90 سال قبل حاج محمد علیکنی پلی را برای رفاه اهالی کن ساخت
قدیمیترین پل آجری پایتخت
سمیرا باباجانپور- روزنامهنگار
پل آجری حاج محمدعلی کنی جزء قدیمیترین پلهای آجری تهران است که سال ۱۳۱۲ توسط «حاج محمدعلی» بنا شد تا روستاییانی که برای فروش محصولاتشان به شهر میرفتند مسیر رودخانه را بهراحتی پشت سر بگذارند. آنطور که قدیمیهای محله تعریف میکنند اهالی روستاهای سولقان، کشار، رندان، سنگان، امامزاده داوود(ع) و کیگا با عبور از مسیر کوهستانی و دشوار خودشان را به این پل میرساندند و بعد از عبور از باغها در بافت مسکونی روستای کن استراحت میکردند و روز بعد مسیر خود را به سمت شهر ادامه میدادند. این پل یکی از بناهای باقیمانده از بافت تاریخی روستای کن است که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. اما نوروز پرباران سال ۱۳۹۸ و سیل ناشی از آن باعث شد تا پل تاریخی کن دچار آسیب جدی شود. طبق گزارش سازمان میراث فرهنگی بیش از ۳۰ درصد پل تخریب شد و آب پایههای اصلی آن را از بین برد.اگرچه حاجمحمدعلی برای نگهداری از پل باغهایی را وقف کرد تا درآمد حاصل از آنها برای نگهداری پل صرف شود ولی خسارت واردشده به پل آنقدر زیاد بود که این موقوفات کافی نبود. پس از پیگیری اهالی و تأکید شورای شهر، شهرداری منطقه ۵ با کمک سازمان زیباسازی شهرداری تهران عملیات مرمت پل آجری را در دستور کار خود قرارداد و سال ۱۴۰۰ پل آجری کن بهطور کامل مرمت شد.این پل با توجه به قدمت تاریخی و موقعیت مکانی که قرارگرفته است یکی از جاذبههای دیدنی پایتخت محسوب میشود.
برو بیای همسایگان به خانه علامه
رضا نیکنام- روزنامهنگار
خانه علامهجعفری در محله حسنآباد در بلوار آیتالله کاشانی منطقه ۵، ۲۳سال پیش به کتابخانه عمومی تبدیل شده است. خانهای با خاطرات شیرین که هم محفل اندیشمندان ایرانی و خارجی بود و هم خانه امید و مهربانی برای همسایگان محله.این خانه به ۲بخش تقسیم شده است. بخشی که خانواده علامه در آن زندگی میکردند و بخش دیگری که کتابخانه شخصی استاد محسوب میشد و محفل بازدیدها و جلسات استاد بود.اهالی محل بهخوبی به یاد دارند که استاد رسم همسایگی را بهمعنای واقعی بهجای میآورد؛ همسایههایی که دخترشان را عروس یا پسرشان را داماد میکردند از علامه تقاضا میکردند مراسم جشن عروسی در خانه استاد برگزار شود. علامه هم قبول میکرد.محمد رضوانی، همسایه دیواربهدیوار استاد، میگوید:«خوب یادم هست برای اینکه ارتباط همسایگی میان اهل محل پابرجا باشد، هر هفته خانه یکی از همسایهها دور هم جمع میشدیم. فقط هم باید با چای پذیرایی میکردیم تا تجملات وارد این دورهمی نشود و میزبان خسته نشود. باهم دعا میخواندیم و حرف میزدیم. همین باعث شده بود که صمیمیت بین اهل محل جاری باشد. راستش، خانه ایشان شورای حل اختلاف محل بود. اگر کوچکترین مشکلی برای اهل محل از نظر خانوادگی یا اجتماعی پیش میآمد، در خانه ایشان حلوفصل میشد. یکبار دختر کوچک من که ۲ سالش بود بیمار شده بود و من مسافرت بودم. علامه وقتی متوجه میشود، شبانه خودشان، با لباس ساده خانگی دخترم را به بیمارستان میرساند. این بزرگواری فراموشنشدنی است.»
۱۳ خانوادهای که صدراعظم محمدشاه به تهران آورد
حسن حسنزاده- روزنامهنگار
برای بسیاری از رهگذرانی که گذرشان به خیابانهای اطراف میدان ونک میافتد، نام «ونک ارامنه» آشنا نیست. اما روزگاری محله ونک امروزی که با خیابانهای شلوغ و پررفتوآمد شناخته میشود، باغهای سرسبز و مزارع فراوان داشت و ونک ارامنه با قلعه معروفش یکی از نقاط کانونی آن بود.
در دوران حکومت محمدشاه قاجار بود که میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه برای تأمین علوفه قشون دولتی ۱۳ خانواده ارمنی را از چهارمحال و بختیاری برای کشاورزی به تهران آورد و با سکونت آنها در این محدوده، بخش شرقیآبادی ونک به ونک ارامنه شهرت پیدا کرد. از آنجا که محل زندگی این کشاورزان در خارج از محدوده روستایی امنیت پایینی داشت، میرزاآقاسی در نزدیکی زمینهای کشاورزی، برای آنها قلعهای ساخت؛ قلعهای که خیلی زود میان اهالی آبادی ونک به قلعه ارامنه معروف شد. در آن زمان بهدلیل نبود امنیت، ساخت این قلعهها رایج بود تا کشاورزان و خانوادههایشان علاوه بر نزدیکی به زمینهای کشاورزی، محل امنی برای سکونت داشته باشند. قلعه ارامنه ونک هم مثل همه آن قلعهها یک حیاط مرکزی و ۴ برج نگهبانی مدور در ۴طرف داشت که دورتادور آن اتاقکهایی برای سکونت خانوادهها ساخته شده بود. اگرچه اکنون دیگر قلعه ارامنه خبری نیست اما کلیسای میناس مقدس در تقاطع کوچه امید و خیابان مهتاب در منطقه ۳ یادگاری از آن قلعه خاطرهانگیز است؛ کلیسایی که برای عبادت ساکنان قلعه در نزدیکی آن ساخته شد.
حکایت رستم گیو و مستأجرانش
پریسا نوری-روزنامهنگار
در ضلع جنوب شرقی فلکه دوم تهرانپارس و وسط هیاهو و شلوغی این محله، باغ سرسبز و بزرگی قرار دارد که از پشت دیوارهای آجری آن قامت بلند درختان سرو و کاجش به چشم میخورد. این باغ که بین اهالی به رستمباغ معروف است، قصه شیرینی دارد: مالک و سازنده این باغ سرسبز «رستم گیو»، یکی از نیکوکاران زرتشتی، است. رستمخان ۶۵ سال پیش این باغ را به نیت کمک به زرتشتیانی که بضاعت مالی کافی نداشتند، ساخت و ۱۰۰ خانه یکشکل در آن بنا کرد. رستم گیو که بین اهالی به اربابرستم معروف بود، پس از ساخت باغ و خانهها، اعلام کرد خانوادههای زرتشتی که مستأجرند تا زمانی که خانهدار شوند، میتوانند در این خانهها زندگی کنند. پس از این فراخوان، زرتشتیانی که مستأجر بودند و دست و بالشان تنگ بود، از همهجای تهران به این باغ آمدند. آنها سالها اینجا زندگی میکردند و وقتی پولی برای خرید خانه در کیسهشان جمع میشد، باغ را ترک میکردند و جایشان را به مستأجران جدید میدادند. البته مستأجران رستم پول کمی بابت اجاره پرداخت میکردند که خرج تعمیر خانهها و رسیدگی به امور باغ میشد. بهگفته ساکنان قدیمی باغ، سکونت در این باغ مقررات خاصی داشت. «افلاطون عدالتی»، باغبان پیری که جزو نخستین ساکنان باغ است، میگوید: «اربابرستم میگفت کسی که ماشین دارد، وضعش خوب است پس نباید اینجا زندگی کند. او همیشه دلش میخواست نیازمندان واقعی در این خانهها زندگی کنند.» با گذشت ۶۵ سال، باغ رستم هنوز هم پابرجاست و محل زندگی و مامن زرتشتیانی است که خانه ندارند.
پله نوروزخان؛ نخستین کوچه پلهدار پایتخت
ابوذر امیرانی- روزنامهنگار
نخستین کوچهای که در تهران پلهدار شده تا مردم بهخاطر سراشیبی آن در زمان بارش برف و باران از سر خوردن در امان بمانند، «پله نوروزخان» نام داشته است. پله نوروزخان؛ کوچهای در خیابان ۱۵خرداد است که سال۱۳۴۲ بازسازی شده است. این کوچه در دوره قاجار ساخته شده و سالهاست در بازار بزرگ تهران به محلی برای خرید و فروش پلاستیک و نایلون شناخته میشود. در اطراف این کوچه هم مغازههای زیادی وجود دارد که در آنها قهوه و نوشتافزار بهفروش میرسد.درباره علت نامگذاری این کوچه میگویند مرد نیکوکاری به اسم «نوروزخان» که آن زمان فعالیتهای زیادی برای ایجاد امکانات شهری در تهران انجام داده و سقاخانهای هم در این حوالی ساخته بود، این گذر پلهدار را برای رفاه حال مردم ساخت.برخی هم میگویند نوروزخان، پیشکار دربار قاجار بود و املاکی در این کوچه داشت. برای این کوچه داستانهایی هم نقل شده؛ ازجمله اینکه گفته میشود قاتل «سیدعبدالله بهبهانی» یکی از مجتهدهای شیعه از طریق این پلهها فرار کرده و جان سالم بهدر برده است. این واقعه یکشنبه ۲۵تیر سال۱۲۸۹ رخ داد و با اینکه کسی مسئولیت این سوءقصد را برعهده نگرفت ولی گروهی به اسم «اعتدالیون» این کار را به دمکراتها و دار و دسته فردی بهنام «حیدرخان عمواوغلی» یکی از رهبران حزب کمونیست نسبت دادند. آنها برای تلافی به انتقامجویی دست زدند اما حیدرخان توانست با فرار از این کوچه، جان سالم بهدر ببرد.حالا بیش از یکقرن از عمر پلههای این کوچه میگذرد و برای جلوگیری از سر خوردن خریداران و بازاریان، سنگهای آن را مرمت و در اطرافش نرده نصب کردهاند.
بهترین قصههای تاریخی تهران جایزه میگیرند
صفحه «روایت تهران» که پیش روی شماست، از این پس به انعکاس روایتهای خواندنی تاریخ تهران قدیم و سرگذشت شخصیتها و نامداران، خیابانها و گذرها، واقعههای تاثیرگذار و تاریخ شفاهی طهران تعلق خواهد داشت. با عکسهای بازمانده از خاطرات تهران دیروز و قصهها و ماجراهای پس پشت این عکسها.شما هم می توانید در انتشار این صفحه که متعلق به خود شما و شهرشماست ما را همراهی کنید. «همشهری» بهترین عکسها و قصههایی را که برای ما ارسال میکنید با نام خودتان منتشر و به شما «همشهریان همراه» هدیهای تقدیم میکند.
نشانی و شماره تماس ما: mahaleh@hamshahri.org و ۴۶۴- ۲۳۰۲۳۴۵۵