• جمعه 9 آذر 1403
  • الْجُمْعَة 27 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 29
دو شنبه 12 دی 1401
کد مطلب : 181693
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/nZREl
+
-

فرزندان عاصی و والدین ناراضی

خانواده‌ها در باره بچه‌های دهه هشتادی چه می‌گویند؟

دهه هشتادی‌ها نرم نرمک و پیش روی والدین‌شان قد کشیده‌اند اما حالا که بزرگ و بالغ شده‌اند انگار شخصیتی متفاوت از انتظارات و تصورات خانواده پیدا کرده‌اند. مادر غزل می‌گوید: «من یک دختر بزرگ‌تر از غزل هم دارم که رفتار آرام و معقولی دارد ولی دختر کوچکم همیشه بی‌قرار است و با کوچک‌ترین مسئله‌ای پرخاشگر و معترض می‌شود. برای او موضوعاتی اهمیت دارد که از نظر من عاقلانه به‌نظر نمی‌رسند. مثلا مدتی پیش گربه‌ای را که دستش شکسته بود به خانه آورد تا مراقبت کند. خانه ما یک آپارتمان 40متری است و برای نگهداری حیوان مناسب نیست اما غزل گربه را در خانه رها کرده بود و برایش اهمیتی نداشت که من و پدرش از وجود مو و فضولات حیوان ناراحت می‌شویم.» غزل برای پرسش‌های خود درباره مسائل دینی مختلف مشاور مناسبی نداشته و نتوانسته پاسخ آنها را پیدا کند. مادرش می‌گوید: «او درباره جنبه‌های مختلف دین اسلام پرسش‌های سخت و پیچیده‌ای دارد و توضیحات من و پدرش او را راضی نمی‌کند.»

گذشت قدیمی شده
مروارید نخستین فرزند خانواده‌اش است و مادرش دوست دارد روزی او را در لباس عروسی ببیند اما دخترش درباره زندگی مشترک نظرات خاصی دارد که مادرش را نگران می‌کند. مادر مروارید می‌گوید:«گاهی که از حاضرجوابی و لجبازی‌های دخترم ناراحت می‌شوم به او هشدار می‌دهم که اگر در زندگی آینده‌ات چنین رفتارهایی نشان دهی زندگی مشترکت دوام و بقایی نخواهد داشت. او همیشه با بی‌قیصدی برخورد می‌کند و معتقد است من و زنان نسل گذشته بیش از اندازه نسبت به همسر و خانواده همسرمان گذشت داشته‌ایم و از حق و حقوق خود اطلاع نداریم.» مادر مروارید جزو کدبانوهای هنرمند فامیلش است ولی دخترش از یادگرفتن آشپزی و ریزه‌کاری‌های خانه‌داری گریزان است و این مهارت‌ها را قدیمی می‌داند. مادر مروارید می‌گوید: «همیشه اتاق مروارید مثل میدان جنگ است. او نظم و نظافت و کدبانوگری را مخصوص پیرزن‌ها می‌داند.» مروارید از همسر آینده و زندگی زناشویی تصوراتی دارد که به‌نظر مادرش شعاری و غیرواقعی هستند. مادر مروارید دلیل به جدایی ختم شدن نامزدی کوتاه‌مدت دخترش را همین رؤیاها و ایده‌آل‌گرایی‌هایش می‌داند.

پرسه‌های مجازی شبانه
مادر اهورا به داشتن پسر باهوش و خوش قد و بالایش خیلی افتخار می‌کند ولی نگران است که او از هوش خود در فضای مجازی نادرست استفاده کند. مادر اهورا می‌گوید:«با اینکه سعی می‌کنم در مورد شبکه‌های اجتماعی و فضای دیجیتال اطلاعات مناسبی به‌دست آورم ولی همیشه چندین قدم از پسرم عقبم و به اندازه او در این زمینه مهارت ندارم.» پرسه دائمی و بی‌وقت و محل اهورا در فضای مجازی باعث شده از سوی مادرش سرزنش‌شود. مادر اهورا می‌گوید: «هر روز از صبح تا نیمه شب توی فضای مجازی می‌چرخد. گاهی ساعت 3نیمه شب که به اتاقش سر می‌زنم می‌بینم مشغول چت در شبکه‌های مجازی است. وقتی اعتراض می‌کنم می‌گوید در بسیاری از گروه‌هایی که برای بازی و چت تشکیل می‌دهیم نوجوانان خارجی هم عضو هستند و الان به ساعت کشور آنها روز است و وقت بازی!»

کارآفرینان دهه هشتادی
پدر امید هم با این دلشوره‌ها غریبه نیست و احساس می‌کند پسرش به اندازه‌ای در فضای مجازی غرق شده که از واقعیات زندگی و جامعه دور مانده است. او می‌گوید:«امید اطلاعات خیلی خوبی دارد و موضوعی نیست که او درباره آن چیزی برای گفتن نداشته باشد ولی داشتن این اطلاعات باعث شده من و مادرش را قبول نداشته باشد و از همه رفتارها و اعتقادات ما انتقاد کند، درحالی‌که بسیاری از رفتارها و اعتقادات او درست نیست و اگر اصلاح نشوند در زندگی آینده‌اش او را دچار مشکل می‌کنند.» امید از وقتی نوجوان بوده از ادمینی شبکه‌های مجازی درآمد کسب کرده است. پدرش می‌گوید:«او به درس و مدرسه علاقه‌ای نشان نمی‌دهد و وقتی به او اعتراض می‌کنم می‌گوید دیگر دوره‌ای که از راه درس و تحصیل در دانشگاه به شغل و درآمد می‌رسیدیم گذشته و حالا باید با استفاده از هوش و توانایی‌های امروزی خود درآمد کسب کنیم.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید