• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
شنبه 11 تیر 1401
کد مطلب : 164941
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/82m9L
+
-

هرچه دارم همه از دولت قرآن دارم

درجات گوناگون شناخت قرآن به روایت آیت‌الله العظمی جوادی آملی

اندیشه قرآن
هرچه دارم همه از دولت قرآن دارم

بهره‌مندی از قرآن کریم بسته به سطح هر خواننده‌ای درجات گوناگونی دارد. گروهی همانند رسول خدا و ائمه اطهار(ع) در اثر اتحاد با حقیقت قرآن، این کتاب آسمانی را می‌شناسند و گروهی دیگر با مشاهده آیات انفسی قرآن به‌سوی این هدف والا جذب شده‌اند. گروه سوم نیز که بهره‌ای کمتر از دو گروه دیگر دارند با بررسی ابعاد اعجازآمیز قرآن کریم، آن را شناخته و می‌شناسند و کلام خدا را از پشت پرده‌های الفاظ و مفاهیم و مانند آن می‌بینند. آیت‌الله العظمی عبدالله جوادی آملی، مفسر، مرجع، فیلسوف و فقیه برجسته دنیای معاصر در کتاب سرچشمه اندیشه ذیل فصل «سیره تفسیری علامه طباطبایی (قدس‌سره)» پیش از آنی که به‌مراتب تفسیر قرآن بپردازند مفصلاً به درجات مذکور اشاره می‌کنند که توضیحات ایشان در ادامه
از نظر می‌گذرد.

بعضی قرآن را در اثر اتحاد با حقیقت آن می‌شناسند؛ مانند پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه و آله و سلم) و اهل‌بیت عصمت (علیهم‌السلام) که به منزله جان رسول خدایند؛ «نزل به الروحُ الأمینُ ٭ علی قَلبِک». وقتی حقیقت کلام خدا بر روح رسول اکرم(صلی‌الله علیه و آله و سلم) تنزل یافت و یا آن حضرت در قوس صعود به ملاقات حقیقت وحی نایل آمد: «وإنّک لتلقّی القُرآن مِنْ لدنْ حَکیمٍ علیمٍ» برای آن حضرت جای هیچ‌گونه ابهام نخواهد بود و با دریافت آن حقیقت که خود عین معرفت است، کلام الهی به‌طور کامل شناخته خواهد شد. بعضی دیگر قرآن را در اثر مشاهده جمال و جلال آن در خود، شناخته و می‌شناسند که تبیین آن کشش خاص، برای کسی که از آن بارقه سهمی و از آن نفحه نصیبی ندارد، میسور نیست. گروه سوم قرآن را با بررسی ابعاد گوناگون اعجاز وی شناخته و می‌شناسند که اکثریت قرآن‌شناسان از این دسته‌اند. شناخت دسته اول همانند برهان صدیقین در معرفت خداوند سبحان است که از ذات خداوند پی به او می‌برند و معرفت دسته دوم، همانند برهان معرفت نفس است: «مَنْ عرفَ نفسهُ فقد عرفَ ربّه» که با استمداد از آیات انفسی، پروردگار خویش را می‌شناسند و آگاهی دسته سوم، همانند برهان حدوث یا حرکت یا امکان و مانند آن است که با استدلال از نشانه‌های بیرونی و آیات آفاقی، خداوند خود را می‌شناسد.

کامل‌ترین درجه شناخت قرآن
کامل‌ترین شناخت قرآن، همانا معرفت عمیق طبقه اول است که نه‌تنها به تمام معارف آن آشنایی دارند بلکه در مرحله عقل، قرآن معقول و در مرتبه مثال قرآن متمثل و در مرتبه طبیعت، قرآن ناطق هستند؛ چنان که حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود: «...و النّور المُقتدی بهِ ذلک القُرآنُ فاستنطقوه وَ لَن ینطقَ و لکنْ أُخبرکم عنهُ ألا إنّ فیه علمَ ما یأتی و الحدیثَ عن الماضی و دوائکم و نظمَ ما بینکم». این بدان علت است که حقیقت ولایت و حقیقت قرآن، گرچه مفهوما از یکدیگر جدا هستند ولی از لحاظ مصداق و همچنین حیثیت صدق، مساوی و متحدند؛ از این جهت، می‌توان ادعا کرد که «لا یبلغُ أحدٌ کنهَ معنی حقیقه تفسیر کتابِ‌الله تعالی و تأویلهِ إلاّ نبیه صلّی‌الله علیهِ و آلهِ و أوصیائه علیهم السلام» و زمینه رسیدن به این مقام منیع، عشق به معارف قرآن و شوق به مطالب آن است؛ چرا که بر اثر عشق، هرچه شناخته شد، حفظ می‌شود و از صحنه دل رحلت نمی‌کند و در اثر شوق، هرچه شناخته نشد، با پرسش روشن می‌شود که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود: «و‌الله ما نزلت آیه إلاّ و قد علمتُ فیما نزلتْ و أین نزلت أبلیلٍ نزلتْ‌ام بنهارٍ نزلتْ، فی سهلٍ أو جبلٍ، إنّ ربّی وهب لی قلباً عقُولاً و لساناً سؤولاً». امامان معصوم(علیهم‌السلام) گرچه ممکن است در بعضی از مظاهر با یکدیگر تفاوت داشته باشند، ولی در علم به قوانین الهی و تفسیر قرآن کریم یکسانند؛ چنان که امام‌صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «قُلتُ له الأئمّه بعضهم أعلمُ من بعض؟ قال(علیه‌السلام): نَعمْ و علمهم بالحلالِ و الحرام و تفسیر القرآن واحد».
کتاب خداوند را چون دیگر نوشتار یا گفتار نمی‌توان محسوب داشت؛ زیرا همواره گوینده از گفتارش جدا و نویسنده از نوشتارش بیرون است و هنگامی که پرده گفتار کنار رفت، گوینده ظهور می‌نماید که «المرء مخبوءٌ تحتَ لسانه» و زمانی که پوشش نگارش و نوشتار به‌در ‌آید، اندام نویسنده جلوه می‌کند که «رسولک ترجمانُ عقلک و کتابُک أبلغُ ما ینطق عنک» که وجود هر یک از متکلم و کاتب محدود بوده و از محدوده کلام و کتاب خود نیز بیرون است؛ از این جهت، باید از حجاب گفتار و نوشتار گذشت تا به گوینده و نویسنده رسید و چه بسا آن گوینده یا نویسنده درست در کسوت گفتار در‌نیاید و به‌طور کامل در پوشش نوشتار خود را ارائه ندهد.
لیکن خداوند سبحان که از هر نوری روشن‌تر است، تحت هیچ حجابی مستور نیست و از محدوده هیچ موجودی بیرون نخواهد بود؛ بنابراین، لطیف‌ترین تعبیری که درباره کلام و کتاب خداوند سبحان مطرح است، همان تجلی است که احتمال هرگونه تجافی را از بین می‌برد و زمینه هرگونه شناخت عمیق را فراهم می‌کند که حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود: «فتجلّی لهم سبحانه فی کتابه من غیرأن یکونوا رأوهُ بما أراهم من قدرته». آن موحدی که تا با چشم جان و حقیقت ایمان خدای خود را نبیند، او را نمی‌پرستد: «...أفأعبدُ ما لا أری»، تا با چشم دل گوینده را هم نبیند، کلامش را نمی‌پذیرد. او اول متکلم را می‌بیند، بعد کلامش را می‌شنود؛ چنان که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه و آله و سلم) در معراج‌های خویش، اول حقیقت را با دل می‌یافت، بعد با چشم می‌دید.
یعنی محسوس اولیای الهی، مسبوق به عقل آنهاست و یک حقیقت اول معقول آنهاست؛ سپس محسوس آنان می‌شود؛ برخلاف دیگران که معقول آنها مسبوق به حس است و یک واقعیت از رهگذر حس به عقل آنها راه می‌یابد؛ لذا، منطق آنان این است که «مَن فَقَدَ حِسّاً فقدَ عِلماً» و مشرب اینان این است که «إنّه لقران کریم ٭ فی کتابٍ مکنون ٭ لا یمسّه إلاّ المطهّرون». آنان می‌گویند: تا حس نباشد آگاهی نیست و اینان می‌فرمایند: تا صفای ضمیر و طهارت دل نباشد، نیل به معارف میسر نیست. برای آنان آگاهی ضروری می‌نماید و برای اینان تهذیب نفس که: «اِنّما یرید‌الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیتِ و یطهرکم تطهیراً».
نکته اساسی درباره قرآن کریم این است که چون این کتاب، تجلی خداوند بی‌چون و بی‌مثل است، قهراً همانند نخواهد داشت و شناخت او همانند معرفت دیگر کتاب‌ها نیست: «انّ کلام الباری سبحانه لا یشبهُ کلامَ الخلقِ کما لا یشبهُ أفعالهُ أفعالهم» و شناخت این طبقه ممتاز همان است که در زبان پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه و آله و سلم) آمده: «...لَنْ یفترقا حتّی یردا علی الحوض...» 
چون عارف و معروف هر دو به یک حقیقت که همان حق محض است، مرتبطند: «...هما حبلُ‌الله ممدودٌ بینکم و بین‌الله تعالی...» و خطاب و مخاطب هر دو به یک متکلم وابسته‌اند، لذا: «اِنّما یعرفُ القرآن من خُوطِبَ بهِ». بدین جهت، از این اولیای الهی هنگام تلاوت هر آیه، ذکری مناسب با محتوای همان آیه مانند تلبیه یا اعتراف یا شهادت نقل شده است.
برجسته‌ترین مقامی که در قرآن کریم برای انسان یادآوری شده، از آن این گروه که همان «و السابقون السابقون ٭ أُولئک المقرّبون» هستند، خواهد بود؛ چنان که حضرت امام باقر(علیه‌السلام) فرمود: «...و لنا کرائمَ القُرآن».

شناخت گروه دوم
بهترین شناخت قرآن بعد از معرفت عمیقانه طبقه اول، همانا شناخت گروه دوم است که با مشاهده آیات انفسی قرآن به‌سوی این هدف والا جذب شده‌اند و با کشش قرآن، وارد دریای بی‌کران او گشته‌اند؛ چون شناگری که به همراه موج دریای طوفنده چند گامی وارد دریا می‌شود، نه با کوشش خود وارد شود که اقیانوس سهمگین به کوشش هیچ شناگری بها نمی‌دهد و توان هرگونه دریانوردی را از او می‌رباید: «...و بحراً لا یدرک قَعرهُ»، و آنکه بدون کشش، عزم دریا کرد و به کوشش جامد بسنده نمود، بهره لازم را از آب دریا و گوهر نهانی آن نمی‌برد. به درون بحر راه یافتن از آن کسی است که از خود شنا نشان ندهد و فقط پس از آشنایی به هنگام موج خود را در معرض آن موج قرار دهد؛ آنگاه مجاز است که بگوید: «هرچه دارم همه از دولت قرآن دارم»؛ زیرا با پیک وحی، محشور و با سفیر قرآن هم‌صحبت شده است.
چنان که حضرت امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: «من قرء القُرآن و هو شابٌ مؤمنٌ اختلط القرآن بلحمه و دمه، جعله‌الله مع السفره الکرامِ البرره و کان القُرآن حجیجاً عنه یوم القیامه و یقول یا ربّ إنّ کلّ عاملٍ قد أصابَ أجرَ عملهِ غیرعاملی فبلّغْ به کریم عطایاک، فیکسوه‌الله عزّوجل حُلّتین من حُللِ الجنّه وَیوضعُ علی رأسهِ تاجُ الکرامه ثمّ یقال لهُ هل أرضیناک فیه؟ فیقولُ القرآن یا ربّ قد کنتُ أرغبُ له فیما هو أفضل من هذا. قال: فیعطی الأمنُ بیمینهِ و الخُلدُ بیسارهِ ثم یدخلُ الجنّه فیقالُ له اِقرء آیه و اصعد درجه ثم یقال له بلّغنا به و أرضیناک فیه؟ فیقول‌اللهم نعم».
آری، دلباخته کلام خدا آنچنان قرآن را با ایمان می‌خواند که قرآن با تمام گوشت و خون او مخلوط خواهد شد و اینان برجسته‌ترین چهره‌های آدمی بعد از انبیا و مرسلین(علیهم السلام) هستند.

شناخت گروه سوم
اما شناخت گروه سوم که با بررسی ابعاد اعجازآمیز قرآن کریم، او را شناخته و می‌شناسند، چون قرآن‌شناسی آنان از روزنه‌های بیرونی است و کلام خدا را از پشت پرده‌های الفاظ و مفاهیم و مانند آن می‌بینند، قهراً تماس مستقیمی با خود قرآن نداشته و از حجاب مصطلحات نمی‌گذرند. در این گروه، همه افراد یکسان نیستند؛ زیرا برخی فقط از راه مفاهیم عقلی به قرآن راه پیدا می‌کنند و بعضی از راه معانی نقلی به حریم آن بار می‌یابند...، و چنان که در گروه دوم هم تفاوت وجود دارد؛ زیرا برخی از آنها به کام موج قوی فرو رفته و به همراه آن مقدار زیادی از دریا را طی می‌کنند و بعضی در معرض موج ضعیف واقع می‌شوند و به همان نسبت، وارد اقیانوس می‌شوند؛ ولی این طبقه چون با حقیقت قرآن مأنوس‌اند، هرگز آن را رها نمی‌کنند.
اما گروه سوم، گذشته از تفاوت شناخت، چون حقیقت قرآن کریم را حس نکرده‌اند، قسمتی از بیماری‌های آنان درمان نمی‌شود و لذا گاهی به مقتضای بعضی از همان بیماری‌های کهن، تن به انحراف و تباهی خواهند داد؛ زیرا قرآن تنها کتاب عقلی و علمی نیست که بتوان با براهین محض به آن نایل آمد و عمل را در نیل به معارف آن مؤثر ندانست بلکه قرآن نور و هدایت است؛ لذا، معارف عقلی و علمی را با راهنمایی و موعظه مقرون می‌نماید؛ سپس انسان‌ها را به تدبر در آن دعوت می‌کند و گناه را که همان قفل قلب است، مانع تدبر در آن می‌داند.
اگر تنها راه ارتباط با قرآن همان علم حصولی و مبادی مفهومی آن باشد، ممکن است کلام الهی در دل استقرار نیابد و در اثر برخی از سوانح رخت بربندد و از شمار بزرگ‌ترین گناهان آن است که کسی حامل کلام خداوند باشد، سپس عمداً آن را رها کند: قال رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله و سلم): «عُرضتْ علی الذنوبُ فَلمْ أصبْ أعظمَ مِنْ رجُلٍ حَمّلَ القرآنَ ثم تَرَکه».
همین رهایی نورانیت قرآن، زمینه‌ای را فراهم کرده که قرآن دستاویز زراندوزان آزمند شود تا به وسیله کلام الهی، دیگران را به کام دنیامداری خویش فرو برند. کیفر این گروه آن است که طوری در قیامت حاضر می‌شوند که نیست گوشتی در استخوان صورتشان: قال علی بن ابی طالب(علیه‌السلام): «من قرأ القُرآن یأکل به الناس جاء یومَ القیامه و وجههُ عظم لا لحمَ فیه».
آری، قرآن چون میوه شاداب است که انسان سالم را فربه می‌نماید و فرد مبتلا به مرض دستگاه گوارش را رنجور می‌سازد؛ «و نُنزلُ مِنَ القُرانِ ما هُوَ شِفاء و رحمه للمؤمنین ولا یزیدُ الظالمین إلاّ خساراً»؛ لذا، قرآن کریم با گوشت و خون بعضی از قاریان مخلوط می‌شود و زمینه ریزش تمام گوشت‌های صورت برخی دیگر از قاریان را فراهم می‌کند: أعاذنا‌الله من شرور أنفسنا و سیئاتِ أعمالنا.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید