دستیار آموزشی مامان
فرشته شیخالاسلام
اول از همه سنگهایمان را با هم وا بکنیم که حالا ما گفتیم دستیار مامان، بهعنوان یک اصطلاح گفتیم؛ مثل خانه مامان یا حتی محله مامان اینا. ولی نه اینکه دستیارهایی که معرفی میکنیم بهکار باباها نیایند.
میخواهیم امور دمدستی که حواسمان نیست را یادآوری کنیم که چقدر میتوانند در آموزش مستقیم و غیرمستقیم بچهها کاربرد داشته باشند. یکی از ابزارهای همیشگی که هم درس زندگی میدهد هم خیلی چیزهای دیگر، بازی است. البته مدل بازی کردن مادرها و پدرها متفاوت است و از قضا بزرگترین خوشبختی که یک کودک میتواند داشته باشد این است که پدر و مادرش، هر کدام به سبک خودشان، با او بازی کنند.
بازیهای مامانها بیشتر معطوف به مهارتورزیهای کلامی، منطقی و عاطفی است. بر تکرار و آرامش استوار است و کودک هر بار با شوق این تکرارها را میپذیرد و همراهی میکند. از شنیدن صدای مادر وقت شعر خواندن یا تکرار نامش یا قربان صدقههای هزار باره، سیر نمیشود.
اما پـدرها؛ وقت هـوا کـردن بـچه یک ساله و کلهپا کردن بچه 2ساله و بالشبازی به قصد کشت با بچه 3ساله و... . مهارتهای حرکتی، حل مسئله و هوش هیجانی کودک با بازیهای پدرانه رشد میکند.
و در کنار بازی، کدام بچه، نه اصلا کدام آدم بزرگ از شنیدن قندون و نمک و عسلم و گوشه دلم و دورت بگردم، سیر میشود؟
خواستم بگویم به بازی و به محبتهای کلامی به چشم دستیار آموزش نگاه کنیم. حالا نه که از این به بعد جدی بازی کنیم، چون قرار است کودک در بازی، چیزی بیاموزد! نه، اتفاقاً هر چه آزادانهتر و هر چه مطابق میل کودکتر، بهتر.
آدمیزاد از زمانی که هنوز خودش را نمیشناسد و حتی قدرت نشستن ندارد، یعنی زیر6ماهگی با دست و پا و انگشتها و ملافه و دندانگیر و خلاصه هر چیزی که بتواند ببیند یا لمسش کند، بازی میکند تا صد سالگی که تسبیحش را دست میچرخاند یا حتی توی بیمارستان وقت بستری منتهی به فوتش، همین که حواسش به خنکی میله تخت هست یا درجه روی سرم را هی جابهجا میکند، یعنی دارد بازی میکند.
خلاصه که اگر بگوییم انسان از اُنس است و درهرحالی چیزهایی انیس و مونسش هستند، باید بگوییم بازی یکی از آنهاست. فعالیتی آزادانه، از روی اختیار و شوق و یک حال خوب کن در دسترس و رایگان.
نه تنها باید حواسمان باشد تا بچهها همیشه دل سیر بازی کنند، بلکه باید یادمان بماند که خودمان هم باید بازی کنیم. چه وقتی با بچهها همبازی میشویم، خودمان هم لذت ببریم و از روی اجبار و نقش بازی کردن نباشد، هم خودمان بازیهای بزرگسالانه را فراموش نکنیم. اصلا چند وقت است اسم-فامیل یا نقطهبازی نکردهاید؟ چند وقت است در یک فضای باز، آزادانه ندویدهاید.
دست یا علی بهخودتان بدهید، یکی برای بازی ز گهواره تا گور، یکی برای اسراف کردن در محبت کلامی به بچهها که البته مثل هر رفتار خوبی اگر شرایطش رعایت نشود، نتیجه عکس میدهد. درباره چگونگی محبت کلامی خواهیم گفت. برویم که منچ روی میز منتظرمان است.