صنعتگری که بعد از شهادت امیر کبیر نابینا شد
معصومه شاکری- دانشجو
وقتی وارد حیاط دارالفنون شدیم با هجوم بیامان صدای گنجشکها مواجه شدیم صدایشان گاهی آنقدر زیاد میشد که شنیدن صدای راوی و روایتش را سخت میکرد. زیبایی بینظیر معماری ایرانی همه را تحتتأثیر قرار میداد.راوی گفت: ۳ عنصر اصلی معماری اصیل ایرانی درخت، نور و آب است. به حوض بزرگ و زیبای وسط حیاط اشاره کرد و گفت وجود آب برای انسان آرامشبخش است. و من در دل به این فکر میکردم که چقدر تفاوت است بین معماری غربی و ایرانی؛با اندکی توجه به هرکدام میتوان جایگاه سلامتی روح و نفس را فهمید.راوی ادامه میدهد:بهدلیل معماری درونگرای اینجا تمامی کلاسها در روز روشن هستند بدون استفاده از برق! اینجا چند روز قبل از شهادت امیرکبیر افتتاح میشود، امیرکبیر برای انتخاب استاد معیارهایی متفاوت داشت! نباید از استادان انگلیسی و روسی برای آموزش در این مکان استفاده کنندو... . دوره ریاست امیر کوتاه بود ولی در این مدت کوتاه خدمتهایی کرد که برسر زبانها افتاد.روایتی جالب میشنویم. مردی فقیر که در خیابانهای تهران گدایی میکند و وقتی از او گذشتهاش را میپرسند از امیر میگوید؛ صنعتگری که یک کالای خارجی را به دستور امیر درست میکند و کار به تولید انبوه و کارگاه میرسد اما عمر کوتاه امیر مانع سرانجام رسیدن کار میشود و به جای تقدیر از او تقاضای پولی که برای کارگاه و تولید انبوه گرفته را میکنند. مرد که پولی ندارد، پس آنقدر به سرش ضربه میزنند تا کور شود و به گدایی بیفتد! و چه فرق است بین دورانی که امیر بر سرکار بود و آن دورانی که نبود، اما حیف که برای این انسان بزرگ فقط کتابهای انگشت شماری نوشته شده و این فقر منابع باعث شده است که شناخت این مرد بزرگ مورد بیمهری واقع شود. پس از عبور از لالهزار و گذشته تلخش به محل نشریات روزنامه کیهان میرسیم؛ جایی که در گذشته مجلهای به اسم زن روز را منتشر میکرد. موضوعی که در این مجله بیشتر به چشم میخورد دختر شایسته سال بود و رواج غربگرایی و غربزدگی.راوی اشاره میکند که ثبتنام برای شرکت در مسابقه دختر شایسته سال در ابتدا بسیار زیاد بوده ولی بعد سیر نزولی پیدا کرد. راوی عکسی از جلد مجله را نشان میدهد، جلد اصلی مجله زنی با حجاب است و نشان میدهد طرحهای پوشش اسلامی بیشتر بین مردم طرفدار داشته تا طرحهای بیهویت غربی.