• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
پنج شنبه 20 مرداد 1401
کد مطلب : 168201
+
-

شیخ‌شهید، سیدین و نهضت عدالتخانه

دست‌یازی به «حسادت» ؛ نمادی از فرافکنی تاریخی

نگاه
دست‌یازی به «حسادت» ؛ نمادی از فرافکنی تاریخی

احمد سینایی؛ تاریخ‌پژوه

بررسی رویکرد آیات سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی به مواضع شهید آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری، از مدخل‌های شاخص در مشروطه‌پژوهی به‌شمار می‌رود. داوری‌های موجود در این باره، از مخالفت مطلق تا همراهی نسبی سیدین با شیخ در عین رعایت پاره‌ای ملاحظات را  در بر می‌گیرد. با این همه به‌نظر می‌رسد که نظریه اول  که حاصل دوقطبی‌سازی‌‌های مشروطه‌خواهان سکولار است، چندان با حقیقت سازگار نیست. این امر را می‌توان از مآثر سیدین طباطبایی و بهبهانی و همچنین تحلیل برخی آگاهان و تاریخ‌پژوهان معاصر نیز دریافت. به‌عنوان نمونه زنده‌یاد آیت‌الله علامه یحیی نوری -که با آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری نیز نسبتی سببی داشت- در گفت‌وگویی آورده است:
«اما درباره مواضع سیدین طباطبایی و بهبهانی در آن دوره باید گفت، درست نیست که بگوییم آنها به‌طور مطلق نگرانی‌های مرحوم شیخ را بی‌مورد می‌دانستند، زیرا قرائتی در دست است که نشان می‌دهد، آنها نیز در مواردی با شیخ توافق نظر داشتند، البته هیچ‌یک تیزبینی سیاسی او را نداشتند. نکته مهم دیگر دراین‌باره این است  که آنان از اینکه مواضعشان به مواضع شیخ نزدیک شود، ابا داشتند، زیرا شیخ در آن مقطع، آماج حمله‌های تبلیغی مشروطه‌خواهان غیرمتدین قرار گرفته بود و آنها هم از این بیم داشتند که اگر به شکل مرحوم شیخ بخواهند در برابر برخی از انحرافات بایستند، به وضعیت او دچار شوند. به‌عبارت دیگر آنها نیز فهمیده بودند که صحنه‌گردانان واقعی مشروطیت، امثال تقی‌زاده‌ها هستند و رهبری و احترام آنها در آن واقعه، صوری و تشریفاتی است. البته گذشت زمان نشان ‌داد که اتخاذ همین مشی محافظه‌کارانه نیز در مجموع کمکی به آنان نکرد، زیرا در پایان کار، آنها هم به‌دست مشروطه‌خواهان سکولار کشته یا منزوی شدند، البته در هم‌نوانشدن با شیخ، برخی علل و عوامل دیگر نیز دخیل بود که این مسئله اگرچه به لحاظ مصالحی گفتنی نیست، اما فهمیدنی هست!...».
از دیگر تحلیل‌هایی که جریان فاتح و سکولار مشروطه، در تحلیل‌های خویش بر آن پای فشرده است، حسادت شیخ نسبت به سیدین، در فرایند نضج‌گیری و استقرار نظام مشروطیت است! آنان که در تاریخ‌نگاری‌های خویش، به چنین تحلیل‌هایی دست یازیده‌اند، عالمان دین را نیز به‌سان سیاستمداران عرفی و ایشان را نیز مبتلا به آفات اخلاقی آنان قلمداد کرده‌اند. با این همه پاره‌ای از مورخان، در نفی این انگاره قلم زده‌اند. به‌عنوان نمونه فرنود فردهی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این فقره می‌نویسد:
«شیخ که از دیرباز و در جریان نهضت تنباکو با سیاست‌های استعمارگرانه انگلیس آشنا شده بود، با مشاهده حمایت این کشور از مشروطه -که اوج آن به ماجرای تحصن مشروطه‌خواهان در سفارت این کشور باز می‌گشت- نسبت به اسلامی‌بودن و ایرانی‌بودن این جریان شک کرد و در زمان بازگشت ایشان از تحصن قم و بازگشایی مجلس شورا و نوشته‌شدن قانون اساسی، شک وی به یقین تبدیل شد که شرع اسلامی، جایگاهی در حکومت مشروطه نخواهد داشت و مدافعان روشنفکر مشروطه‌، تبعیت از فرهنگ و سنت غربی را، تنها راه پیشرفت ایران می‌دانند. به همین دلیل وی خود را از مشروطه‌خواهان جدا کرد و در اعتراض به سنت فکری ایشان، با جمعی از روحانیان به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) مهاجرت کرد. جالب اینکه برخلاف نظر جان فوران، ادوارد براون و مهدی ملک زاده که یکی از دلایل مخالفت شیخ فضل‌الله با مشروطه را حسادت نسبت به آیات بهبهانی و طباطبایی می‌دانستند، ایشان نه در زمان همراهی با این دو سیدبزرگوار و نه در زمان مخالفت با مشروطه‌خواهان و مهاجرت به آستانه حضرت عبدالعظیم(ع)، هیچ‌گاه علیه آنها سخنی نگفته و همواره از ایشان با احترام یاد می‌کردند. هرچه از تاریخ امضای مشروطیت می‌گذشت، تناقضات بیشتری بین قانون اساسی مشروطه، خط‌مشی مشروطه‌خواهان و روند کاری مجلس شورا با شرع اسلام دیده می‌شد. این مسائل، مخالفت شدید شیخ با این فرایند را به همراه داشت، تا جایی که محمدعلی شاه را تنها عامل مقابله با انحراف مشروطه‌خواهان قلمداد ‌کرد. سرانجام با خیزش جنبش فتح تهران که از تبریز شروع شد، در تاریخ 28تیر سال 1288، این شهر در اختیار مشروطه‌خواهان قرار گرفت. جنبش مشروطه که با تلاش‌های روحانیون مجاهد شروع به‌کار کرد، در این زمان تحت رهبری روشنفکرانی قرار گرفت که عمدتا از اعضای لژ بیداری ایرانیان بودند. این افراد اصول اسلام را، یکی از دلایل عقب‌ماندگی ایران از جامعه جهانی عنوان می‌کردند. این تفکر تا بدان جا پیش رفت که علاوه بر کنار‌گذاشتن روحانیون از تصمیم‌گیری‌های سیاسی، در تاریخ 11مرداد همان سال یعنی فقط 14روز پس از فتح تهران، با حکم شیخ ابراهیم زنجانی -که از اعضای فعال لژ بیداری محسوب می‌شد- شیخ فضل‌الله نوری را که جوابی برای نقدهای جدی وی نداشتند، به دار آویختند...».
* مستندات این یادداشت، بر تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران وجود دارد.

این خبر را به اشتراک بگذارید