کتاب «روانکاوی فرهنگ عامه» از ویژگیهای روانشناختی فوتبال میگوید
روانکاوی توپ گرد و زمینمستطیلی
محسن دوستی-روزنامهنگار
فوتبال در یکصد سال گذشته چنان با زندگی انسان عجین شده که بهنظر نمیرسد برای فهم آن به تحلیلهای جدی و آکادمیک نیاز باشد. دو تیم 11نفره در مقابل هم صفآرایی میکنند و هر کدام باید بکوشند توپ را وارد دروازه تیم مقابل کنند. احتمالا در میان ورزشهای مختلف، فوتبال سادهترین قوانین را دارد که درک آن از عهده همگان یا حداقل اغلب افراد برمیآید.
اما این سادگی قوانین و تلاش عیان 2تیم که میکوشند نتیجه بازی را به سود خود رقم بزنند باعث نشده که این ورزش با تحلیلهای جدی و آکادمیک محک نخورد. بری ریچاردز در کتاب «روانکاوی فرهنگ عامه؛ نظم و ترتیب نشاط» که حسین پاینده آن را ترجمه کرده، فوتبال را بهعنوان نمونه اعلای فرهنگ عامه با تئوریهای فرویدی و پسافرویدی مورد بررسی قرار داده است.
نخستین نکتهای که ریچاردز در کتابش در فصل مربوط به فوتبال با عنوان «شکوه این بازی» روی آن دست گذاشته، ماهیت جنسیتمند فوتبال است: «شور و شوق برای فوتبال بخشی از تار و پود زندگی بسیاری از ماست؛ بهویژه اگر پسری نوجوان هستیم یا زمانی پسری نوجوان بودهایم. در میان همه بررسیهای موردی در این کتاب، فوتبال شاید بیش از هر مورد دیگری «ماهیتی جنسیتی» داشته باشد، هرچند که توضیح این موضوع کاملا مبرهن نیست. درباره اینکه چرا فوتبال نباید همانقدر برای زنان جالب باشد که برای مردان جالب است، یا اینکه چرا فوتبال، زنان را به تعدادی کمتر از مردان بهخود مشغول میکند، دلایل بدیهی و مناقشهناپذیری نمیتوان ارائه کرد. به هر حال، بنا به دلایل پیچیده و بسیار دیرپا که بر ما روشن نیستند، وضعیت کنونی چنان است که تخیل عامه آمادگی بالقوه و ظرفیت بهمراتب بیشتری برای انگیختهشدن بر اثر دیدن مردان در میادین ورزشی دارد....»
در ادامه، ریچاردز، شور و شوق برای تماشای فوتبال را در 2علت جستوجو میکند: «نخست اینکه این شور و شوقی است برای هواداریکردن؛ هواداریای که ابراز وطندوستی محلی و ملی و سایر اشکال دلبستگی متعصبانه را شامل میشود. دوم اینکه میبایست این پرسش را مطرح کرد که چرا فوتبال محمل ابراز این نوع شور و شوق شده است.» ریچاردز به تفاوت در امیدها و انگیزههای تماشاچیان فوتبال نیز قانع است. بهنظر او، برخی از تماشاچیان فوتبال ممکن است صرفا به امید برندهشدن تیم محبوبشان بازی را تماشا کنند اما عدهای دیگر به امید دیدن بازی ماهرانه و هیجانآور و جذاب فوتبال میبینند. مفاهیمی مثل همانندسازی هویت، جداسازی و خودشیفتگی یا توانایی خویشتنداری، مهار نفس و قضاوت اخلاقی که در روانکاوی مطرح هستند میتوانند در تحلیل رفتارهای تماشاچیان فوتبال بهکار گرفته شود.
اما اینها مواردی است که در تحلیل رفتارها و نیازهای تماشاچیان فوتبال بهکار میآید، ولی جذابیت ذاتی فوتبال از کجا نشأت میگیرد؟ این همان پرسشی است که ریچاردز بر آن است پاسخش را بیابد. از نظر ریچاردز، «فعالیتهای جسمانی بشر غالبا با بهکارگیری دستها انجام میشوند و لذا منع استفاده از آنها بازیکنان را وادار میکند که برای به حرکتدرآوردن توپ، پاهایشان را به شیوههایی جدید بهکار ببرند. فوتبال با اصرار بر استفاده از پا، کارایی متعارف و اندک این بخش از بدن را دگرگون میکند و به بیان دیگر پاها را وامیدارد تا کاری به غیر از وظیفه واضح و اساسی خود (یعنی قادر ساختن انسان به ایستادن و راهرفتن) انجام دهند.» بازیکنی که ماهرانه دریبل میزند، از نظر ریچاردز، توپ را با بدن ـ و بهطور دقیق با پاهایشـ یکی میکند. در واقع توپ، جزئی از بدن بازیکن میشود. اینکه یک شیء بیرونی به بدن بازیکن الحاق میشود و بازیکن میتواند با آن کارهای اعجابآوری انجام دهد و مهارت و توانایی خود را به رخ بکشد، یکی از جذابیتهای فوتبال است که باز به نهی لمس توپ با دست و استفاده از پا برای انجام کاری شگفت برمیگردد.
اینطور که ریچاردز توضیح میدهد عامل دیگری که باعث جذابیت فوتبال میشود، مبتنیبودن آن بر سفت و سختترین نهیها باید دانست. نهی از دستزدن به توپ را باید در ارتباط با خود توپ بررسی کرد. ریچاردز از محقق دیگری نقلقول میکند که چون توپ فوتبال دائما در حرکت است و بازیکنان مدام آن را از سویی بهسوی دیگر میفرستند، بازنمودی از زندگی است. یا در تعبیری دیگر، توپ، بازنمودی از درماندگی است که میتوان درماندگی را از خود جدا کرد و به توپ فراافکند. وقتی بازیکنی توپی را با مهارت به حرکت درمیآورد یا با تبحر به آن ضربه میزند، در واقع این احساس بهوجود میآید که میتوانیم با همین تبحر و مهارت با درماندگیها و مشکلاتمان کنار بیاییم و آنها را حل و فصل کنیم.
ریچاردز در مورد برندهشدن در فوتبال مینویسد: «تیم برنده و طرفدارانش با تصویری از جامعه همهویت میشوند؛ تصویری که این ورزش یا آیینها و رویاروییهای پرکشمکش و از همه مهمتر با نهیها و قواعدش، محمل و محققکننده آن است.... شکوه فوتبال ناشی از توانایی خاص این ورزش در القای ابهت تمدن در ماست.» فوتبال و قواعدش در حکم آرمانیکردن جامعه است. جامعه به منزله عرصهای است که در آن برخی برنده میشوند و برخی هم میبازند و بهطور کلی همهچیز در آن عالی و تحت نظارت قوانین است.