نگاهی به رمان «جامجهانی در جوادیه» نوشته داوود امیریان
جامجهانیجوانمردان در جوادیه تهران
علیالله سلیمی _ روزنامهنگار
رویدادهای بزرگ ورزشی در زمان برگزاری معمولا بسیاری از وقایع پیرامون را تحتالشعاع خود قرار میدهند و تا مدتها در محافل مختلف درباره آنها بحث و گفتوگو میشود؛ ازجمله این رویدادهای مهم ورزشی، جامجهانی فوتبال است که ردپای آن را در حوزههای گوناگون میتوان دید. ادبیات، یکی از این حوزههاست و آثار ادبی که با موضوع جامجهانی نوشته و منتشر شده و اتفاقاً مخاطبان فراوانی همچون موضوع اصلی دارد که همانا جامجهانی فوتبال باشد. از آثار قابل توجه در این زمینه میتوان به رمان «جامجهانی در جوادیه» به قلم داوود امیریان اشاره کرد که از سوی انتشارات قدیانی منتشر و از زمان انتشار تا به حال بارها تجدید چاپ و در پنجمین جشنواره کتاب سال شهید حبیب غنیپور تقدیر شده و یکی از رمانهای مورد علاقه نوجوانان در سالهای اخیر بوده و هست. موضوع این رمان، برگزاری یک مسابقه فوتبال در گروه نوجوانان، آن هم در یکی از محلههای جنوبی شهر تهران (جوادیه) است.
سیاوش، شخصیت محوری داستان، نوجوان پرشوری است که به واسطه ارتباط با پسر سفیر کشور کانادا، پای چند تیم خارجی نوجوانان را به مسابقه جام دوستی در محله خودشان باز میکند و حوادث بعدی رمان بیشتر درباره حضور تیم نوجوانان کشور افغانستان در این جام محلی و جهانی است؛ حوادثی که برای تیم نوجوانان افغانستان بهوجود میآید، باعث بروز احساسات و عواطف انسانی در بین اعضای سایر تیمهای شرکتکننده میشود. حتی در مرحله فینال مسابقات تیم نوجوانان برزیل به عمد، بازی را به نوجوانان فوتبالیست افغانستانی واگذار میکند.
طرح اصلی داستان با فکر راهاندازی مسابقهای بین نوجوانان کشورهای مختلف در محله نوبهار جوادیه شروع و با دریافت جام توسط تیم نوجوانان کشور افغانستان در پایان مسابقات به سرانجام میرسد. شیوه روایت داستان هم نشان میدهد نویسنده سعی کرده روایت خطی داشته باشد و از پیچیدگیهای روایی در قصه خبری نیست.
در ابتدای داستان محل برگزاری مسابقه زمین خالی و خاکی محله است که در ابتدای داستان اینگونه توصیف میشود: «گود علیبلبل تا چند سال قبل، شامل چند کوچه سرازیری بود با خانههای قدیمی. شهرداری خانهها را خرید و کوبید؛ چون قرار بود پل در حال ساخت از بالای آنجا بگذرد. بعد نوجوانهای محل، کف آنجا را از سنگ و آجر و آهنپارهها پاک کردند و آنجا شد زمین فوتبال.» البته بچههای محل بعد از اینکه این زمین خاکی را برای برگزاری مسابقه انتخاب میکنند، نام آن را تغییر داده و عنوان «زمین آزادی» را برای آن برمیگزینند، اما سرانجام در ادامه فعالیت بچهها، سالن نسبتاً مجهز محله هم در اختیار بچههای محل قرار میگیرد. رمان جامجهانی در جوادیه طرح مضمونمحوری دارد و ماجراهای بههمپیوسته آن را برای مخاطبان خواندنیتر کرده است. شخصیت سیاوش بهعنوان کاراکتر محوری قصه، همان تیپ آشنای اکثر داستانهای نوجوانانه در ادبیات داستانی معاصر ایران است؛ پسر نوجوان زرنگ و درسخوانی که در محله جزو شاگرد اولها محسوب میشود و حتی در درس زبان چنان رشد کرده و موفق است که به فرزند سفیر یک کشور خارجی، کانادا، زبان درس میدهد. پدر و مادر ندارد و با مادربزرگ خود، اکرم خانم- عزیز، در یکی از محلههای پایینشهر زندگی میکند.
او هنگام تمرین و پیش از برگزاری مسابقه با بیماری قلبی خود هم مواجه میشود که این موضوع مانع تلاش او برای برگزاری کامل بازیها نمیشود. در بخشی از این رمان میخوانیم:
«سیاوش تصویر خودش را دید که گل زده و بچهها بغلش کرده و گریه میکنند. سیاوش مبهوت و غرق در شوری وصفناپذیر به صفحه تلویزیون خیره مانده بود. صدای گزارشگر روی تصاویر فوتبال شنیده میشد: «نوجوانان ایرانی بسیار خوب بازی کردند. یکی از آنها سیاوش یحیوی است؛ نوجوانی که در هر بازی گلهای سرنوشتسازی زده، اما در آخرین بازی ناگهان حالش خراب شد.» بعد تصاویری پخش شد که سیاوش ناگهان دست بر قلبش میگذارد و روی زمین میافتد. اکرم خانم بهصورتش زد. سیاوش خواست کانال تلویزیون را عوض کند، اما دیر شده بود. اکرم خانم گریهکنان گفت: «بیا اینجا ببینم پسرم.» از ویژگیهای اصلی داستانهای داوود امیریان که رگههای طنز در آثارش دیده میشود، در این رمان چندان خبری نیست. ویژگی اصلی این داستان، برآورده شدن تخیلات نوجوانانه آن هم در یک مقطع خاص است. فضای داستان واقعگرایانه است؛ هرچند که با خیالهای دوران نوجوانی در هم آمیخته است. بهعبارت دیگر، طرح داستان در عین خیالی بودن، امکان وقوع دارد.
بسیاری از وقایع که در موقعیت و شرایط واقعی امکان وقوعشان تقریباً غیرممکن است، در داستان جامجهانی در جوادیه امکانپذیر و ممکن میشود که البته این موضوع یکی از جذابیتهای دنیای داستان است که در آن معمولا غیرممکنها ممکن میشود.