• سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 21 شوال 1445
  • 2024 Apr 30
شنبه 28 خرداد 1401
کد مطلب : 163510
+
-

مژگان طرفی‌نژاد؛ جانباز 70درصدی که قهرمان پرتاب دیسک جهان شد

از اهواز جنگ‌زده تا سکوی قهرمانی نیوزیلند

گپ
از اهواز جنگ‌زده تا سکوی قهرمانی نیوزیلند

دکتر مژگان طرفی‌نژاد مصداق چهر‌ه‌ای مقاوم و تلاشگر است. او در روزهای اول جنگ بر اثر اصابت ترکش به جای جای بدنش، بینایی یک چشمش را از دست داد و برای همیشه از نعمت راه رفتن محروم شد اما این بانو با همه سختی‌ها و مشکلات پیش‌رو، تحصیلاتش را در مقطع دکتری علوم تغذیه ادامه داد و در کنارش موفقیت‌های چشمگیری در زمینه ورزش به‌دست آورد. او امروز یکی از قهرمان‌های نامی کشورمان است که توانست در مسابقات جهانی سال 78مقام سوم پرتاب دیسک را از آن خود کند.

خاطره تلخ آن روز
پنجم مهر سال1359، اهواز. صدام تهدید کرده بود هواپیماهایش ساعت5حمله خواهند کرد. برای همین در شهر اعلام کرده بودند که مردم خیلی سریع اهواز را ترک کنند. مژگان 9ساله و خانواده‌اش مثل باقی مردم مشغول جمع‌آوری وسایل ضروری‌شان بودند تا خود را به جای امن‌تری برسانند. مقصدشان رامهرمز بود. او به‌دنبال خواهرش که طفل 3ماهه داشت رفت تا برای کوچ از شهر همراهی‌اش کند. در مسیر، بمباران هوایی شد. با انفجار بمبی هر دوی آنها روی زمین افتادند و طفل 3ماهه خواهرش محکم به زمین خورد. مژگان با اینکه احساس سنگینی در سرش می‌کرد اما هوشیار بود و متوجه شد که خواهرش شهید شده. او جز پیکر بی‌جان خواهرش که در کامیون انداختند چیز دیگری از آن لحظه به‌خاطر ندارد؛ «همه بدنم درد می‌کرد. من را سوار پیکانی کرده و به بیمارستان رساندند. مرتب اسم همسر خواهرم را صدا می‌کردم. با فریادهای من خودش را رساند. به او گفتم مهین مرده و پسرش روی زمین افتاده است.»
با پیام تلخی که مژگان به دامادشان داد، او را به‌سوی منزل پدری روانه کرد. مادر و پدر خبردار شدند دختر 19ساله‌شان شهید شده و مژگان در بیمارستان بستری است. مادر غمزده از داغ دختر 19ساله‌اش خود را به بیمارستان رساند. اما مژگان آنجا نبود. به‌دلیل ناامنی بیمارستان او را به یک مرکز درمانی خارج از شهر منتقل کرده بودند. چند روز طول کشید تا پدر او را پیدا کرد. از دیدن دختر 9ساله‌اش بار مصیبتش افزون شد. دخترک رنگ به‌صورت نداشت. آنقدر از او خون رفته بود که حتی نمی‌توانست ناله کند. چشم چپش را پوشانده بودند. از پرستار پرسید چه بر سر دخترش آمده و فهمید که ترکشی به جمجمه مژگان اصابت کرده و استخوان آن را شکسته و شبکیه چشمش هم پاره شده است. بدتر اینکه ترکش داخل مچ پای چپش لانه کرده و عصب آن را سوزانده بود. پزشکان تشخیص داده بودند باید پا را از زانو قطع کنند وگرنه لگن دختر بر اثر عفونت سیاه می‌شود. مژگان به آن روزها برمی‌گردد؛ «پدرم ناگزیر رضایت داد که پایم قطع شود. پدرم به من گفت به بندر امام می‌رود تا مادرم را هم همراه خودش بیاورد. او رفت و همان شب من را به اراک فرستادند.» دخترک به اراک رفت و پدر وقتی برگشت او را نیافت. همه‌جا را گشت. کسی نمی‌دانست مژگان را به کجا فرستاده‌اند. مژگان شب و روز چشم به در دوخت تا کسی از خانواده‌اش بیاید. او تعریف می‌کند: «در این حین خانه پدری‌ام بر اثر بمباران خراب شد. همه فکر می‌کردند خانواده‌ام شهید شده‌اند. یک‌سال‌و‌اندی گذشت، می‌خواستند من را به پرورشگاه تحویل دهند اما قبول نمی‌کردم، تا اینکه خانواده‌ام مرا پیدا کردند.» روزها گذشت و مژگان شرایط بهتری پیدا کرد. او که فراز و نشیب زیادی به چشم دیده بود هیچ وقت تسلیم نشد. دلش نمی‌خواست همه عمرش را بی‌هدف روی ویلچر بگذراند. برای همین بعد از 3سال دوری دوباره به مدرسه برگشت. مقاطع تحصیلی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و در رشته علوم تغذیه تحصیلات دانشگاهی‌اش را تا مقطع دکتری ادامه داد.

از اهواز تا نیوزیلند
اما اینکه چطور پی ورزش رفت و برای قهرمانی خیز برداشت داستان جالبی دارد. به‌گفته خودش یک بانوی پزشک جانباز مسیر زندگی‌اش را عوض کرد. باقی ماجرا را از زبان خودش می‌شنویم: «به‌طور اتفاقی با یک خانم دکتر آشنا شدم که حرف‌هایش به من انگیزه خاصی داد. می‌گفت یک بانوی موفق باشم نه یک بانوی معمولی. ترغیبم کرد پی ورزش بروم. عضو تیم والیبال نشسته شدم.» مدتی نگذشته بود که فدراسیون خبر داد برای رشته دوو‌میدانی رکوردگیری می‌کند. مژگان هم مشتاق شد شانس خود را امتحان کند. او تعریف می‌کند: «برای رکوردگیری از اهواز به تهران آمدم. چون قدرت بدنی خوبی داشتم مسئولان فدراسیون پیشنهاد دادند در رشته پرتاب دیسک هم رکوردگیری کنم. امتیازم خوب بود و برای مسابقات جهانی نیوزیلند انتخاب شدم. در سال 78مقام سوم پرتاب دیسک جهانی را به‌دست آوردم.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید