هزینه و فایده در شهر
حامد فوقانی؛ دبیر گروه شهر
1-فرض کنید همین حالا هیأت دولت مصوبه اجرایی فوریای بگذارد که فرودگاه مهرآباد باید از شهر تهران خارج شود و پروازهای آن از طریق فرودگاه دیگری (مثلا فرودگاه امام خمینی(ره)) صورت گیرد. پرواضح خواهد بود که این اقدام هزینه هنگفتی دارد. فواید آن چیست؟ در حالت کلی میتوان گفت اهالی محلههای اطراف فرودگاه در مناطق 9و 21تهران از سروصدای بالای 100دسیبلی هواپیماها خلاص میشوند، عبور و مرور خودروهایی که به فرودگاه مهرآباد مراجعه میکنند، حذف میشود، دیگر ترسی بابت سقوط احتمالی یکهواپیما در حوالی فرودگاه و برخورد آن با منازل مسکونی وجود نخواهد داشت و آلودگی هوای ناشی از اتوبوسهای فرودگاه، نشست و برخاست هواپیماها و... از بین میرود، اما با همه اینها انتقال فرودگاهی در قد و قواره مهرآباد به حریم شهر، توجیه اقتصادی و شهرنشینی ندارد؛ چرا؟ به این خاطر که با این انتقال، مسافرانی که از وسایل حملونقل عمومی برای رسیدن به فرودگاه استفاده نمیکنند، باید با خودرو، مسافت بیشتری را طی کنند و این یعنی مصرف سوخت بیشتر، استهلاک جادهای بالاتر و افزایش آلودگی. سرانجام هم با وجود پرداخت هزینههای بالای مالی برای انتقال فرودگاه، پایتخت ایران، برخلاف اغلب کلانشهرهای دنیا از یکفرودگاه داخل شهری محروم میشود. پس چه باید کرد؟ آیا باید هزینههای آسایش، ایمنی و سلامتی شهروندان را نادیده گرفت؟ در جواب باید گفت که بهترین اقدام، بهبود استانداردهای پروازی و خدماترسانی فرودگاهی است؛ بهعبارتی میتوان از تجربههای موفق دیگر کشورها بهره گرفت تا آلودگی هوایی و صوتی کمتری تولید شود؛ مثلا اتوبوسهای برقی یا اتوبوسهایی که با سوخت بیومتان کار میکنند را در فرودگاه بهکار گرفت. همچنین با مدیریت هوشمند و بهتر، تأخیر پروازها را به حداقلترین حد ممکن رساند و هواپیماها بین ساعات 24تا5:30 از بالای بافت مسکونی پرواز نکنند. توسعه و بهبود ناوگان حملونقل عمومی نیز میتواند به رسیدن باکیفیتتر مردم به فرودگاه کمک کند.
2-دستفروشی و بساطگستری در تهران، آنقدر موضوع چند بُعدی و پیچیدهای شده که هر اقدامی میتواند هم برای عدهای که از این طریق روزی کسب میکنند، مشکلساز شود و هم برای مدیریت شهری پرهزینه. اما چه باید کرد؟ چند وقتی است که در محدوده نزدیک به بازار تهران، بهویژه پانزده خرداد، دستفروشان از صبح تا غروب چنان بدوننظم، بساط پهن میکنند که صدای کسبه و شهروندان درآمده است. آنها برای تامین هزینههای زندگی خود، هزینهای روی دوش مغازهداران و مدیریت شهری میگذارند. پس چه باید کرد؟ بدون تعارف پیش از آنکه دستفروشان به این شیوه درآمدی، عادت کنند و برای شهروندان نیز چنین اقدامی، عادی جلوه کند، باید مدیریت شهری با همراهی دستگاه قضایی شناسایی دقیق، جمعآوری و ساماندهی آنها را در دستور کار بگذارد. آگاهسازی جهت ثبتنام در سامانه دستفروشان، لحاظ کردن مهلتی معین برای ثبتنام، ارائه طرحهای ارشادی و تشویقی برای حضور در محلی مشخص و آن هم در بازه زمانی معین و در نهایت جلوگیری از فعالیت کسانی که در برابر ساماندهی مقاومت میکنند، میتواند راهگشا باشد. هزینهای که در این مسیر پرداخت میشود قطعا فوایدی مثل رعایت کرامت انسانی، مشارکت کسبه در پرداخت بهموقع عوارض سالانه، افزایش نظم در قلب تهران، جلوگیری از رشوه و فساد را در پی خواهد داشت.
3-چند روزی میشود که برخی به جای همراهی با مدیریت شهری برای رفع مشکلات پیشآمده از پی اختلالات عمدی ماه پیش، به زیر سؤال بردن خدمات و تلاشهای انجام شده میپردازند؛ بهگونهای که انگار شهر دچار مشکلات جدی شده و کارها خوابیده است؛ درحالیکه میتوانستند راهکاری برای مشکلات بهوجود آمده ارائه کنند. از سوی دیگر اینکه در شرایط سخت مالی فعلی و منتظر ماندن زیاد شهروندان در ایستگاههای اتوبوس، واردات اتوبوسهای دست دوم اروپایی به نقد گذاشته میشود، جای سؤال دارد؟
این در شرایطی است که طی دورههای پیشتر مدیریت شهری خرید اتوبوس دستدوم برای رفع نیاز شهر انجام شده ؛ بنابراین چنین انتقاداتی نهتنها فایدهای را نصیب شهر نمیکنند، بلکه با اقدام رسانهای، هزینه میتراشند؛ بهخصوص برای رسانههای آنور آبی که مدام دنبال تخریب روحیه شهروندان و بدبینی مردم به اوضاع هستند.
4-در ماههای نخست شیوع کرونا در کشور و تابستان سال 1399، یکباره خاموشی بزرگراهها و معابر فراگیر شد؛ علت را هم مسئولان به کاهش مصرف برق ارتباط میدادند. بعدها مشخص شد که همین مسئله، کلی هزینه روی دست کشور گذاشته؛ چراکه آمار تصادفات و به دنبال آن مصدومها و فوتیها بالا رفته. حالا در فصل گرم سال، دوباره برخی از بزرگراهها و اماکن عمومی شهر تهران از ساعت 10شب به بعد در تاریکی مطلق فرومیروند. نتیجه هم افزایش آمار سرقت و جرم شده که در کنار آن نرخ تصادفات و مصدومیت بالا رفته است. پس آیا باید همچنان هزینههای دزدی از اموال شهری و آسیب به شهروندان فدای فایده صرفهجویی در برق شود؟ در پاسخ باید گفت راهکار در استفاده از انرژیهای نوین برای تامین روشنایی شهر است. با استفاده از پنلهای خورشیدی و تجهیزات ذخیره کوتاهمدت برق قطعا میتوان انرژی لازم برای روشنایی بوستانها و چراغهای معابر اصلی شهر را تامین کرد. از این باب، سؤالی در ذهن شکل میگیرد که پس چه شد آماری مثل نصب ۷هزار و ۷۶۰ پایه چراغ خورشیدی و ساخت 7بوستان انرژی که در مدیریت شهری پیشین روی آنها مانور داده میشد؟
به هر ترتیب در موضوعات شهری باید هزینه و فایدهها بهطور دقیق و در هماهنگی سایر دستگاهها با مدیریت شهری لحاظ شود وگرنه خیلیها میتوانند ادعا کنند کاری انجام دادهاند که فلان مقدار فایده داشته است، اما فایده آن زمانی خواهد بود که هزینههایش بیشتر از فواید نشود؛ مثل اینکه سازنده ملکی بگوید در تامین انرژی لازم برای ساخت از دیزل ژنراتور بهره میبرد تا صرفهجویی برق صورت گیرد، اما آن طرف قضیه آلودگی بسیار زیاد دیزل ژنراتورهاست که هزینه فراوانی را به سلامتی شهروندان تحمیل میکند.