• یکشنبه 25 آذر 1403
  • الأحَد 13 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 15
سه شنبه 22 شهریور 1401
کد مطلب : 171442
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/986EB
+
-

نماد مقاومت مردم آبادان

مروری بر خاطرات آیت‌الله «غلامحسین جمی» نماینده مجلس خبرگان رهبری که نقش مهمی در دفاع‌مقدس داشت

ی0اد
نماد مقاومت مردم آبادان

آزاده سلطانی- روزنامه‌نگار

آیت‌الله غلامحسین جمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حکم حضرت‌امام (ره) به‌عنوان نخستین امام جمعه آبادان معرفی شد و از چهره‌های ماندگار و مظهر مقاومت شهر آبادان در دفاع‌مقدس بود. او در آذر‌1361و در انتخابات نخستین دوره مجلس خبرگان به نمایندگی مردم استان خوزستان برگزیده شد. آیت‌الله غلامحسین جمی با وجود سن بالا و ابتلا به بیماری، با شروع جنگ تحمیلی در آبادان ماند و همگام با مردم آبادان در مقابل حملات رژیم بعثی مبارزه کرد. او مدت ۲۴سال امامت جمعه آبادان را عهده‌دار بود و در بازسازی شهر آبادان نیزحضوری فعال داشت. آیت‌الله جمی که مدت‌ها از بیماری رنج می‌برد، سرانجام هفتم دی ماه 1387، بر اثر عارضه مغزی، در 83سالگی دعوت حق را لبیک گفت. بنا به وصیتش، پیکرش در وادی‌السلام نجف اشرف به خاک سپرده شد.

حضور در آبادان
غلامحسین جمی سال‌1304در قریه اهرم مرکز تنگستان از توابع بوشهر، به دنیا آمد. او در سال‌1327راهی آبادان شد و نزد آیت‌الله شیخ عبدالرسول قائمی تحصیل دروس حوزوی را ادامه داد. با ظهور جمعیت فداییان اسلام به رهبری سیدمجتبی میرلوحی (نواب صفوی) و ایجاد کانون و شعبه‌ای از این جمعیت در آبادان، غلامحسین جمی با بسیاری از اعضا آشنا شد و با آغاز حرکت امام خمینی(ره) در دهه‌1340در مساجد آبادان به سخنرانی پرداخت. فعالیت‌ها و سخنرانی‌های غلامحسین جمی در آبادان سبب شد تا او سکان‌دار و چهره پیش‌رو انقلاب در آن خطه شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، او علاوه بر برپایی و اقامه نمازجمعه در آبادان، تحولات و تحرکات سیاسی شهر را با دقت زیرنظر داشت.

همگام با مردم جنگ‌زده
با شروع جنگ تحمیلی، شهر آبادان در وضعیتی بحرانی قرار گرفت و یک سال در محاصره به سر برد. در چنین شرایط و وضعیتی، آیت‌الله غلامحسین جمی در شهر ماند و نقطه قوتی برای مقاومت آن شد. در دوران جنگ تحمیلی نیز اقامه نمازجمعه شهر آبادان را برعهده داشت. او در زمان محاصره یک‌ساله آبادان توسط نیروهای عراقی با وجود تمام محدودیت‌ها و تنگناها در شهر ماند و نقطه قوتی برای مقاومت شد. سخنرانی‌ها و اعتماد مردم به آیت‌الله جمی موجب شد تا در عملیات والفجر8، مردم آبادان منازل خود را برای اجرای عملیات آماده کنند تا این عملیات پیروزمندانه اجرا شود.
خاطرات آیت‌الله جمی، نشان‌دهنده روزهای پرالتهاب جنگ در شهر آبادان و مقاومت مردم است. این خاطرات از مهر 59تا مهر 1360در کتابی به نام «نوشتم تا بماند» گردآوری شده است.
این کتاب، بیست و چهارمین کتاب از مجموعه «یادداشت‌های جنگ» تهیه و منتشر شده توسط دفتر ادبیات و هنر مقاومت است که به کوشش محسن کاظمی و از خاطرات آیت‌الله جمی است و در دوازدهمین دوره کتاب سال دفاع‌مقدس جایزه بر‌تر در رشته خاطرات خودنوشت را به‌دست آورد. کتاب دربردارنده یادداشت‌های او از تاریخ 24مهر 1359تا 19مهر 1360(2هفته پس از عملیات شکست حصر آبادان) است. فصل نخست این کتاب به زندگینامه آیت‌الله غلامحسین جمی اختصاص دارد. «یادگشت‌ها» فصل دوم و شامل یادداشت‌های پراکنده آیت‌الله غلامحسین جمی با عناوین دوران مبارزه، جمی و بیماری، در میان بحران، پایداری تا پیروزی، بدرقه خاموش و آوای توحید است. در فصل سوم با عنوان «پیوست‌ها» آثار شفاهی آیت‌الله غلامحسین جمی و ازجمله خطبه نمازجمعه و سخنرانی‌ها و گفت‌وگو با مطبوعات گردآمده است.
کتاب نوشتم تا بماند در قطع وزیری و 855صفحه، توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. در بخشی از این کتاب خاطره‌ای مربوط به 20شهریور 1360را می‌خوانیم:
«جمعه است. روز قبل، شهر را به‌شدت با کاتیوشا کوبیده‌اند. مخصوصاً بیمارستان زیر آتش بود و داروخانه بیمارستان طعمه آتش شده... بدیهی است که یک نوع دلهرگی و نگرانی برای برگزاری نماز هست؛ اما چه می‌توان کرد که در تمام آبادان نقطه امنی وجود ندارد که از گلوله‌های توپ و خمپاره در امان باشد. یا باید نماز را به کلی ترک کرد و یا متوکلاً علی‌الله با رعایت مسائل امنیتی، در حد امکان به اقامه این سنت الهی ادامه داد که همه برادران و خودم مشق دوم را ترجیح داده‌ایم و به همین روال تاکنون این مهم دینی و سیاسی را تعطیل نکرده‌ایم. خلاصه باز هم در مسجد سابق‌الذکر موسی‌بن جعفر(ع) (مسجد بهبهانی‌های سابق) نماز را اقامه کردیم. این جمعه هم میهمان تازه‌وارد و جالبی داشتیم که بین‌الصلوتین با سخنان گرم و مهیج خود، همه ما را قرین لذت ساخت به‌خصوص که چاشنی سخنانش آیات زیادی از قرآن کریم از سوره آل عمران بود. در رابطه با جنگ با کفار و مشرکین که همه امیدبخش و روح‌افزا بود. آری برادر آفریقایی که از زئیر آمده بود، معصوم با پوست و رنگ سیاه، دلی سفید و نورانی دارد. زیرا چهره‌اش نه‌تنها برای حقیر که برای همه برادران حاضر در نماز بسی جذاب و شوق‌انگیز می‌نمود. با او روبوسی کردم و فراوان تشکر و تقدیر. عصر جلسه‌ای از طرف آموزش و پرورش دعوت داشتم که تا غروب طول کشید و از آنجا برای نماز مغرب و عشا به مسجد رفتم.» 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید