حذفِ خوب، حذفِ بد
تغییرات در کتب درسی تا چه اندازه حساب شده و عملی خواهد بود
زهرا رستگارمقدم- روزنامهنگار
چندی پیش وزیر آموزش و پرورش اعلام کرد که مطالب غیرکاربردی کتابهای درسی نیازمند اصلاح و حذف است. او گفته بود که بعضی از مطالب کتابهای درسی کاربردی نیستند و باید بهگونهای باشند که برای دانشآموزان سواد چندجانبه به همراه بیاورند تا آنها را به مسئولیت اجتماعی برسانند؛ لذا باید با بررسی دقیق صاحبنظران و متخصصان، مطالب صرفا حفظی و غیرکاربردی کتابهای درسی که در زندگی آینده دانشآموزان هیچ تأثیری ندارد، حذف شود. روز گذشته سیدمحمد بطحایی، وزیر اسبق آموزش و پرورش نیز درباره این تصمیم گفت که باید بخشی از سبد یادگیری دانشآموزان که در برنامه درسی تعیین میشود، در اختیار معلم و مدرسه گذاشته شود و بهعبارتی معلم و شورای مدرسه بتوانند بعضی از مفاهیم درسی را جابهجا کنند و بهجای آن مفاهیمی که در حوزه مدرسه، محله و منطقه جغرافیایی خودشان ضروریتر است، جای آن محتوا قرار دهند، اما آیا این تصمیمات عملی خواهد شد و بر چه پایهای محتوای کتب درسی تغییر میکند و تغییر در چه محتواهایی لازم است؟
تغییر باید مبتنی بر اصول باشد
حذفیات و تغییرات در کتب درسی معمولا با توجه به سند تحول بنیادین و برنامه درس ملی صورت میگیرد. یوسف نوری، وزیر آموزش و پرورش معتقد است براساس جدولبندی و برنامهریزیهای انجام شده در سال آینده، با توجه به اینکه آموزشها بهصورت ترکیبی (حضوری و مجازی) است، قسمتی از مطالب درسی براساس آنچه در الگوی برنامهریزی درسی وجود دارد، در کتب وارد میشود و از این پس هر سال، قسمتهای لازم براساس پژوهشهای سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و تصویب شورایعالی انقلاب فرهنگی تغییر میکند. او میگوید: در مناطقی از کشور از صاحبان صنایع و کارخانهداران تقاضا میشود که آموزشهای بومی و تخصصی مورد نیاز آن مناطق را به دانشآموزان ارائه کنند تا دانشآموزان با مهارتهای مورد نیاز مناطق مختلف در کشور تربیت شوند و کمبود نیروی متخصص در استانها برطرف شود. هرچند بهرام محمدیان، رئیس اسبق سازمان تالیف کتب درسی، معتقد است این اظهارنظر وزیر آموزش و پرورش آرزویی بیش نیست. بهرام محمدیان میگوید: «تغییر باید مبتنی بر اصول باشد. در سند تحول بنیادین و برنامه درس ملی مقرر شده است هر 5سال، برنامههای درسی بازنگری شوند. این برنامهها تابع نیازهای جدید و منابع مدنی خواهد بود؛ بنابراین در مرحله نخست باید نیازسنجی لازم صورت گرفته و در اینباره تحقیق شود. از این رو به تغییرات پیشین نگاهی انداخته و نیازهای جدید از صنایع تا دانشبنیانها و... مورد توجه قرار میگیرد. اگر این موارد شناسایی و سپس عمل شود، کار بهینه خواهد بود. اما اگر حذف محتواهای زائد همانطور که مقام معظم رهبری مدتی قبل اشاره کردند، ناسنجیده صورت گیرد، اتفاق مناسبی رخ نمیدهد.» محمدیان درباره همراهی صاحبان صنایع که پیش از این وزیر آموزش و پرورش به آن اشاره کرده بود، میگوید: «در ابتدا باید برنامهای در اینباره تدوین شود و با آرزو کردن چنین مهمی رخ نخواهد داد؛ زیرا آمایش سرزمین صورت نگرفته و این نیازسنجی رخ نداده است که در هر استان چه صنعت، مهارت و منابعی موردنیاز است. از سویی باید به آموزش معلمها نیز توجه شود. اگرچه آرزو همواره موتور محرکی برای تغییر به شمار میرود، اما کافی نیست و باید شرایط تحقق آن آرزو نیز فراهم شود.»
تعداد معلمهای مولف کمتر از 10درصد
سیدمحمد بطحایی، وزیر اسبق آموزش و پرورش میگوید که بخشی از سبد یادگیری دانشآموزان که در برنامه درسی تعیین میشود، باید در اختیار معلم و مدرسه گذاشته شود. بهعبارت دیگر معلم، شورای مدرسه و کارکنان در بعضی از دروس بتوانند مفاهیم درسی را جابهجا کنند و به جای آن مفاهیمی که در حوزه مدرسه، محله و منطقه جغرافیایی خودشان ضروریتر است، جای آن محتوا قرار دهند. او با تأکید بر بومی کردن مطالب کتابها میگوید: اگر قرار باشد همه ساعات برنامه درسی با محتوای متمرکز ابلاغ شود، جای خالی وجود ندارد که مدرسه و معلم امکانی داشته باشند که مفاهیم ضروری خودشان را در برنامه درسی لحاظ کنند. بهرام محمدیان اما در اینباره معتقد است که در برنامه درسی ملی این پیشبینی شده که معلمها تولیدکننده باشند، اما گاهی بعضی شعارها عملیاتی نمیشود. او میگوید: «همه معلمها میتوانند تدریس کنند، اما تعداد کمی از آنها قادرند مولف باشند. وقتی باشگاه معلمان مولف راهاندازی شد، از یکمیلیون معلم، 10درصد هم از این کار استقبال نکردند. اگر در هر استان، گروههای آموزشی، گروههای تالیفی نیز در دل خود داشته باشند، شاید بتوانند محتوای مناسبی را نیز بهوجود بیاورند. از سویی ما هنوز مسئله کنکور را حل نکردهایم یا در امتحان نهایی همه سؤالات یکسان ارائه میشود، چطور میخواهیم محتواهای آموزشی متفاوتی به دانشآموز ارائه کنیم؟»
بخش فنی و حرفهای و مهارتی نیازمند تغییر
بطحایی معتقد است در دوره ابتدایی باید در حوزههای علوم اجتماعی، تاریخ و جغرافیا تغییرات جدیتر دنبال شود و ادامه میدهد: «در برنامه درسی متوسطه اول در دروس علوم پایه مانند ریاضی و علوم هم نیازمند مقداری تغییرات بهویژه مهارتمحوری کردن مفاهیم درسی هستیم. در متوسطه دوم به جد مرکز ثقل تغییرات باید متوجه دروس علوم پایه شود؛ زیرا بیشترین آسیب آنجاست که آن هم ناشی از وجود کنکور و تأثیراتش در برنامه درسی است.» او درباره اینکه آیا تغییر کتابهای درسی میتواند تسلط معلم بر کتابهای درسی را کاهش دهد، توضیح میدهد: تغییر محتوا خیلی روی معلمها تأثیرگذار نیست، بلکه بیشترین تأثیر در روش است؛ یعنی وقتی محتوایی را تغییر میدهیم، اگر بخواهیم معلمان را بهروزرسانی کنیم آن به روزآوری متناظر با مفاهیم نیست، بلکه به روش یاددهی و یادگیری است. محمدیان اما معتقد است در بخش فنی و حرفهای و مهارتی، نیازهایی وجود دارد که باید امکانات سختافزاری و نرمافزاری آن مورد بررسی قرار گرفته و به بنگاههای اقتصادی و تولید دانشبنیان توجه شود. در معارف مدنی نیز باید به این نکته توجه کرد که چه مواردی در علوم اجتماعی و علوم انسانی در کشور تولید شده است؛ چون تغییر برنامه درسی تابع نیازسنجیهای جدید خواهد بود. بر این اساس گروهها، نیازهای جدید را به برنامه درسی ترجمه کرده و این برنامه تدوین و اعتباربخشی و نمونه شاهد آن تالیف میشود. پس از آن اجرای آزمایشی و اعتباربخشی شروع خواهد شد. از آن پس با اشاعه برنامه درسی، معلمها بازآموزی شده و نظام درسی تازهای تدوین میشود. محمدیان میگوید: «قرار بود در سال1400 از سال اول ابتدایی تا مقطع ششم را بازنگری کرده و برنامه جدیدی تهیه و ارائه کنیم که این امر اتفاق نیفتاد و باید بخشی از این عقبافتادگی 2پایه در یکسال رخ دهد.»