گفتوگو با مرتضی قاضی، نویسنده کتاب «حرفهای» که خاطرات یک خنثیکننده بمب را روایت میکند
خاطرات یک ارتشی گمنام از روزهای جنگ
سال1389مؤسسه فرهنگی روایت فتح تصمیم گرفت مجموعه تلویزیونی 8قسمتیای در مورد جنگ شهرها در تهران با موضوع بمباران و موشکباران تهیه کند. قاسم بخشی، کارگردان این مجموعه که از اعضای قدیمی گروه روایت فتح و همکار شهید مرتضی آوینی در دوران جنگ بود، تحقیق و نویسندگی این مجموعه را به مرتضی قاضی، سپرد. بعد از تحقیقات اولیه، نیروی هوایی، جواد شریفیراد را بهعنوان یکی از سرتیمهای خنثیسازی خود معرفی کرد. خاطراتی که او در 5ساعت مصاحبه برای مرتضی قاضی تعریف کرد، خیلی بیشتر از توضیحات لازم در مورد فیلمهای آرشیوی روایت فتح و مستند 30دقیقهای بود. این خاطرات بعد از درگذشت او، بهصورت مکتوب و در کتابی با نام «حرفهای» از سوی انتشارات رسانه مهر منتشر شد. حرفهای بعد از کتاب «اسارت در هور» و «اولین روزهای مقاومت» سومین کتاب مرتضی قاضی، درباره خاطرات نیروهای رزمنده ارتش در دفاعمقدس است. قاضی ماجرای نوشتن کتاب حرفهای و بازخورد آن را برایمان توضیح داده است.
تیرماه سال 1389با آقای شریفیراد در مؤسسه روایت فتح دیدار کردم. نخستین باری که او را دیدم، لحن صحبت و تیپش برایم عجیب و تازه بود. من بیشتر از 10سال در مورد دفاعمقدس تحقیق کرده و با افراد مختلفی در ارتباط بودهام، اما جواد شریفیراد با همه افرادی که دیده بودم فرق داشت. با ریتم تند صحبت میکرد. اعتماد بهنفس فوقالعادهای داشت. به حرفهاش مسلط بود. یک آدم کاملا حرفهای بود. خاطراتی از جنگ تعریف میکرد که پیش از آن نشنیده بودم. گفتوگوی ما در حیاط مؤسسه روایت فتح 5ساعت طول کشید و من بخشهایی از صحبتهای او را برای مستند «جنگ شهرها در تهران» استفاده کردم. تابستان سال 1392یعنی 5ماه پیش از حادثهای که در فیلمبرداری سریال «معراجیها» رخ داد، من برای پروژهای دیگر با جناب شریفیراد تماس گرفتم و برای دیدن او که سر فیلمبرداری بخشهای پایانی فیلم «محمد رسول(ص)» ساخته مجید مجیدی بود، رفتم.
ناگفتههای بسیاری از دفاعمقدس داشت
18دیماه سال 1392وقتی خبر درگذشت شریفیراد در اثر انفجار سر فیلمبرداری سریال معراجیها ساخته مسعود دهنمکی را شنیدم، شوکه شدم و به یاد صحبتهای او افتادم که برای من از خطرات کارش گفته بود. او بهدلیل فعالیت تخصصیاش در جنگ بسیار ویژه و خاص بود و ناگفتههای بسیاری از دفاعمقدس داشت. من فقط 5ساعت با او مصاحبه کرده بودم که بخشی از آن در مستند مربوط به جنگ شهرها استفاده شده بود، اما در صحبتهایش خاطرات بسیاری گفته بود که ثبت آنها میتوانست گوشهای از فعالیتهای شریفیراد در دفاعمقدس را نشان بدهد. مدتی بعد از درگذشت او شروع به بازنویسی خاطراتش کردم. فعالیت پرخطر و نقش مؤثر بچههای خنثیسازی نیروی هوایی در جنگ شهرها دیده نشده بود و امیدوار بودم با این کتاب بتوانم گوشهای از نقش آنها را که در گمنامی بودند به ثبت برسانم. در این کتاب از خاطرات مرحوم شریفیراد درباره خنثیسازی موشک و بمب در تهران استفاده شد و برای تکمیل خاطرات سراغ کتاب «جنگ شهرها و دفاع موشکی» نوشته محمود محمدحسین پیکانی که نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آن را منتشر کرده، همچنین روزنامههای آن دوره نیز رفتم.
راوی خاطراتی متفاوت
در روز رونمایی کتاب، واکنش خانواده مرحوم شریفیراد که برای نخستین بار از چاپ چنین کتابی مطلع شده بودند برایم جالب بود. آنها میگفتند این کتاب را که میخوانیم، انگار پدرمان دوباره زنده شده است. از زمان انفجار و درگذشت پدرشان فشار زیادی را متحمل شده بودند، اما با انتشار این کتاب بغض ۲ساله آنها از بین رفت و خوشحال بودند که نقش جواد شریفیراد در دفاعمقدس ثبت شده و مخاطبان با مهارت و تخصص او آشنا شدهاند. در این کتاب سعی کردم توضیحات فنی شریفیراد در مورد خنثیسازی بمب و موشک و همچنین تحلیلهایش در مورد دفاعمقدس را با همان تعابیری که خودش در مصاحبه برایم نقل کرده بود بیاورم. حتی لحن بیان او را نیز تغییر ندادم تا مخاطب بهتر بتواند شخصیت او را از لابهلای گفتههایشان درک کند. اما حسرت اصلی من برای از دستدادن یک آدم ویژه و حرفهای مثل شریفیراد با آن همه تجربه و دانش بود و اینکه چرا خاطراتش بهصورت کامل ثبت نشد.