سبکهای عشق
درباره کسی که دوست دارید چگونه فکر میکنید؟
1- عشق کودکانه
عشقی است که با ویژگیهای ذیل شناخته میشود:
مرز ندارد
نکته قابل تعمق در عشقورزی این است که بهرغم میل به وصل، فرد باید یگانهبودن خود را پذیرفته و به مرزهای دیگری احترام بگذارد. در سبک عشق کودکانه، فاصله عاطفی رعایت نمیشود. مرزهای روانی طرف مقابل شکسته شده و نسبت به معشوق، احساس مالکیت وجود دارد. این فرد، اساسا اعتقاد دارد طرف مقابل، باید تماما در اختیار او قرار گیرد.
لازم به ذکر است که اساسا خصلت (من) انسان اینگونه است که چنانچه زیادتر از حد بهنجار به یک (من) دیگر نزدیک شود، خودبهخود ایجاد فاصله میکند و چنانچه نتواند این فاصله را رفع کند، تبدیل به کینه، انزجار و نفرت میشود.
لذا عملا افرادی که از چنین الگوی عشقورزی تبعیت میکنند، در کوتاهمدت رابطه را در سراشیبی ناکامی قرار خواهند داد. هیچ انسان بهنجاری قادر به تحمل شکستن مرزهای خصوصیاش نیست.
ایدهآلیزه میکند
ایدهآل جلوهدادن ویژگیهای معشوق، گرچه در تمامی روابط عاشقانه (خصوصا ابتدای رابطه) بدیهی است، اما در عشقهای کودکانه معشوق بهشدت ایدهآلیزه شده و واجد قدرت بسیار، توانمندی، حمایتکنندگی و مراقبت بسیار فرض میشود.
در چنین عشقهایی، معشوق، حکم والدی پرقدرت و کامل را مییابد. و این پیام به او مصادره میشود که «تو والدی و من هر رفتاری انجام دهم چه درست، چه غلط، باید من را دوست داشته باشی.»
پر واضح است که تحمل چنین روابطی در دراز مدت از توان معشوق (بهنجار) خارج خواهد بود و این الگوی ارتباطی نیز بستر «ناکامی عشقی» را مهیا میسازد.
از مکانیسم دفاعی «جداسازی» استفاده میکند
در عشق کودکانه، عاشق، قدرتی شگرف برای معشوق قائل است و اساسا او را موجودی بیعیب و نقص میبیند. جنبههای منفی مطلقا دیده نمیشود و بهاصطلاح معشوق (تماما خوب) جلوه میکند. در چنین رابطهای، با تجربه کوچکترین ناکامی، معشوق تبدیل به (تماما بد) شده و عشق پرشور تبدیل به نفرت میشود. این همان مکانیسم دفاعی (جداسازی) یعنی تبدیل افراد به 2 بخش تماما خوب و تماما بد است. هنگامی که ویژگیهای منفی طرف مقابل را انکار کرده و از او یک الهه میسازیم در واقع تنها با بخشهای ایدهآل شده از او، ارتباط برقرار کردهایم، چنانچه در گذر زمان با رفتارهایی برخلاف میلمان مواجه شویم، عمیقا احساس ناکامی کرده و بهعلت تجربه خشم شدید، معشوق را (تماما بد) جلوه خواهیم داد.
احساس مسئولیت ندارد، گیرنده است
این افراد حاضر نیستند هیچ مسئولیتی را در رابطه بهعهده گیرند. غالبا گیرنده بوده و انتظار توجه و مراقبت بیپایان دارند.
مالکیت دارد
در هر عشق بهنجاری، مقداری وابستگی همراه باحس تملک وجود دارد اما این پدیده در عشق کودکانه، اساس ارتباط است. بازی تملک، غالبا براساس تجربههای کودکی صورت میگیرد. در این سبک عشقورزی، معشوق حوزه خصوصی عاشق فرض میشود. او یک مالکیت مطلق و بیچون و چرا برای خود قائل است، لذا، همه ارتباطات دیگر محدود یا حذف میشود. این سبک ارتباط، گاه عشقی تمام و کمال جلوه میکند «آنقدر دوستت دارم که دلم میخواد فقط مال من باشی.» مسلما هیچ فرد بهنجاری، تحمل چنین رابطهای را نداشته و از این رابطه گریزان خواهد بود. ناکامی در عشق، در این رابطه نیز بیتردید اتفاق خواهد افتاد. به قول جبران خلیل جبران «دوست بدارید، لیکن عشق را به زنجیر بدل نکنید.»
تحمل ناکامی ندارد
افراد، در عشق کودکانه، دقیقا همانند کودکی رفتار میکنند که تاب تحمل نه شنیدن به خواستههایش را ندارد. وقتی کودکند، باور دارند که باید کانون محض توجه بوده و نیازهایشان تمام و کمال برآورده شود، لذا چنانچه نیازهایشان ناکام ماند، پا بر زمین کوبیده، شیون و فریاد راه میاندازند و از هر ابزاری برای دستیابی به خواستههایشان استفاده میکنند.
2- عشق بالغانه
عشق بالغانه، عشقی است که مرز دارد، یعنی ضمن میل به بودن با دیگری به مرزهای روانی طرف مقابل احترام میگذارد. این عشق، شرطی است، یعنی این پیام که «من تو را تحت شرایط خاص میپذیرم و دوست دارم»، اساس رابطه است. عشق بالغانه، ایدهآلیزه نمیکند، واقعبین است و تلاش میکند تمام خصایص طرف مقابل اعم از منفی یا مثبت را نظارهگر باشد.
عشق، خودخواهی یا دگرخواهی
آنچه، غالبا در عشق نابالغ، مشاهده میکنیم، رد پای عمیق میل به دوستداشتن خود است تا دیگری. در واقع، در چنین عشقی، فرد با در اختیار داشتن معشوق، تنها، میل به نوازش خود را در سر میپروراند، نه نوازش معشوق را. او معشوق را آنگونه میسازد که خود دوست میدارد. شکل، ظاهر و حتی رفتارهایی از او طلب میکند که خود میپسندد. آزادیهایش را به بهانهبودن با خود، سلب میکند و توانایی تحمل کوچکترین بیتوجهی و نافرمانی را ندارد.
آری، او عاشق است اما تنها عاشق بیچون و چرای خود که اساسا دوستداشتن دیگری برای فردی با این حد از «خواستن خود» معنا و مفهومی ندارد.
چرا که عشق به قول افلاطون «گذشتن از خود و نفی خود است».
(ریدرزدایجست)