گزارش همشهری از مغازهای در قلب پایتخت که 60سال است تعمیرگاه اسباببازی است
سرزمین اسباب بازیهای خسته
آزاده خانی
حالا دیگر برای پیداکردن آقای صبا، هی نباید پرسوجو کنیم؛ جدا از همه مغازههایی که اسباببازیهای الکترونیک میفروشند و بعد از فروش هرکدام از اسباببازیها، کارت تعمیرگاه آقای صبا را هم به مشتری میدهند، خود تعمیرگاه صبا صفحه اینترنتی دارد و در همه تایپکهای مادرانه و پدرانه، شماره و آدرس مغازه، دستبهدست میچرخد. تعمیرگاه در خیابان جمهوری است، در کوچه گوهرشاد و به جای بوی اسباببازی، نخستین بویی که به آدم خوشامد میگوید بوی خوب قهوه است. همین که یک اسباببازی در دست داشته باشی همه مغازهدارها و همسایهها بدون اینکه بپرسی، آدرس تعمیرگاه را نشانت میدهند؛ تعمیرگاهی که اصلا زرقوبرق ندارد و هنوز همانطور به سبک مغازههای قدیمی اداره میشود. اینجا «تعمیرات اسباببازی صبا» است؛ مغازه کوچکی که ویترینش پر است از آرمیچر و موتورهای اسباببازیهای الکترونیک و طیف مشتریهایش، از خانمکوچولوها و آقاکوچولوهایی که نگران، وارد مغازه میشوند گرفته تا آدمبزرگهای ازفرنگبرگشته و عشق نوستالژی بازی، در نوسان است. آقای صبا و تیم دونفرهای که اینروزها او را یاری میدهند درست شبیه یک تیم حرفهای، اول اسباببازی را معاینه میکنند و بعد از شرححالگرفتن از مشتری نگران، سراغ عیبیابی اسباببازی میروند و بعد آن را داخل یک قفسه جا میدهند تا نوبت تعمیر و بازسازیاش فرابرسد.
در هنوز کاملا باز نشده که صدای زنگ بالای آن، مغازه را پر میکند. بوی قهوه میریزد بیرون. یکی از مغازههای نزدیک به مغازه آقای صبا، انبار قهوه است و الان در حال آسیابکردن قهوه هستند؛ برای همین هم علاوه بر مغازه، کل محل را بوی قهوه برداشته است. مغازه دوطبقه است؛ البته خودشان به طبقه بالا میگویند بالکن و پر است از اسباببازیهایی که درست شدهاند و در نوبت برگشتن به خانه هستند. تشخیص اسباببازیهای تعمیرشده از غیرتعمیریها کار سختیاست. اسباببازیها، بهغایت نو و تمیز هستند. اما اینجا از خرید و فروش، خبری نیست. در کنار اسباببازیهای تعمیرشده، یک دسته دیگر هم وجود دارند که دیگر برایشان کاری نمیشود کرد و به قول معروف، اسقاط شدهاند؛ البته رسیدن به این تشخیص که دیگر تعمیر نمیشوند خیلی برای آقای صبا سخت است؛ میگوید: «هیچوقت خیلی زود این جمله را به زبان نیاوردهام. آدمها به اسباببازیهایشان خیلی تعلقخاطر دارند. من هم همیشه به این تعلقخاطر احترام گذاشتهام و چیزی نگفتهام که دلشان بشکند؛ مخصوصا وقتی که بچهها به همراه پدر و مادرشان اسباببازیای به مغازه میآورند و با چشمهای نگران آن را تحویلم میدهند».
یک تیم خانوادگی متشکل از دکتر، مهندس و فوقتخصص
مغازه راس ساعت 8صبح کارش را شروع میکند و امید و نوید ـ پسرهای آقای صبا ـ هم در مغازه، کنار او مشغول کار هستند. ساعت از ۱۱ که میگذرد آقای صبا مغازه را به پسرهای جوانش میسپرد و راهی خانه میشود. دیگر مثل سالهای قبل، چندان در مغازه نمیماند. او را حالا میتوان فوقمتخصص اسباببازیهای مکانیکی دانست؛ مردی که در دنیای اسباببازیها حکم کیمیا را دارد. آقای صبا که میرود، 2پسرش اداره تعمیرگاه را در دست میگیرند و چراغ تعمیرگاه را تا ساعت 7عصر روشن نگهمیدارند.
برای ما شغل تعمیر اسباببازیها خیلی عجیب است اما خانواده آقای صبا خیلی هم این شغل را عجیبوغریب نمیدانند و خدا را شکر از آن راضیاند. نوید ـ پسر کوچک خانواده ـ میگوید: «بالاخره هر کسی شغلی دارد؛ ما هم به پشتوانه پدرم، وارد این عرصه شدیم. شغلمان اصلا عجیب نیست اما کمی استثناییاست و هر کسی نمیتواند آن را انجام دهد. همین مسئله هم برگ برنده ماست. تا مدتها شغل تعمیر اسباببازی انحصارا در دست پدرم بود و بعدها آدمهایی که بهعنوان شاگرد اینجا کار میکردند تعمیرگاههای دیگری راهاندازی کردند. بعد هم که خب، برندهای تولید اسباببازی خدمات پس از فروش دایر کردند و بهقول معروف دست، زیاد شد».
او میگوید: شغل استثنایی، مشتریهای استثنایی هم میطلبد. پسربچهها وقتی موتور ریس الکترونیکی و ماشینهای برقی خود را میآورند ما را به چشم مهندس میبینند و انتظار تعمیر آن را دارند. باید خودتان باشید و از نزدیک شرححالیکه میدهند را بشنوید. همه هم یک جمله تکراری دارند که آقا داشت کار میکرد بهخدا؛ بعد یهو خراب شد. اینجاست که باید سؤالاتمان را شروع کنیم تا از تهوتوی ماجرا سر دربیاوریم. هیچکسی هم بهتر از خود همان آقاکوچولو یا خانمکوچولویی که با اسباببازی بازی میکرده، نمیتواند بگوید دقیقا چه بلایی سر اسباببازیاش آمده است».
ـ از دستات افتاد؟
ـ نه آقا، ما کاری بهش نداشتیم؛ یهو خودش دیگه کار نکرد! حالا درست میشه؟
ـ باید صبر کنین تا ببینیم عیبش چیه، بعد باهاتون تماس میگیریم.
نوید میگوید: «این دیالوگ، در روز چندین بار ردوبدل میشود. یکوقتهایی اسباببازی برای خانواده، ارزش زیادی دارد؛ مثلا سوغاتی عمه و عموی ازفرنگبرگشته است یا اینکه امانت بوده و در دعوای بچهها خراب شده؛ اینجور وقتها والدین برای درستشدن اسباببازی خیلی اصرار دارند. ما هم در طول این سالها نشان دادهایم که همه تلاشمان را به کار میگیریم اما خب، بعضی وقتها واقعا نمیشود کاری کرد».
امید ـ پسر بزرگتر خانواده ـ میگوید: «بین مشتریهای کوچولوی مغازه که همراه پدر و مادرشان تا تعمیرگاه آمدهاند، دخترها همیشه نگرانترند. آنها کاملا خودشان را در خرابشدن مثلا عروسک آوازهخوانشان مقصر میدانند و هزار بار میپرسند عمو درست میشه؟».
امید ادامه میدهد: «دخترکوچولوها انگار کودک خود را به بیمارستان آورده و از پزشک، درخواست مداوا داشته باشند. برای من هم که مدتهاست کارم با عروسکها و اسباببازیهاست واقعا جای تعجب دارد که بچهها چرا اینقدر با اسباببازیهایشان همزادپنداری میکنند و آنها را از صمیم قلبشان دوست دارند».
او میگوید: «پدرم به تعمیر اسباببازی علاقه داشت. آنزمان اغلب اسباببازیهای مدرن، سوغات ژاپن بود و عروسکهای آلمانی و ایتالیایی بهروزترین عروسکها بودند. سالمنگهداشتن این اسباببازیها مهم بود چون بچهها مثل امروز نمیتوانستند هرچه دلشان میخواهد را با گریه به دست بیاورند؛ برای همین، قدر اسباببازیها را میدانستند و سعی میکردند از آنها بهخوبی مراقبت کنند.
فقط قابلتعمیرها
مغازه پر است از انواع و اقسام اسباببازیها؛ از عروسکهای سخنگو و ماشینهای کنترلی گرفته تا روبات، هواپیما، هلیکوپتر و چیزهای دیگر. غباری که بر چهره بعضی از عروسکها نشسته، نشانگر آن است که مدتهاست از آنجا تکان نخوردهاند؛ گویی از همنشینی با همجنسهای خود احساس رضایت میکنند. آنها نسبت به آن قفسه و آن مغازه احساس مالکیت دارند. در چهره بعضی از اسباببازیها میتوان رنگ امید را دید اما بعضی دیگر بوی کهنگی گرفتهاند و امیدی به احیای آنها نیست؛ دیگر، این که کدام اسباببازی قابل تعمیر است و کدام اسباببازی غیرقابل تعمیر، به تشخیص تیم صباییها بستگی دارد. نوید میگوید: «بابا که هر چیزی را بگوید دیگر تعمیر نمیشود هیچکسی نمیتواند تعمیر کند. برای اعلام نظر قطعی هم شرح حال میگیرد و بعد هم سر فرصت همه دل و روده اسباببازی را بررسی میکند. اگر درستشدنی باشد که خب، درستش میکنیم و اگر هم درست نشود با مشتری تماس میگیریم و به او اعلام میکنیم».
فروشی نیست؛ لطفا سؤال نفرمایید
یک موش بزرگ با لباسی که یک سنجاق به آن وصل شده است پای ثابت ویترین اسباببازیهای این مغازه است. از ظاهرش پیداست که اسباببازی قدیمیایاست. پسر تعمیرکار اسباببازیهای ازکارافتاده، میگوید: «این موش، اسباببازی کودکیهای پدرم بوده است. عروسک زیباییاست. اغلب مشتریها در موردش سؤال میکنند و میخواهند به هر قیمتی که هست آن را بخرند اما فروشی نیست».
امید میگوید: «اسباببازیهای زیادی در مغازه جاماندهاند. صاحبان برخی از این اسباببازیها دیگر برای بردن اسباببازی تعمیرشدهشان سری به این مغازه نزدهاند و ما به اجبار آنها را در انباری بالا نگهداری میکنیم. گاهی هم پیش آمده که یک مشتری بعد از یکیدو سال سراغ اسباببازیاش را گرفته و ما برای پیداکردن اسباببازی مورد نظر، مغازه را زیرورو کردهایم». حالا دیگر هر مشتریای که به این مغازه میآید شماره تماسی هم از خود به جای میگذارد تا بعد از آمادهشدن آن، با صاحبش برای بردن اسباببازی تماس گرفته شود؛ با این حال باز هم کم نیست تعداد اسباببازیهایی که در این مغازه باقی میمانند و کسی برای بردنشان نمیآید. هر سال که مغازهتکانی میشود، تعدادی از این اسباببازیهای فراموششده هم که دیگر شکسته و خراب شدهاند و قابل استفاده نیستند دور انداخته میشوند. اسباببازیها به مرور زمان از بین میروند و دیگر امیدی به تعمیر دوباره آنها نیست.»
عمل جراحی چقدر طول میکشد
امید میگوید: «تعمیر یک اسباببازی گاهی بهسادگی انجام میشود و کمتر از یک ساعت وقت ما را میگیرد؛ اسباببازیهایی هم هستند که تعمیرشان بیش از یک روز و گاهی تا یک هفته زمان میبرد. این مدتزمان بستگی به نوع آسیبی دارد که به اسباببازی وارد شده است».
نوید میگوید: «بعضی از این عروسکها و اسباببازیها تعمیر نمیشوند یا هزینه تعمیر آنها از هزینه خرید نوی آنها بیشتر میشود. ما پس از اطلاعدادن به صاحبانشان، آنها را در قفسهها میچینیم تا تحویل دهیم. بعضیها بامعرفت هستند و سراغ اسباببازیهایشان میآیند و بعضیها آنها را مانند کودک سرراهی رها میکنند. اینجا حکم پرورشگاه را برای بعضی از اسباببازیها دارد».
مهندسکوچولوها و خانمکوچولوهای حواسپرت
وقتی از نوید درباره تفاوت مشکلات اسباببازیهای دخترها و پسرها میپرسم، با لبخند میگوید: «چرخ دوچرخه نمیچرخد، تارهای گیتار در رفته است، آدم آهنی راه نمیرود، ترمز موتور الکترونیکی از کار افتاده است، بالهای هلیکوپتر شکسته، راهنمای ماشینبرقی کار نمیکند؛ اینها ازجمله مشکلاتیاست که پسربچهها با اسباببازیهای خود دارند و خب، همین شرححالهایی که میدهند نشان میدهد که خودشان برای سردرآوردن از نحوه کار اسباببازیشان وارد عمل شدهاند و بعد هم توی کار ماندهاند. به نظر من این اتفاقها خیلی خوب است و رسالت یک اسباببازی همین است که خلاقیت را در بچهها شکوفا کند. همین که بچهها دست به آچار ـ حالا نه در حد اصطلاح رایج ـ شدهاند و قصد کردهاند که از چندوچون ماجرا سر دربیاورند، خیلی عالیاست».
اما ظاهرا شکل مشکلات دختربچهها با اسباببازیها به گونه دیگریاست؛ «خرس پشمالو طبل نمیزند، خالهخرسه نمیرقصد، پرنسس حرف نمیزند». این اتفاقها هم فقط به این دلیل رخ میدهد که اسباببازی از دست بچه به زمین افتاده و ضربه خورده است. نوید ادامه میدهد: «دخترها واقعا درباره عیب و ایراد اسباببازیشان نگران حرف میزنند و خیلی هم عجولند و دوست دارند خیلی زود اسباببازیشان درست شود».
تجربه، حرف اول و آخر را میزند
«خیلیها فکر میکنند که چون کار ما تعمیر اسباببازیاست، سختیای ندارد؛ درحالیکه گاهی تعمیر یک اسباببازی چنان سخت میشود که همه انرژی یک روز ما را میگیرد.»؛ این را امید صبا میگوید. او از تجربیات پدرش کمک زیادی گرفته ولی با این حال بهصورت علمی و تئوری هم سراغ کار را گرفته است؛ «کسی که به تعمیر اسباببازی مشغول است باید تا اندازهای از رشته الکترونیک هم سر دربیاورد؛ بهخصوص اسباببازیهای جدید که اغلب، الکترونیکی و مکانیکی هستند.» نوید، دیپلمه است اما در کارش تخصص خاصی دارد؛ «من و امید وقتی 20ساله بودیم کارمان را به طور رسمی در اینجا شروع کردیم. قبل از آن هم از 9سالگی وردست پدر بودیم و روزهای تعطیل کنار او کار یاد میگرفتیم. اسباببازیهای آنزمان بیشتر مکانیکی بود ولی امروزه بیشتر اسباببازیها الکترونیکی هستند؛ بنابراین لازم است که شما اطلاعاتی نسبت به رشته الکترونیک داشته باشید. من هم برای موفقیت در کارم دورههای الکترونیک را در آموزشگاهها گذراندهام و با این رشته آشنا هستم؛ به همین دلیل تعمیر وسایل الکترونیکی برای من کار سختی نیست اما برای تعمیر اسباببازیهای مکانیکی، پدر همهروزه از صبح تا ساعت 11میآید و به تعمیر اسباببازیهای قدیمیکه بیشتر مکانیکی هستند، مشغول میشود.» امید که لیسانس زبان انگلیسی دارد، در کنار این کار تدریس هم میکند. او میگوید: «نیمه اول سال، کار ما رونق بیشتری دارد؛ چون مدارس تعطیل است و بچهها بیشتر با اسباببازیهایشان بازی میکنند و چون بیشتر آنها کیفیت پایینی دارند زود خراب میشوند و سر از اینجا درمیآورند». مغازههای اسباببازیفروشی خیابان جمهوری و سایر نقاط شهر بهخوبی تعمیرات اسباببازی صبا را میشناسند و گاهی که مشتریهایشان اسباببازیای را برای تعمیر نزد آنها میسپارند به این مغازه میآورند و بهدست آقای صبا میدهند که دستش برای اسباببازیهای شهر، شفاست.
هزینه جراحی اسباببازیها
امید میگوید: «مغازه در طول روز به طور میانگین حدود 30مراجعهکننده دارد و هزینههای تعمیرات اسباببازیها بسته به نوع خرابی و قطعاتی که مورد استفاده قرار میگیرد و زمانی که صرف تعمیر میشود متفاوت است. گاهیوقتها با 3 یا 4هزار تومان چرخدندههای ملخک هلیکوپتر تعمیر میشود و مثل روز اولش دوباره پرواز میکند اما خب، یکوقتهایی هم هست که یک قطعه کلا باید تعویض شود که هم زمان زیادی میبرد و هم هزینهاش سنگین میشود. قبلا هم گفتیم که اسباببازیها لوازم یدکی ندارند و باید یک اسباببازی را قربانی بقیه کنیم که این کار هم هزینه تعمیر را بالا میبرد».
بعضی از عروسکها و اسباببازیها تعمیر نمیشوند یا هزینه تعمیر آنها از هزینه خرید نوی آنها بیشتر میشود. ما پس از اطلاعدادن به صاحبانشان، آنها را در قفسهها میچینیم تا تحویل دهیم. بعضیها بامعرفت هستند و سراغ اسباببازیهایشان میآیند و بعضیها آنها را مانند کودک سرراهی رها میکنند. اینجا حکم پرورشگاه را برای بعضی از اسباببازیها دارد