سازمان همکاری شانگهای در مسیر جامعه امن بالنده
محسن محمدیالموتی-کارشناس مسائل بینالملل
برخی نظریهپردازان حوزه روابط بینالملل از طریق بحث «جامعه امن» وارد مقوله همگرایی میشوند. جامعه امن، جامعهای است که بین اعضای آن نبرد فیزیکی روی نمیدهد و اعضا مناقشات خود را به روشهای دیگر حل و فصل میکنند.
جامعه امن به 2گونه ادغامی (ادغام 2یا چند واحد سیاسی مستقل در یک واحد سیاسی) و تکثرگرا(اجتماعی از اعضای مستقل با حق حاکمیت رسمی براساس هویت جمعی و نهادهای مشترک) تقسیم میشود. هرکدام از این دو نوع جامعه یادشده، میتواند در 3مرحله متفاوت از توسعه و پیشرفت باشد: «جامعه نوظهور»، «بالنده» و «بالغ».در جوامع امن نوظهور، دولتها، گامهای نخست همکاری برای افزایش امنیت، کاهش هزینه تعاملات یا ایجاد توان بالقوه برای تعاملات بیشتر در آینده را برمیدارند. طبق نظر «کارل دویچ»، این امر زمانی روی میدهد که اعضای جامعه از سوی یک دشمن مشترک یا یک جنگ تهدید شده باشند.
جوامع بالنده در میان خود شبکههای فشرده و درهم تنیدهای را بهوجود میآورند. شکلگیری تشکیلات و سازمانهای جدیدی که گاهی نیز منعکسکننده همکاریهای فزاینده نظامی است، همچنین ایجاد سازمانهای مختلف به افزایش تعاملات اجتماعی، شکلگیری هویتهای مشترک و علایق 2یا چندجانبه منجر شده و اعتماد میان آنها عمیقتر میشود.
این فرایندها میتواند به ایجاد یک جامعه امن بالغ منتهی شود که بازیگران منطقهای هویت مشترکی دارند، پذیرای انتظارات معقول تغییرات صلحآمیز بوده و همیاری و مشورت بین اعضای آن بهصورت یک عادت درآمده است.
امروزه کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای با وجود آنکه با مسائلی نظیر منازعات مرزی، توزیع منابع آبی، نگرانی امنیتی نسبت به نیات همدیگر و مشکلات ساختاری درخصوص اختلاف سطح قدرت میان اعضا و... مواجهند، اما طی 25سال گذشته توانستهاند در یک روند رو بهجلو، تحتتأثیر عوامل داخلی، منطقهای و بینالمللی، بهسرعت در 2سطح افقی (پذیرش اعضای جدید) و عمودی (تعریف اهداف و حوزه وظایف مختلف) گسترش یافته و به یک نمونه موفق از همکاری منطقهای در منطقه اوراسیا و نیز یکی از پویاترین سازمانهای منطقهای در سطح بینالمللی تبدیل شوند.
سازمان همکاری شانگهای در مسیر ایجاد جامعه امن بالنده، از آغاز شکلگیری تاکنون اهداف خود را بهصورت پلکانی تعریف و دنبال کرده و در هر مرحله متناسب با اهداف جدید، گسترش اعضا و تعمیق همکاری را در دستورکار خود قرار دادهاست، بهگونهای که در حوزه اقتصاد، کل حجم اقتصادی این سازمان از ابتدای تاسیس بیش از 13برابر افزایش و به 20تریلیون دلار رسیدهاست.
این سازمان در آغاز با هدف اعتمادسازی در مرزهای مشترک میان روسیه، چین و 3کشور آسیای مرکزی ایجاد شد و در مرحله بعد با مطرح شدن موضوع تروریسم، جداییطلبی و افراطیگرایی مذهبی، مبارزه با این موضوع در دستورکار سازمان قرارگرفت و همزمان با آن، ازبکستان که بیش از سایر کشورهای آسیای مرکزی در معرض رشد جریانهای افراطی قرار داشت، به عضویت سازمان پذیرفته شد.
در مرحله بعدی، عضویت هند و پاکستان نشان داد اهداف سازمان که در گذشته بر جنبههای جغرافیایی و عمدتاً بر مسائل آسیای مرکزی متمرکز بود، یک مرحله دیگر گسترش یافته و ایجاد یک «منطقه بدونتنش» و بدون حضور نظامی آمریکا را در منطقهای وسیعتر دنبال میکند.
در مرحله کنونی تأیید عضویت جمهوری اسلامی ایران توسط سران کشورهای عضو، با توجه به روندهای موجود در نظام بینالملل و بروز نشانههای افول هژمونی ایالات متحده آمریکا، نوید آیندهای متفاوت در ژئوپلیتیک قدرت جهانی میدهد؛ آیندهای که قدرتهای بالنده آسیایی نظیر چین و روسیه با پذیرش عضویت ایران در این سازمان نشان دادند وارد مرحله جدیدی از فضای جابهجایی قدرت از غرب به شرق شدهاند.
«جوزف نای» در جدیدترین کتابش با عنوان «آینده قدرت»، استدلال میکند که در سالهای آتی و در قرن بیستویکم، جهان تغییرات مهم انتقال قدرت و انتشار قدرت از غرب به شرق، را در چرخه قدرت تجربه خواهد کرد و نیروی نظامی آمریکا توسط تلاشهای نامتقارن چین و ایران تضعیف خواهد شد.
دراین میان سازمان همکاری شانگهای با حضور قدرت منطقهای جمهوریاسلامی ایران از پتانسیل تأثیرگذاری قابل ملاحظهتری در فرایند انتقال قدرت جهانی از غرب به شرق برخوردار خواهد شد. همپوشانی اهداف و منافع سیاسی، دفاعیـامنیتی و اقتصادی 3کشور ایران، چین و روسیه در این سازمان میتواند موجب قدرتیابی سازمان همکاری شانگهای در صورتبندی جدید معادلات جهانی قدرت شود که شاخصههای آن در تقویت رویکردهای منطقهگرایی، مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا، تحقق ایده جهان چندقطبی، مسئله افغانستان، مقابله با تهدیداتی مانند گسترش ناتو به شرق، حضور نظامی آمریکا در آسیایمرکزی و... مشاهده میشود.