• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
پنج شنبه 6 مرداد 1401
کد مطلب : 167195
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/pYOVN
+
-

دادگاهی که قاضی و متهم آن، هر دو ادیب بودند!

آقای منتظری نمی‌گذارد ما کارمان را بکنیم!

گزارش
آقای منتظری نمی‌گذارد ما کارمان را بکنیم!

انوشه میرمرعشی روزنامه‌نگار

40روز پیش، خبر درگذشت یکی از ادیبان و نسخه‌شناسان متبحر معاصر، یعنی استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی، در رسانه‌ها منعکس شد. مهدوی دامغانی هم در ادبیات فارسی و هم در ادبیات عرب، چیره‌دستی‌ای مثال‌زدنی داشت و عمری را در راه تعلیم این دو، به جوانان مشتاق و از کشورهای مختلف، سپری کرده بود. از آنجا که نام این استاد ادیب، به برخی حوادث تاریخ انقلاب اسلامی نیز گره خورده است، در مقال پی آمده با نگاهی مختصر به زندگینامه او، مقطع زندانی‌شدن و محاکمه، چرایی و نتیجه آن را مورد خوانش قرار داده‌ایم. امید آنکه علاقه‌مندان را مفید ‌آید.

مصحح «کشف‌الحقایق» 
احمد مهدوی دامغانی، فرزند آیت‌الله حاج شیخ محمدکاظم مهدوی دامغانی، در سال‌۱۳۰۵.ش در مشهد به دنیا آمد. پس از طی دروس ابتدایی، تحصیل علوم دینی را در مشهد آغاز کرد و پس از چندی، برای ادامه تحصیل به تهران آمد. در تهران علاوه بر تحصیل علوم دینی، به دانشگاه رفت و در سال 1327.ش، از دانشکده معقول و منقول [الهیات] و در سال‌۱۳۳۳.ش نیز در رشته ادبیات فارسی، از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران لیسانس گرفت. سپس در همین دانشگاه موفق شد  تا فوق لیسانس خود را نیز اخذ کند. او بعد از مدتی تدریس و پژوهش در دانشگاه تهران، دوباره به اندیشه ادامه تحصیل افتاد و به این ترتیب در سال1342هـ‌ .ش، توانست در دانشگاه تهران از رساله دکتری خود دفاع کند. موضوع این رساله، تصحیح کتاب «کشف‌الحقایق» عزیزالدین نسفی بود. بعد از آن در کنار استادانی چون  جلال الدین همایی و بدیع‌الزمان فروزان‌فر، به تدریس در دانشگاه تهران مشغول شد. در سال‌1353هـ .ش اما  دانشگاه مادرید از وی برای تدریس ادبیات عرب دعوت کرد. استاد مهدوی با پذیرش این دعوت، راهی اسپانیا شد و به این ترتیب، تدریس در دانشگاه مادرید را آغاز کرد. مهدوی دامغانی پس از 2سال تدریس، در سال 1355.ش به ایران بازگشت و علاوه بر تدریس در دانشگاه تهران، اقدام به تاسیس «دفتر اسناد رسمی» کرد و پس از اندک زمانی، به‌عنوان ریاست کانون سردفتران رسمی برگزیده شد. احراز این سمت موجب شد که دکتر مهدوی دامغانی، با تعدادی از رجال پهلوی مرتبط شود و همکاری‌هایی نیز با آنان داشته باشد.

در دادگاه انقلاب اسلامی
مدتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دکتر مهدوی دامغانی به اتهام «همکاری با رژیم پهلوی» دستگیر و زندانی شد. کمی بعد نیز  دادگاهی برای رسیدگی به این اتهام تشکیل شد  که در آن مرحوم آیت‌الله محمد محمدی گیلانی قاضی بود. دکتر مهدوی سال‌ها بعد و پس از ارتحال آیت‌الله گیلانی، شرحی کامل از آن دادگاه و رفتار محترمانه و منصفانه قاضی آن را نگاشت  که در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید: 
«پس از ورود به آن جلسه و عرض‌سلام و احترام به جناب آقای محمدی (رحمه‌الله علیه) و نگاهی احترام‌آمیز به حضار و نماینده دادستان، جناب آقای محمدی به نحو مطلوبی سلام مرا جواب دادند و اشاره به صندلی‌ای کردند  که بنشینم و سپس آغاز سخن فرمودند و در مقام گله‌مندی و یا سرزنش من‌بنده خواندند: و إخواناً حَسِبتُهُمُ دُروعاً و بنده فوراً ‌عرض کردم: جانا سخن از زبان ما می‌گویی: فکانُوها و لکن للأعادی و جناب ایشان ادامه دادند: و خَلّتْهُمُ سهاماً صائباتٍ و بنده فوراً مصرع دوم آن ‌را خواندم : فکانُوها ولکن فی فُؤآدی و ایشان با حسن استماع، چند لحظه‌ای سکوت فرمود و بنده عرض کردم: اجازه فرمایید بیت آخرین مقطوعه را  که باز زبان حال من‌بنده است، به عرض برسانم : و قالُوا قد صَفَتْ منّا قلوبٌ/لقد صَدَقُوا ولکن مِن وِدادی و اضافه کردم: قربان، مدتی قبل به توسط بعضی از آقایانی که در خدمت‌تان در اینجا هستند، از این فقیر ناچیز امتحان فقه و اصول را فرموده‌اید و گویا حالا قصد امتحان حقیر را در ادبیات دارید  که شعر ابراهیم بن العباس الصُّولی را قرائت فرمودید! آن مرحوم تبسم کرد...».
جالب است دکتر مهدوی دامغانی در بخش تفهیم اتهام، از سرزنش‌های آیت‌الله محمدی گیلانی درباره خدمات خود به رژیم پهلوی، سخن به میان می‌آورد و می‌گوید: «به حقیر فرمودند که به چه مناسبت من‌بنده، با توجه به سوابق خانوادگی و تحصیلی، نه‌تنها خدمت طاغوت را کرده‌ام  بلکه به صفوف انقلابیون هم نپیوسته‌ام و هیچ شرکتی در تظاهرات 6ماهه آخر سال 1357نکرده‌ام و ضمن آن، فرمایش حضرت امام صادق (صلوات‌الله علیه) را در ارشاد و تنبیه و تذکر به جناب جمیل بن دراج و اینکه چرا شترهایش را به کارمند دولت منصور عباسی (لعنت‌الله علیه) کرایه داده است، در مقام تنظیر و تشبیه خدمات بنده به طاغوت بیان فرمودند...».

مرا مسلمه بعد از فتح تلقی کنید!
در میانه دادگاه، شهید سیداسدالله لاجوردی به جلسه وارد می‌شود و در مقام دادستان، اتهاماتی را نسبت به دکتر مهدوی دامغانی ذکر می‌کند. حدود یک ساعت‌و‌نیم، به بررسی اتهامات و دفاع دکتر می‌گذرد  که شهید لاجوردی به نوع دفاع‌کردن دکتر معترض می‌شود! مهدوی دراین باره می‌نویسد: 
«ناگهان مرحوم لاجوردی و این بار با لحن ملایم‌تری خطاب به مرحوم آقای محمدی، درحالی‌که مرا با انگشت خود نشان می‌داد، گفت: این حرف‌هایی که این متهم، درباره دفاع از خودش می‌زند و ممکن است بخواهد خودش را از اتهام تحکیم رژیم منحوس پهلوی تبرئه کند، ارزش ندارد. این متهم در عین اینکه دیناری از اعتبار محرمانه‌ای که در اختیار داشته است، هیچ‌وقت خرجی نکرده و همه ساله آن ‌را به موجودی کانون برمی‌گردانده است، اما در مقام اداری برای آنکه با انقلاب همکاری نکند و آن‌ را به خیال خود به تأخیر بیندازد، در طول مدتی که همه‌ ادارات و مؤسسات دولتی و ملی در حال اعتصاب بوده‌اند، به دفاتر اسناد رسمی دستور اعتصاب نداده است...».
دکتر مهدوی در پاسخ، ضمن اشاره به التزام خویش به کسب روزی حلال و عدم‌دستبرد به بیت‌المال در آن دوره، به «تهدیدات ساواک» اشاره کرده و در نهایت چنین از خود دفاع می‌کند:
«شکی در اینکه بنده به مناسبات مختلفی که مربوط به دوران گذشته حکومتی بوده است، مجالس ترتیب داده‌ام و یا اسنادی برای شاه و همسرش نوشته‌ام، نیست، ولی در اینکه آقای لاجوردی می‌فرمایند اخلاص‌مندی و حضرت ‌عالی آیه شریفه: و لا ترکنَوا الی الذّین ظلموا را تلاوت فرمودید، عرض می‌کنم و به یک حدیث یا فرمایش حضرت ختمی‌مرتبت استناد می‌کنم و چون قطعاً حضرت‌ عالی به حد کافی بصیرت و احاطه به سیره نبویه دارید، به اجمال نظر شریف را متوجه داستان جناب عکاشه‌ بن‌محصن (رضی‌الله عنه) و فرمایش رسول‌الله (صلی‌الله علیه وسلّم) می‌سازم  که به عکاشه فرمودند: هَل شَقَقْتَ قلبَه... الخ و بس و این فقیر جدا رکون و مُوادّه‌ای بدان ‌صورت که آقای لاجوردی می‌فرمایند، نداشته‌ام. والله تعالی اعلم و دیگر عرضی ندارم و خیال می‌کنم اگر استدعا کنم که حضرت ‌عالی و آقای لاجوردی بنده را جزو و مانند مسلمه بعد الفتح تلقی فرمایید، استدعای بی‌جایی نکرده باشم. دیگر خود دانید و خدای تبارک و تعالی...».

ببین چه فضولی‌هایی نسبت به فقیه عالیقدر کرده‌ای!
جالب است که در میانه دادگاه، نام آیت‌الله حسینعلی منتظری از زبان آیت‌الله محمدی گیلانی به میان می‌آید که داستان جالبی دارد. دکتر مهدوی دامغانی توضیح می‌دهد:
«در این حال، باز همان در پشت سر آقای محمدی باز شد و همان طلبه‌ دوباره آمد و سر به گوش جناب آقای محمدی گذاشت و نمی‌دانم چه گفت  که جناب آقای محمدی برآشفت و گفت: لا اله الا‌الله! آقای منتظری نمی‌گذارد ما کارمان را بکنیم... و نگاه معنی‌داری به من‌بنده کرد. بنده‌ شرمنده خیال می‌کنم و خدا داناست که شاید مرحوم آقای منتظری(رحمه‌الله)، به‌خاطر آنکه من‌بنده در ترم پاییزی دانشکده ادبیات در سال 1358، در مقام رد بعضی فرمایشاتی که معظم ‌له درباره فدک فرموده بودند و آن آقای اصفهانی که وزیر کشاورزی آن‌ زمان بود، آنها را واگویه می‌کرد، بخش فدک را از کتاب مستطاب شافی حضرت علم‌الهدی (رضوان‌الله علیه)، متن درسی‌ام در دوره دکتری قرار داده بودم و شاید ضمن سخن‌هایم، تعریضی به مرحوم منتظری زده بودم و شیر‌پاک خورده‌ای که در کلاس بود، عیناً حرف‌های مرا ضبط کرده بود و یک روز آقای بازپرس اوین آن نوار را گذاشت و گفت: «ببین که چه فضولی‌هایی نسبت به فقیه عالیقدر کرده‌ای... چند تا اظهار مرحمت(!!) شاید آن روز از جناب آقای محمدی‌گیلانی خواسته بود که تشدید مجازاتی برایم قائل شود، خدا داناست، نمی‌دانم، شاید چنین بود...».
همچنین مهدوی دامغانی در پی‌نوشت این نامه، درباره علت سوءظنی که به آیت‌الله منتظری برده بود، نوشته است:
«آنچه این سوءظن یا حدس من‌بنده را تأیید می‌کند، این است که وقتی که برای صدور نامه‌ ممنوعیت از خروج از ایران، به آقای سیدعلی‌اصغر ناظم‌زاده مراجعه کردم که متصدی آن اقدام بودند (به شرحی که در مقاله‌ مربوط به مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی «رحمه‌الله علیه» نوشته‌ام)، آقای ناظم‌زاده باز مسئله حرف‌های مرا در کلاس درس، راجع به فدک و اینکه به مرحوم آقای منتظری اهانت کرده‌ام(!!)، به رخ من‌بنده کشید و فرمایشاتی که مجبور شدم به ایشان بگویم: ‌ای سیدمحترم، ذریه زهرای اطهر، از اینکه من ‌بنده از حق مسلم جده‌ بزرگوارت دفاع کرده‌ام، مرا سرزنش می‌کنی؟! و آقای ناظم‌زاده سکوت کرد...».

آیت‌الله حسینعلی منتظری و اظهارات حساسیت‌برانگیز درباره «فدک»
ماجرای مورد اشاره دکتر مهدوی اما، از این قرار بوده است که در سال‌58، سلسله درس گفتارهایی از آیت‌الله حسینعلی منتظری تحت عنوان «درس‌هایی از نهج‌البلاغه»، در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ می‌شد  که بعدا در سال‌60به‌صورت کتاب نیز درآمد. در این درس ‌گفتارها، آقای منتظری ذیل توضیح نامه 45، از محتوای کلام حضرت امیرالمومنین(ع) چنین برداشت کرده بود  که  فدک  در اختیار حضرت زهرا(س) بوده، نه در ملکیت ایشان! این نظر وی در همان مقطع، با انتقاد جمعی از علما و کارشناسان مواجه شد و البته او بعدها در سال 1385.ش و با سپری گشتن سال‌ها از عزل خویش از قائم‌مقامی رهبری، درباره این موضوع و در پاسخ به استفتایی در این زمینه نوشت: 
«پس از سلام، سخن مذکور، افترا  و کذب محض است. طبق اخبار معتبره از طرق فریقین، پس از نزول آیه شریفه: آت ذی القربی حقه، رسول خدا(ص)، فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) را خواستند و فدک را به ایشان عطا کردند. منتها اینجانب استنباط کرده‌ام که اعطای فدک به حضرت زهرا، برای این بوده که همسر امام و مادر سایر ائمه بوده و هدف حضرت، غنای مالی بیت امامت بوده است و به همین جهت نیز  مخالفین فدک را تصاحب کردند. برای تفصیل می‌توانید به مجلد سوم از کتاب دراسات فی ولایه فقیه، ص‌329مراجعه فرمایید. 15/1/1385»

فرجام دادگاه 
یکی از اتهامات دکتر مهدوی دامغانی، علاوه بر ارائه خدمات به رژیم پهلوی، «تبلیغ اسلام آریامهری در دانشگاه مادرید» بوده است، که مهدوی به گاه شنیدن این اتهام، متعجب شد! گرچه قابل توضیح است که اتهام تبلیغ اسلام آریامهری در دانشگاه مادرید، به‌عنوان حقوقی جایگاهی نداشته، اما به‌عنوان یک مشی فکری که در آن همکاری و اعانت با حکومت جور وجود دارد، از منظر حامیان انقلاب اسلامی، محکوم و قابل نکوهش قلمداد می‌شده است. به هرحال  پس از ارائه دفاع کامل، بنا بر مرقومه دکتر مهدوی: «آقای محمدی (رحمه‌الله) چند لحظه‌ای ساکت ماند و سپس فرمود: دستور می‌دهم کاغذ و قلم در اختیار شما بگذارند  که دفاعیه خود را مشروحا بنویسید، تا بعدا رأی صادر شود و فعلاً جلسه را ختم می‌کنم و به آقای لاجوردی خطاب فرمودند که  اگر لازم است، برای مهدوی ترتیب ملاقات با خانواده‌اش را بدهید. خودشان دوباره به من فرمودند: اگر احتیاج مالی دارید، من الان از خودم به شما قرض می‌دهم  که بعدا به من بپردازید. عرض کردم: سپاسگزارم و نیازی به پول ندارم. چند روزی گذشت و یک روز رئیس بند، آقای حاج آقارضا -که از مردان خوب و بسیار نجیب و متدین بود و خدا کند به سلامت و سعادت و عافیت باقی باشد- به داخل اتاق بند آمد و مژده آزادی مرا داد...».
آنچه بدان اشارت رفت، بدین معناست که آیت‌الله محمدی گیلانی با رأفت اسلامی و با درنظر‌گرفتن جایگاه علمی دکتر مهدوی دامغانی، حکمی صادر کردند  که سند افتخاری برای خود آن مرحوم و نظام جمهوری اسلامی شد. خدایشان رحمت کند.

منابع: 
1-مهدوی دامغانی، احمد، «گزارش یک دادگاه»، روزنامه اطلاعات، مورخ دوم تیر 1394.ش 
2-سایت شیعه نیوز، مطلب «پاسخ آیت‌الله منتظری به یک استفتا درباره فدک»، به تاریخ 25مرداد 1390.ش، 

این خبر را به اشتراک بگذارید