ارائه فرمایید.

نهج‌البلاغه گزیده‌ای از سخنان امیر‌المومنین علی(ع) است که چه در سینه افراد و چه به‌‌صورت مکتوب نزد فرزندان و اصحاب خاص تا اواخر قرن چهارم مانده بود. در بیشتر کتاب‌هایی که تا آن زمان نوشته می‌شده‌اند نویسنده برخی از سخنان امیرالمومنین را به‌عنوان زیور کتاب خود می‌آورده است. در اواخر قرن چهارم شرایطی برای «سید رضی» که از فرزندان امام موسی کاظم و از علمای بسیار برجسته بغداد بوده فراهم می‌شود که گزیده‌ای از این سخنان را از منابع مختلف بگیرد، جمع‌آوری کند و نام آن را نهج‌البلاغه بگذارد. او نهج‌البلاغه را در 3قسمت بخش‌بندی کرده است؛ قسمت اول: خطبه‌ها، دوم: نامه‌ها، بخشنامه‌ها و عهدنامه‌ها و بخش سوم: کلمات قصار امیرالمومنین(ع) که به نام حکمت‌ها معروف است. پس از آن این کتاب بسیار مورد توجه همگان قرار گرفت. در قرن پنجم عده‌ای نهج‌البلاغه را استنساخ می‌کنند، در قرن ششم شروع می‌کنند به شرح‌کردن و در قرن هفتم شرح «ابن‌میثم» و «ابن ابی الحدید» را می‌بینیم. قصد سیدرضی تالیف یک کتاب ادبی بوده  و اینکه فصاحت و بلاغت حضرت علی(ع) که بیشتر نظرش را جلب کرده بوده ثبت کند، بنابراین سند نیاورده است؛ یعنی نگفته که مثلا این سخن را از کجا آورده است. البته در 17مورد گفته است اما نه در همه موارد. از این جهت عده‌ای در مطالب شک کرده‌اند که جواب بیشتر این شبهه‌ها داده شده و تقریبا بیش از 95درصد آن قطعا مستند و معتبر است و منابع حدود 85درصد  سخنان امروزه موجود است. باید توجه داشت که بسیاری از منابع آن زمان از بین رفته است. در کل نهج‌البلاغه گزیده‌ای از سخنرانی‌ها، سخنان معمولی، پاسخ به سوالات، نامه‌ها و کلمات قصار علی(ع) است که سیدرضی در اواخر قرن چهارم آنها را جمع‌‌آوری کرده و در اول قرن پنجم یعنی سال400 این تالیف به پایان رسیده است.

 نهج‌البلاغه میان علومی که در اسلام وجود دارد مانند کلام، فلسفه، اخلاق و فقه به کدام‌یک نزدیک‌تر است؟ یعنی کدام‌یک از این خوانش‌ها به کلام حضرت‌علی(ع) نزدیک است؟

نهج‌البلاغه مانند قرآن است. همان‌طور که قرآن به همه ابعاد وجودی انسان توجه کرده است، نهج‌البلاغه هم چون سخنان امیرالمومنین در برخورد با همه مسائل و در واقع آموزش قرآن و سیره پیامبر است، همان شکل و صورت را دارد. سخنان حضرت چه در حالت عادی و چه در سخنرانی بسیار شیوا و فصیح بوده است. در همان زمان بسیاری ‌آنها را حفظ کرده‌اند و بسیاری هم نوشته‌اند. لذا نمی‌توان گفت که موضوع نهج‌البلاغه چیست؛ چراکه حضرت علی مانند یک مولف، اراده به نوشتن کتابی نکرده‌اند بلکه در همه زمینه‌هایی که برایشان مهم بوده است، سخن گفته‌اند. این سخنان را می‌توان در 12 موضوع کلی تقسیم‌بندی کرد. توحید و معرفت که از علم کلام و فلسفه بسیار بالاتر است از محورهای اصلی این کتاب است. علامه طباطبایی می‌فرمایند: «اینهایی که می‌گویند مسائل فلسفی در نهج‌البلاغه آمده است، نه نهج‌البلاغه را فهمیده‌اند و نه فلسفه را و در اشتباه هستند». آنچه در نهج‌البلاغه آمده همان حقایق قرآنی است که امیرالمومنین روشن‌تر و مفصل‌تر اینها را بیان کرده است. مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی، تعلیم و‌تربیت، مسائل اقتصادی، مسائل فرهنگی و به‌خصوص تاریخ، همه در نهج‌البلاغه هست. عرفان و دعا در نهج‌البلاغه بی‌نظیر است. عرفان و دعایی را که در این کتاب وجود دارد در هیچ ‌جای دیگری مشاهده نمی‌کنیم. در این‌باره شارح نهج‌البلاغه یعنی ابن‌ابی‌الحدید می‌گوید که همه عرفا هرچه دارند از همین سخنان علی‌(ع) گرفته‌اند. سرچشمه همه عرفای سنی و شیعه کلام امیرالمومنین است.

 سخنانی که از حضرت گردآوری شده در زمان عزلت ایشان بوده یا بیشتر مربوط به دوره کوتاه حکمرانی‌شان است؟

در همه سال‌هاست. از زمان رحلت پیامبر(ص) که بر سر خلافت اختلاف افتاد ایشان سخن دارند که اگر اشتباه نکنم همان خطبه‌5نهج‌البلاغه است تا زمان خلافت خودشان. اما چون در زمان خلافت خودشان موقعیت بهتری داشته‌اند و می‌توانسته‌اند مسائل سیاسی و اداری را بیان کنند از آن زمان بیشتر جمع‌آوری شده است. در زمان پیامبر هیچ نقل‌قولی از ایشان نیست. بعضی از علما این اتفاق را چنین تعبیر کرده‌اند که از شدت ادبی که در برابر پیامبر داشته‌اند در زمان حیات ایشان سخنی نمی‌گفته‌اند.

 با توجه به گستره مسائل و مباحثی که در این کتاب وجود دارد می‌توان گفت که همه مخاطب آن هستند؛ هم حاکمان و هم مردم و امت؛اما شاید آنچنان که این کتاب غنی است به آن پرداخته نمی‌شود. علت غفلت نسبت به چنین متن عظیمی چیست؟

به‌نظرم 2علت دارد؛ یکی کم‌توجهی دانشمندان است. بسیاری از علما متاسفانه کمتر با نهج‌البلاغه انس داشته‌اند. اما علت اصلی این است که بسیاری از مسئولان اگر بخواهند به اندرزهای نهج‌البلاغه عمل کنند دیگر نمی‌توانند قدرت و میز خود را حفظ کنند؛لذا بعضی از اینان تعمدا نسبت به نهج‌البلاغه غفلت می‌ورزند. نهج‌البلاغه متنی برای همه انسان‌هاست؛ نه به شیعه اختصاص دارد و نه حتی به اسلام. اینکه مسیحیانی مانند  جورج جرداق  و بسیاری دیگر شیفته این متن و حضرت علی هستند برای همین مسائل انسانی است که در آن مطرح می‌شود.

 یکی از مباحثی که در کلام امام علی(ع) بسیار برجسته است، بحث ساده‌زیستی و دوری از تجملات به‌خصوص در رابطه با حاکمان است. به‌نظر شما باتوجه به مقتضیات زندگی امروز آیا می‌توان چنین زندگی کرد؟ آیا مسئولان و حکمرانان امروزه می‌توانند این الگو را پیاده کنند؟

امام علی(ع) در نامه‌ای خطاب به «عثمان‌بن‌حنیف» می‌فرمایند که چرا به مهمانی‌ای رفتی که افراد فقیر و بیچاره را از آن رانده‌اند و افراد غنی و بی‌نیاز به آن دعوت شده‌اند؟ بعد از کلی مواخذه حضرت می‌فرمایند که درست است، شما نمی‌توانید مانند من زندگی کنید و مانند من ساده‌زیست  باشید اما از شما توقع دارم که زندگی‌ای بدون اسراف و تجمل داشته باشید. شهید مطهری هم اتفاقا در این‌باره خیلی سخن دارد و می‌گوید: «بله، شرایط متفاوت است و ما نمی‌توانیم مانند حضرت علی(ع) زندگی کنیم اما به نسبت زمان خودمان می‎‌توانیم از تجمل و اسراف کناره‌گیری کنیم و کارهایی انجام دهیم که ریخت‌و‌پاش به‌حساب نیاید».

خود حضرت یک‌بار به عیادت یکی از یارانشان در بصره می‌روند و مشاهده می‌کنند که او خانه‌ای بزرگ با اتاق‌های فراوان دارد. حضرت به او می‌گویند اشکالی ندارد که این خانه را داشته باشی اما بر این خانه باید حق مردم و خدا را داد. آن شخص می‌گوید یاعلی پس برادرم را دریاب، او پشمینه پوشیده است و در گوشه‌ای عبادت می‌کند و می‌گوید من کاری با دنیا ندارم. حضرت در مواجهه با آن مرد پشمینه‌پوش با عصبانیت از او سوال می‌کنند که این چه وضعی است؟ او در پاسخ می‌گوید یا امیر وضع شما که در خوراک و پوشاک بدتر از من است. حضرت در پاسخ می‌گویند اشتباه نکن، من مسئولیت دارم، سرپرست مردم هستم، باید طوری زندگی کنم که فقیرترین مردم گمان نکند مسئولان در رفاه هستند و خودشان محروم هستند. من باید در پایین‌ترین سطح زندگی کنم اما تو مسئول خودت، خانواده‌ات و اجتماع هستی و باید به اینها رسیدگی کنی. امیرالمومنین واقعیت‌ها را بیان می‌کند. در نظر امیرالمومنین دولت وظیفه دارد حداقل امکانات را برای همه فراهم کند. خودش در کوفه چنین عمل کرد. در اواخر زندگی‌شان بیان می‌کنند که شکرخدا امروز در کوفه کسی نیست که سرپناهی نداشته باشد، کسی نیست که کار نداشته باشد و از آب «فُرات» استفاده نکند؛ یعنی چنان حداقل‌ها برای همه فراهم بوده که در کوفه گدایی وجود نداشته است. حتی یک زمان کسی را می‌بینند که مشغول تکدی‌گری است، پرس‌وجو می‌کنند و متوجه می‌شوند که متکدی یهودی است و چون پیر شده است و نمی‌تواند کار کند خانواده‌اش طردش کرده‌اند. ایشان دستور می‌فرمایند که از بیت‌المال زندگی او را تامین کنند.

فرازی از نامه 45 نهج‌البلاغه؛ نامه امیرالمومنین(ع) به عثمان‌بن‌حنیف

« ... سوگند به خدا، من از دنیای شما طلایی نیندوختم و از غنیمت‌ها و منافع آن مالی جمع نکردم و برای لباس پوسیده‌ام، عوضی آماده نگذاشتم و حتی وجبی از زمین این دنیا حیازت نکردم و من از قوت این دنیا نگرفتم مگر به مقدار توشه جانداری که پشتش مجروح و غذایش کم شود. و قطعا این دنیا در برابر چشم‌ام پست‌تر و موهون‌تر از دانه تلخ ناچیزی‌است که به ‌کار دباغی برآید.

بلی! از همه آنچه آسمان بر آن سایه انداخته بود فدک در دست ما بود که نفوس گروهی از مردم به آن بخل ورزید و گروهی دیگر سخاوت ورزیده، چشم از آن پوشیدند. خداست بهترین داور میان بندگانش.

 و مرا چه کار با فدک و غیرفدک، درحالی‌که جایگاه نفس، فردا گور است که در آن تاریکی آن نشانه‌های وجودش از بین می‌رود و اخبارش ناپدید می‌گردد؛ آن گوری که اگر بر وسعتش اضافه شود و 2دست حفرکننده‌اش آن را گسترش دهد، با این حال سنگ و کلوخ، آن را بفشارد و خاک‌های انبوه، رخنه‌هایش را مسدود کند.

 جز این نیست که من نفس خود را با تقوا مشقت و ریاضت می‌دهم تا در روز ترس بزرگ در امن و امان‌ آید و در کناره‌های لغزشگاه‌ها ثابت گردد.

و اگر من بخواهم راه به این عسل صاف و مغز گندم و بافته‌های این پرنیان ببرم، می‌توانم ولی هیهات اگر هوای من، بر من پیروز شود و حرص و آز من به گزینش خوراک‌ها وادارم سازد، درحالی‌که ممکن است در حجاز و یمامه کسی باشد که طمعی در یک قرص داشته و سیری را به یاد نداشته باشد، یا با شکمی پر بخوابم و پیرامون من، شکم‌هایی گرسنه و جگرهایی سوخته باشد...»

این خبر را به اشتراک بگذارید