• شنبه 1 دی 1403
  • السَّبْت 19 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 21
شنبه 24 دی 1401
کد مطلب : 182704
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/mwY00
+
-

داستان گراهام بل و تلفن در تهران

الو! شمس‌العماره؟ قبله عالم تشریف دارند؟

الو! شمس‌العماره؟ قبله عالم تشریف دارند؟

بهاره خسروی- روزنامه‌نگار

 ١1یا١٢ سال از اختراع تلفن توسط «الکساندر گراهام‌بل» و تکمیل آن توسط آقای ادیسون می‌گذشت که به‌واسطه معین‌الملک (سفیر ایران در عثمانی) رشته کابل‌های ارتباطی‌اش سر از ایران درآورد. ناصرالدین‌شاه در یادداشت‌های شخصی خود در شرح وقایع سال١٢٦٤ خورشیدی به تلفن اشاره می‌کند که سوغات سفر معین‌الملک بود و از آن برای برقراری تماس از شمس‌العماره با باغ سپهسالار استفاده می‌شد. این تماس در واقع نخستین تماس تلفنی در ایران هم محسوب می‌شود.
سال١٢٦۵ نخستین بار، رشته‌سیم‌های تلفن در مسیر تهران و شهرری به طول ٧/٨ کیلومتر توسط بوآتال بلژیکی که امتیاز راه‌آهن ری را داشت در پایتخت جا خوش کرد تا به وسیله آن ارتباط تلفنی بین دو ایستگاه ماشین دودی تهران و شهرری برقرار شود. کمی ‌بعد این رشته سیم‌ها تا کامرانیه در شمیران و عمارت وزارت جنگ در تهران و مقر ییلاقی شاه قاجار در سلطنت‌آباد و عمارت سلطنتی تهران کشیده شد. هرچند خط تلفن در دوره ناصرالدین شاه به تهران رسید اما استفاده همگانی و اعطای نخستین امتیاز تلفن در دوره مظفرالدین‌شاه انجام شد.
محرم سال١٢٨٢خورشیدی بود که امتیاز تلفن ایران را به‌مدت ٦٠سال به داماد ناصرالدین شاه «دوست‌محمدخان معیرالممالک» واگذار کردند تا در طول ٣سال در تهران و ١٠سال در سایر شهرهای ایران تلفن را با هزینه شخصی راه‌اندازی کند. معیرالممالک مدیریت شرکتی را که برای ساخت شبکه تلفن راه‌اندازی کرده بود به ارباب کیخسروی زرتشتی واگذار کرد؛ فردی که در واقع بنیانگذار شبکه تلفن در ایران محسوب می‌شود.

راز و رمز  چهل‌پله‌های‌ فرحزاد
مریم باقرپور-روزنامه‌نگار


 در محله ۸۰۰ ساله فرحزاد تا دلتان بخواهد پله وجود دارد؛ پله‌هایی که یک سرش به کوچه یا خیابان اصلی متصل می‌شود و در برخی از معابر تعدادش به ۳۰ و در جاهای دیگر به بیش از ۵۰ پله می‌رسد. اهالی فرحزاد به همه اینها «چهل‌پله» می‌گویند. اما ماجرای شکل‌گیری این پله‌ها چیست؟«احمد فرحزادی» از اهالی محله می‌گوید:«در روزگاری نه چندان دور اهالی روستای فرحزاد برای اینکه بتوانند به باغ‌ها و آغل‌های گوسفندان خود در دل کوه‌ها دسترسی پیدا کنند، راه باغ‌ها و آغل‌ها را پله پله کردند. بعدها که جمعیت ده افزایش یافت و افراد بیشتری به محله آمدند، باغ‌ها به منازل مسکونی تبدیل شد و مردم از آن پله‌ها برای رفتن به خانه‌هایشان استفاده می‌کردند.در این محله چند چهل‌پله وجود دارد که می‌توان از کوچه‌های جهانی، عمارت، عمویی و... نام برد. اما بیشتر مردم محله فرحزاد به کوچه شهریار چهل‌پله می‌گویند و در واقع چهل‌پله اصلی محله همین کوچه است.» «زین‌العابدین لآلی» یکی دیگر از قدیمی‌های محل تعریف می‌کند: «کوچه شهریار شیب‌دارترین و سخت‌ترین کوچه محله بود که پله‌گذاری شد و چون تعداد پله‌های کوچه تا رسیدن به خیابان اصلی خیلی زیاد بود، مردم اصطلاحاً به آن چهل‌پله می‌گفتند.» گویا پس از شکل‌گیری نخستین چهل‌پله در فرحزاد، اهالی روستا که در روزهای برفی و بارانی برای رفت‌وآمد مشکل داشتند، خودشان دست به‌کار شدند و در کوچه‌های شیب‌دار، پله‌های گلی ساختند. حدود یک دهه قبل هم، شهرداری، پله‌های سنگی و استاندارد را جایگزین پله‌های گلی سال‌ها پیش کرد.

نخستین خیابان تهران کجا ساخته شد؟
نصیبه سجادی- روزنامه‌نگار


 در تهران عهد ناصری خیابان به‌معنای امروزی وجود نداشته، فقط کوی بود و گذر و راسته؛ همه هم خاکی، تودرتو و باریک. خیابان اسماعیل بزاز نخستین خیابانی بوده که در این زمان به‌وجود آمد؛ یعنی زمانی که به قول اهالی دربار، قبله عالم اراده می‌کند پایتخت را گسترش دهد و خندق‌های اطراف را پر کند. شاه گفته بود کسانی که در پر کردن خندق و آباد کردن آن بکوشند زمین‌های آن بخش به آنها داده خواهد شد.اسماعیل بزاز، دلقک دربار ناصرالدین شاه، کسی بود که پیشقدم شد و خندق این بخش از شهر را پر کرد و پذیرفت که در آن نخستین گذرگاه شهر را بسازد. شاه قاجار هم دستور داد که گذرگاه به نام خود او یعنی اسماعیل بزاز نامگذاری شود.خیابانی که امروز به نام خیابان مولوی می‌شناسیم. گویا کلمه مغولی «خیاوان»، به لهجه ساکنان قدیم این محل، خیابون، از این زمان وارد ادبیات ایران شده است.
اسماعیل بزاز، در اواخر عمر دست از دلقک‌بازی و تقلید و مسخرگی کشید و تائب شد. او برای زیارت خانه خدا به مکه رفت و حاجی شد و نامش به حاج اسماعیل بزاز، تغییر کرد. او بعد از این ماجرا، از پول‌هایی که با کار کردن در دربار اندوخته بود، مسجدی در نزدیکی خانه مسکونی‌اش، به نام مسجد اسماعیل بزاز بنا کرد. آنطور که در خاطرات روزانه اعتمادالسلطنه نوشته شده توبه اسماعیل بزاز، در حدود سال۱۳۱۰ هجری قمری انجام شده است: «23ربیع‌الاول ۱۳۱۰ هجری قمری: امروز آش‎پزان، معمول بود، فرقی که با سنوات قبل داشت، توبه اسماعیل بزاز بود (که قبلاً در مراسم آش‎پزان، نقش مقلد را داشت)، به جای او، اکبر غوره‎نامی مقلد شد و بسیار تلخ و بی‌مزه بود.»

بهترین قصه‌های تاریخی تهران جایزه  می‌گیرند
صفحه «روایت تهران» که پیش روی شماست، از این پس به انعکاس روایت‌های خواندنی تاریخ تهران قدیم و سرگذشت شخصیت‌ها و نامداران، خیابان‌ها و گذرها، واقعه‌های تاثیرگذار و تاریخ شفاهی طهران تعلق خواهد داشت. با عکس‌های بازمانده از خاطرات تهران دیروز و قصه‌ها و ماجراهای پس پشت این عکس‌ها.شما هم می توانید در انتشار این صفحه که متعلق به خود شما و شهرشماست ما را همراهی کنید. «همشهری» بهترین عکس‌ها و قصه‌هایی را که برای ما ارسال می‌کنید با نام خودتان منتشر و به شما «همشهریان همراه» هدیه‌ای تقدیم می‌کند.
 نشانی  و شماره تماس ما: mahaleh@hamshahri.org  و ۴۶۴- ۲۳۰۲۳۴۵۵




 

این خبر را به اشتراک بگذارید