
در بهشت این لحنها بشنودهایم
آخرین پیردوتارنوازی خراسان آیا باز هم روی صحنه خواهد رفت؟

سعید اداک| خبرنگار:
حالا دیگر از آن قافله پر طمطراق اساتید دوتارنوازی خراسان که بزرگانی چون نورمحمد درپور، حاج قربان سلیمانی، غلامحسین سمندری، ابراهیم شریفزاده، غلامعلی پورعطایی، عبدالله سروراحمدی و ذوالفقار عسگریان روزگاری بر آن سوار بودند تنها عثمان محمدپرست 90 ساله باقی مانده است. امروزه او را آخرین بازمانده از نسل طلایی اساتید دوتارنوازی خراسان میدانند؛ محمدپرست علاوه بر شیوه خاص و منحصر به فردش در نوازندگی، به دلیل تاسیس نهاد مهمی چون «جامعه یاوری فرهنگی» که باعث ساخت بیش از 900 مدرسه در مناطق محروم شده، محبوبیت دارد. به دلیل همین ویژگیهای خاص قرار است فردا (پنجشنبه 27 اردیبهشت) در تالار رودکی تهران یکبار دیگر صدای ساز محمدپرست بپیچد و از او تقدیر شود؛ هرچند که به نظر بعید میرسد این پیردوتارنوازی به دلیل بیماریاش بتواند در مراسم فردا حضور داشته باشد اما همچنان او موسیقی خود را صدای معنویت میداند که به وسیله آن توانسته بسیاری از خیران مدرسهساز را دور یکدیگر جمع کند. به قول حضرت مولانا، ما همه ز ابنای آدم بودهایم/ در بهشت این لحنها بشنودهایم.
ماجرای انجمن یاوری و احداث 900 مدرسه
«عثمان محمدپرست» در گفتوگو با همشهری درباره نحوی شکل گیری «جامعه یاوری فرهنگی» و آشناییاش با «نیکول فریدنی» و «مجتبی کاشانی» عنوان کرد: در دورانی که مجتبی کاشانی (شاعر) دانشجو بود برای دیدن یکی از دوستانش راهی خواف شد؛ من هم در آن زمان راننده اتوبوس بودم. من و مجتبی کاشانی در اتوبوس و در جریان همین سفر با یکدیگر آشنا شدیم. فکر تشکیل جامعه یاوری فرهنگی از مجتبی کاشانی بود و از همانجا این ماجرا کلید خورد. بالاخره در سالها ابتدایی دهه 60 بود که جامعه یاوری به وسیله مجتبی کاشانی، نیکول فریدنی (عکاس) و من شکل گرفت. تا به امروز 920 مدرسه توسط جامعه یاوری فرهنگی به وجود آمده است.
در دوتارنوازی هیچ استادی نداشتم
این دوتارنواز پیشکسوت در مورد خوافِ 80 سال قبل و نحوی آشناییاش با موسیقی نیز گفت: در دوران کودکی من مدرسهای در خواف بود که 4 کلاس داشت. در مسیر مدرسه از کوچه پسکوچههای خواف میگذشتم تا به مدرسه برسم. در همین مسیر یک خیاطی وجود داشت که صاحب این خیاطی برای خودش دوتار میزد.
من جلوی در این خیاطی میایستادم و به دستهای خیاط که ساز میزد نگاه میکرد و احساسم این بود که من هم میتوانم ساز بزنم. بالاخره یک بار به همان آقای خیاط گفتم آقا سازت را میتوانی یک دقیقه به من بدهی نگاهی به آن بیندازم؟ خیاط گفت: بله و دوتار را به من داد. من هم وقتی دوتار را به دست گرفتم دیدم میتوانم ساز بزنم.
وی در ادامه افزود: ما اصطلاحی داریم که میگوییم «دوتار ساز بخیلی است» یعنی آدم به کندی میتواند در آن پیشرفت کند و یاد بگیرد اما من در همان دفعه اول دیدم میتوانم ساز بزنم. در واقع آشنایی من با ساز از همینجا شروع شد. آن زمان در خواف نه لولهکشی آب وجود داشت و نه برق بود و نه حتی کسی رادیو داشت. چند نفری مغازه داشتند و برخی از همین مغازهدارها برای اینکه سر خودشان را گرم کنند گاهی دوتار میزدند. یک دوتارنواز در خواف بود که با او آشنا شدم و وقتی علاقه زیاد من را به این ساز دید دوتار خودش را به من داد. من هنوز 10 سالم نشده بود و هیچ استادی در زمینه موسیقی نداشتم و به صورت خودآموز و خودجوش شروع به نوازندگی کردم و به همین شکل نیز راهم را ادامه دادم.
محمدپرست در مورد تفاوتهای ساز دوتار خود با دوتاری که در نقاط مختلف خراسان مورد استفاده قرار میگیرد نیز گفت: دوتار یک ساز محلی محسوب میشود و در مناطقی مانند تربتجام، بجنورد، خواف و قوچان ساختار مشخصی دارد، ولی دوتاری که من با آن نوازندگی میکنم با تمام اینها تفاوت دارد چرا که 6 پرده به این ساز اضافه کردهام تا فواصل دیگری را نیز بتوانم با دوتارم اجرا کنم. من وسعت صوتی دوتار را افزایش ندادهام و پردههای جدید را در بین همین وسعت صوتی مشخص ساز اضافه کردهام.
همکاری محمدپرست و شجریان
این دوتارنواز خوافی درباره همکاری خود با محمدرضا شجریان در زمینه مدرسهسازی نیز عنوان کرد: همین جامعه یاوری فرهنگی باعث شد که با آقای شجریان از نزدیک آشنا بشوم. وقتی در انجمن با او آشنا شدم، ایشان متوجه شدند که من نوازنده دوتار هستم؛ بعد از آن بود که من ساز زدم و ایشان نیز خواندند. من 10 برنامه با همکاری آقای محمدرضا شجریان در همین انجمن خیران مدرسه ساز داشتهام که همه آنها جنبه خیریه داشتهاند. این برنامهها هم در تهران و هم در شهرهای دیگر برگزار میشد. یک فیلم از این همکاریها باقیمانده که متعلق به مراسم افتتاح بیمارستان کودکان سرطانی در تهران (بیمارستان محک) است.
وی همچنین افزود: من در تمام دوران زندگیام هرگز برای اجرای موسیقی پولی دریافت نکردهام اما با کمک همین سازم هزینه ساخت مدرسههای بسیاری فراهم شده است. در این مسیر نیز به تمام استانهای ایران رفتهایم. من با روش و منش خاصی ساز میزنم؛ یعنی آن چیزی که از ساز زدن من میشنوید یک بخش کمی از آن کار دست است اما اصل کار از خداست. شما رد موسیقی را در اشعار بزرگانی چون مولوی و حافظ و سعدی میتوانید بگیرید؛ من وقتی دوتار میزنم چنین میخوانم: «ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی/ نروم جز به همان ره که توام راهنمایی» .
چنین موسیقی چگونه میتواند حرام باشد؟ اگر در کنار موسیقی کار خلافی اتفاق افتاده همان کار خلاف است نه خود موسیقی. وقتی داود(ع) پیامبر خودش موسیقی میدانسته و اصطلاح «صوت داودی» شهره آفاق است ما نمیتوانیم با آن نامهربان باشیم. من همیشه موسیقی را در راه حقیقت، صداقت، خشنودی و خوشبختی به کار گرفتهام. عثمان محمدپرست در مورد اتفاقات سال 96 و شکسته شدن کاشی میراث فرهنگی که به نام او ساخته شده بود نیز گفت: سال گذشته که من در مشهد ساکن بودم به مناسبت هفته دولت، میراث فرهنگی طرحی را اجرا کرد که کاشی اسم برخی هنرمندان را بر سردر خانههایشان نصب کردند؛ در همین راستا کاشی میراث فرهنگی با نام من بر سردر خانهام در مشهد نصب شد ولی نمیدانم چه کسانی و با چه انگیزهای این کاشی را شکستند. میراث فرهنگی در خواف هم که محل تولد من است یک کاشی دیگر نصب کردند. البته کاشی که در مشهد شکسته شده بود توسط میراث فرهنگی ترمیم شد اما ما دیگر آن را جمع کردیم تا باز مشکلی پیش نیاید. متاسفانه در تمام این سالها حمایت نشدم؛ منظورم از این گفته، حمایت مالی نیست. من قانع هستم و خداوند مرا با قناعت صبر بخشیده است: «قناعت توانگر کند مرد را/ خبر کن حریص جهانگرد را» . منظور من حمایت معنوی و احترام به این موسیقی ارزشمند است.
ویلچر نشینی محمدپرست
«عثمان محمد پرست» در مورد مشکل پاهایش که از سال گذشته دیگر توان راه رفتن ندارد نیز گفت: اواخر سال 95 در پای راستم دردی را احساس کردم به همین دلیل برای درمان به مشهد رفتم و به توصیه پزشک معالجم امآرآی انجام دادم. در نهایت گفتند کانال نخاع تنگ شده و باید استراحت مطلق داشته باشم. بعدها برای همایش بزرگداشت فردوسی به نیشابور دعوت شدم؛ وقتی از این مراسم به خواف برگشتم مشکل پاهایم جدیتر شد.