نوخوانشی از زمانه و کارنامه امیرعباس هویدا، بر بنیاد اسناد
صدارت 13ساله، به مدد «تبعیت محض»
سیدهزهرا حسینیکیا، روزنامهنگار
بیتردید امیرعباس ممدوح (هویدا)، نخستوزیر و وزیر دربار محمدرضا پهلوی، در عداد شخصیتهای کلیدی دوران حاکمیت اوست که نقشی مهم در تداوم سلطنتش ایفا کرد. او به مدد «تبعیت محض»، بهمدت 12سال و6ماه مقام خود را حفظ کرد که طولانیترین دوره نخستوزیری در تاریخ معاصر ایران محسوب میشود. در عملکرد سیاسی-اقتصادی هویدا، دیدگاههای متنوعی ابراز شده است ولی بازخوانی آن به مدد اسناد و شواهد، مفید مینماید. مقال پی آمده، در پی نیل به این هدف بوده است. مناسبت آن نیز فرارسیدن مردادماه، سالروز پایان نخستوزیری و آغاز وزارت دربار اوست.
در تبار هویدا
امیرعباس هویدا (ممدوح) در سال۱۲۹۹ و در خانوادهای بهایی و متعصب متولد شد. پدرش حبیبالله عینالملک، تحصیلات خود را در عکا (مرکز تشکیلات بهائیان) و سپس در اروپا ادامه داد. او پس از بازگشت به ایران، مشغول ترجمه کتب و کار در روزنامه سیدضیاءالدین طباطبایی شد. تعصب شدید پدر هویدا در مورد بهائیت، موجب شده بود که وابستگان به سیاست انگلستان در ایران، او را در کنف حمایت خویش گیرند. عینالملک کار خود را بهعنوان کارمند، در وزارت عدلیه و سپس وزارت مالیه شروع کرد و بعدها ریاست کنسول ایران در کشورهای سوریه، هندوستان و عربستان را برعهده گرفت. او در تمامی مدت فعالیت خویش، تبلیغ بهائیت را فرو ننهاد. در سالهای فعالیت عینالملک در دمشق، هویدا تحصیلات خود را در مدرسهای فرانسوی گذراند و تحتتأثیر جهتگیری معلمانش، علاقهمند به فرهنگ و سیاست فرانسه شد. چندی بعد، مشغول به تحصیل در رشته علوم سیاسی دانشگاه بلژیک شد و پس از بازگشت به ایران در سال۱۳۲۱، داوطلب استخدام در وزارت خارجه شد. او بهدلیل ارتباط با عناصر بهایی در حکومت پهلوی و ایضا دوستی با حسنعلی منصور، بهعنوان کارمند اداره اطلاعات مشغول بهکار شد و مدارج ترقی را به سرعت طی کرد و در سفارت ایران اشتغال یافت. در این حین، به قاچاق مقادیر معتنابهی طلا و ارز مشغول و ضمنا به حزب توده نیز ملحق شد. در سال۱۳۴۱، شاه بهمنظور توسعه نمایشی تشکلهای سیاسی، دستور ایجاد کانون مترقی را به حسنعلی منصور داد و هویدا در جایگاه قائممقام دبیرکل این حزب قرار گرفت. برخی بر این نظرند که مهمترین حامی او، عبداللهانتظام بود که خود از اعضای لژهای فراماسونری مهر، وفا و صفا بود. بعدها هویدا از رهگذر دوستی با انتظام، به منصب منشی مخصوص و رئیس دفتر امورخارجه ایران رسید اما چندان در آن جایگاه نماند و انتظام او را به سمت مدیرکل اموراداری و عضو دائم هیأت مدیره شرکت نفت منصوب کرد. هویدا پس از اشتغال در شرکت نفت، بهعنوان همکار در خدمت تشکیلات ساواک قرار گرفت و روزنامه «کاوش» را زیرنظر این سازمان و با همکاری و نظارت انتظام و صادق چوبک منتشر ساخت. پس از انتصاب منصور به نخستوزیری، هویدا بهعنوان وزیردارایی در کابینه وی انتخاب شد و پستهای این وزارتخانه را نیز بین ابواب جمعی خود تقسیم کرد! هویدا در این دوران، مجری بیچون و چرای حلقه هاروارد بود که از سوی آمریکا نظارت بر امور اقتصادی ایران را برعهده داشت.
هویدا در مسند نخستوزیری
بعد از اعدام حسنعلی منصور در بهمن سال1343، امیرعباس هویدا نخستوزیر ایران شد. اگرچه هویدا در انظار عمومی چندان شناختهشده نبود، اما به لحاظ انتساب به عینالملک و فراماسونری، در میان جریان حاکم نامی آشنا قلمداد میشد. همانگونه که اشارت رفت، هویدا پیرو فرقه بهائیت بود و بسیاری از اعضای کابینهاش را نیز افراد بهایی و ماسون تشکیل میدادند. هویدا در طول صدارت، 24بار اعضای کابینه خود را تغییر داد اما در پی دومین تغییر، نام کابینه غارتگران به آن تعلق گرفت! اعضای کابینه هویدا، معمولاً بهدلیل هزینهکردهای خویش، مورد پرسش و بازخواست قرار نمیگرفتند. تصدی وزارتخانههای امور خارجه، کشاورزی و نیز سازمان انرژی اتمی نیز در دست کسانی قرار گرفت که به بزرگترین اختلاسها متهم بودند. هویدا در ظاهر و برای بازی با اذهان عمومی، هر از گاه نمایشی از مبارزه با فساد اقتصادی برپا میساخت اما در واقعیت، هیچگاه بازخواستی جدی از اختلاسگران صورت نمیگرفت و نهایتا مفاسد اقتصادی کابینه او به محاق فراموشی میرفت. او چندین بار و بهصورت نمایشی، در سالهای46، 50و 54 استعفا کرد اما مجددا از سوی محمدرضاپهلوی، مأمور تشکیل کابینه میشد. آخرین ترمیم کابینه هویدا، در آبان۱۳۵۵ صورت گرفت و دولت او تا مردادماه سال۱۳۵۶دوام آورد.
مأموریتهای کلان هویدا در مسند صدارت
با مرور کارنامه امیرعباس هویدا، درمییابیم که وی در دوره طولانی صدارت خویش، ماموریتهای اعلامنشدهای به قرار ذیل داشته است:
1)تغییر قانون اساسی و دستیابی فرح دیبا به نیابت سلطنت. رژیم پهلوی از این طریق، برای فرح دیبا، مقامی قانونی ایجاد کرد. این امر انتقادات برخی سیاسیون و حقوقدانان را در پی داشت که هویدا در جهت ساکت نگاهداشتن آنها، تلاش فراوان کرد و سپس به اندیشه تصرف کامل قوه قضاییه درآمد اما بسا وکلا و قضات حقگرا، زیر بار این افزونخواهی نرفتند و بالاجبار برکنار شدند!
2) دستیازی گسترده به درآمدهای کشور. هزینهکرد پنهان و بیرویه بیتالمال، شاخصه روزگار صدارت هویدا، بیسابقه مینمود! در دوران نخستوزیری او، روزانه۶میلیون بشکه نفت فروخته میشد که عواید آن در میان عناصر و جریانات وابسته به حاکمیت، تقسیم میشد. این فروش به رقم24میلیارد نیز رسید، درحالیکه هر روز اختلاف طبقاتی در ایران افزایش مییافت! سران دولت در ظاهر، برای احداث سد، فرودگاه، جاده، کارخانه و...، هزینههایی هنگفت درنظر میگرفتند، درحالیکه نهایتا اغلب آنها احداث نمیشدند! در این میان اما، دولت هویدا به اخذ وامهای سنگین از بانکهای خارجی مبادرت میکرد که تنها تعهدات ایران را سنگینتر و شرایط اقتصادی مردم را، دشوارتر میکرد.
3) پیشینهسازی موهوم برای رژیم پهلوی. دولت هویدا موظف بود تا برای حکومت پهلوی، مبانی نظری و تاریخ موهوم دست و پا کند! هم از این روی برگزاری جشنهای2500ساله شاهنشاهی، در این دوره انجام گرفت. در این فقره اسراف و تبذیر تا آن پایه بود که نشریات بینالمللی نیز زبان به انتقاد گشودند. ایده اجرای این جشنها را، اسرائیل در اختیار ایران گذاشت و خطوط اصلی آن را نیز هم او معین و تدوین کرد. هویدا تمام توان خویش را، در خدمت اجرای هرچه بهتر این جشنها قرار داد، اما برخی مدعوین این مراسم، آن را به «جشن مرگ پهلوی» متصف ساختند! در این آیین، همهچیز بر مدار تملق و مداهنه قرار داشت و شرکت کنندگان، گو موظف بودند که یکی پس از دیگری، زبان به تمجید شاه بگشایند!
4) توسعه و تقویت لژهای ماسونی. هویدا از اعضای ارشد جناح صهیونی فراماسونری ایران، بهحساب میآید و هم از این روی، به تاسیس لژهای بزرگ دیگری نیز اقدام کرد. این جریان در دوره صدارت هویدا، نظم و سامانی افزون گرفت و لژ بزرگ ایران تاسیس شد. در این مقطع، کشورمان عرصه تاخت و تاز گروههای رنگارنگ فراماسونری شد.
سیاست خارجی دولت هویدا
در مقطع صدارت هویدا، میدان برای تاخت و تاز انگلیس و آمریکا در ایران، بس توسعه یافت! اوج این پدیده را، میتوان در جدایی بحرین (استان چهاردهم ایران) از خاک ایران دید. روابط ایران و آمریکا در این دوران، در صمیمیترین وضعیت خود قرار داشت. پس از انتخاب ریچارد نیکسون به ریاستجمهوری، حمایتهای آمریکا از محمدرضاپهلوی افزایش یافت و با تلاشهای هویدا، ایران تبدیل به حیاط خلوت آمریکا، بهمنظور بهرهگیری از تمام امکانات بالقوه آن شد. در این دوره، همکاری ساواک و سیا نیز به اوج خود رسید و شاه میزان زیادی از ثروت نفتی کشور را، در قبال خریدهای غیرلازم اسلحه از آمریکا به هدر داد! قیمومیت آمریکا بر ایران آنچنان توسعه یافت که تعداد مستشاران آمریکایی با خانوادههایشان، از۵۰هزارنفر فراتر رفت! آمریکا ایران را به بازار فروش کالاها و اجناس خود تبدیل کرده بود و دولت هویدا مقادیر فراوانی کالای آمریکایی، وارد کشور میکرد. همچنین ایران به دستور آمریکا، در قامت تأمینکننده انرژی دولت اسرائیل ظاهر شد. هویدا در دوران زمامداری خود و با اراده دولت آمریکا، ارگانهای رسمی کشور را ملزم به گسترش و تعمیم سبک زندگی غربی و فساد اخلاقی میکرد.
دولت هویدا و حکومت اسرائیل
هویدا با اسرائیل الفتی دیرینه داشت؛ چرا که این کشور برای نخستین بار، بهائیت را به رسمیت شناخت. فروش مضاعف نفت ایران به اسرائیل، از سرفصلهای رویکرد اقتصادی دولت وی قلمداد میشود. ساواک پس از کودتای ۲۸مرداد1332، توسط آمریکا در ایران تشکیل شد. چارت سازمانی وظایف این سازمان را، آمریکا و انگلیس تهیه کردند و هویدا با کمکگرفتن از نیروهای موساد، سربازان این سازمان را تعلیم داد و برخی از آنان نیز در تلآویو دوره دیدند. روابط ایران و اسرائیل در دوره هویدا، تا بدان حد رسید که اسرائیل در ایران، سازمان تشکیلاتی زیتون را تاسیس کرد! این سازمان بر عملیات ساواک، نظارت عالیه داشت. در این مقطع، آژانس یهود و دفترنمایندگی اسرائیل در ایران، از آزادی عمل فوقالعادهای برخوردار بودند و کمکهای مالی گستردهای از سوی یهودیان ایران، برای اسرائیل ارسال میشد. این کمکهای مالی بهدلیل حمایت هویدا، آشکارا و به مدد عملیات بانکی صورت میگرفت. آنچه دوران نخستوزیری هویدا را از دیگر نخستوزیران ایران متمایز میکند، آزادی عمل بیسابقه صهیونیسم در ایران است. همچنین در این دوره، بخش زیادی از اقلام خوراکی ایران توسط اسرائیل تامین میشد و طبیعتاً سود هنگفتی از سرمایه ایران، به جیب آنها میرفت.
دولت هویدا؛ اهل فرهنگ و سانسور
امیرعباس هویدا، میکوشید تا خود را از اهالی قلم و مطبوعات نشان دهد. او توانست برخی روزنامهنگاران را مطیع خود کند، ولی همچنان زبان اهالی فرهنگ، در نقد رژیم پهلوی بسته نمیماند. پس از چندی، هویدا تنها افراد مورد نظر خود را بهعنوان مدیران جراید قرار داد که عمدتا از تعلیمدیدگان «سیا» بودند. اختناق و سانسور در زمان او به حدی بود که بسا مطبوعات به محاق توقیف رفتند. هویدا برای ورود به حلقه روشنفکران، از طریق صادق چوبک به حلقه یاران صادق هدایت وارد شد و دوستی آنان شکل گرفت. هویدا پیشتر، صادق چوبک را در حمایت خود قرار داد و برای او خانهای در شمال تهران خرید و ماهانه مبلغی پول به وی میداد. هویدا کوشید تا با نویسندگان نامدار دیگری، چون زندهیاد جلالآلاحمد و یارانش وارد مذاکره شود. آلاحمد در اندیشه تاسیس کانون نویسندگان بود و حاضر به ملاقات هویدا نمیشد. در نهایت و با اصرار فراوان، وی با نخستوزیر دیدار کرد و با زبانی تند و گزنده، به رژیم حمله برد و از سانسور آثار نویسندگان شکایت کرد. هویدا پیشنهاد تشکیل یک گروه از شاعران و نویسندگان، برای نظارت بر چاپ کتب و نشریات را مطرح کرد و آلاحمد با خشم گفت: «شما میخواهید از خود ما که برای اعتراض به سانسور آمدهایم، مشتی سانسورچی درست کنید؟». او سپس از جنگ دیرینه قدرت و قلم سخن گفت و وقتی هویدا او را برای یک مذاکره دیگر به خانه صادق چوبک دعوت کرد، با لحنی خشمگین این دعوت را رد کرد و دیگر حاضر به مذاکره و صحبت با او نشد. هویدا هنگامی که از توافق با آلاحمد ناامید شد، از خلیل ملکی، دوست دیرین جلال دعوت به عمل آورد، اما او نیز در پاسخ، رژیم را به باد انتقاد گرفت و مجال دیدار را به هویدا نداد.
هویدا در سراشیب سقوط و مرگ
پس از روی کارآمدن کارتر، رئیسجمهور دمکرات آمریکا، دولت جدید در رویکردی مصلحتجویانه، خواستار تعدیل رژیم دیکتاتوری پهلوی و رعایت حقوق بشر در ایران شد و به همین منظور، محمدرضاپهلوی، نخستوزیر خود را بعد از ۱۲سال و۶ماه، قربانی این رویکرد کرد! سپس او را به مقام وزارت دربار گماشت. به واقع میتوان گفت که عامل اصلی محاکمه و اعدام هویدا، پهلوی دوم بود که وی را بازداشت کرد و از کشور خارج نکرد. برخی دوستان اسرائیلی، انگلیسی و فرانسوی او با تشکیل کانون دوستداران هویدا، تلاش کردند تا وی را نجات دهند، اما در نهایت توفیقی نیافتند. هویدا در اوج نگونبختی تلاش کرد، تا به انحای مختلف توجه شاه را جلب کند، اما «خدایگان» او را به چیزی نگرفت! سرانجام در پی پیروزی انقلاب اسلامی، هویدا در دادگاه محاکمه و حکم اعدام او صادر شد. وی در18فروردین سال۱۳۵۸اعدام و پس از 3ماه، جسد او مدفون شد.