چرا فوتبال مهم است؟
سیدجواد رسولی - کارشناس رسانه
شهر مادرید چهارشنبه هفته پیش شبیه هیچ شب دیگری نبود. یکی از آن اتفاقهای دیگر، از آن معجزهها که در فوتبال اتفاق میافتند و ناگهان بدون اینکه تصمیمی برایش گرفته باشیم خودشان را به همه زندگی تسری میدهند، رخ داده بود. در چشمان آدمهای توی خیابان بهخصوص آنهایی که در اطراف استادیوم برنابئو بودند، میشد برق زندگی را دید، برق دیدنِ از نزدیک چیزی که دیدنش برای آدمهای زیادی ممکن نیست. رئالمادرید تا آخرین دقیقه بازی از منچسترسیتی عقب بود. از آن وضعیتهایی که توصیفش این است: «کار دیگر تمام است». اما کار تمام نبود. معجزه برنابئو اتفاق افتاد و ورق برگشت. مادرید ظرف یک دقیقه 2گل زد و در نهایت در وقتهای اضافه با یک گل دیگر بازی را برد.
این معجزه اما بار اول نبود که برای رئالمادرید در این فصل اتفاق میافتاد. در لیگ قهرمانان دو بار دیگر هم رخ داده بود. در مقابل پاریسسنژرمن و در مقابل چلسی. هر بار تماشاگران عادی فوتبال جمله کار مادرید تمام است را با خیال راحت گفته بودند که ناگهان جادو اتفاق میافتاد و در یک دقیقه همهچیز عوض میشد. برد در مقابل منسیتی سومین باری بود که در آن مادرید از مرگ بازمیگشت و انتقام میگرفت. درست مثل همه قهرمانهای اسطورهای و با پیروی از این اصل افسانهها که برای انجام غیرممکن، برای پیروزی تاریخی اول باید تا دم مرگ بروی. باید مرگ را در مقابل چشمانت ببینی. آن وقت است که میتوانی برنده باشی.
بردهای تاریخی و معجزهآسای رئالمادرید، یکبار دیگر پای آن بحث همیشگی میان طرفداران فوتبال و منتقدانش را وسط میآورد. آنهایی که میگویند فوتبال چیز کم ارزشی است. اهمیتی ندارد. حاشیهای است بر اصل که زندگی و مسائل و مشکلاتش. وقت تلف کردن است. و جملههای دیگری از این دست. رئالمادرید چهارشنبه شب و چندین شب دیگر در طول این فصل رد مطلق این مدعاهاست. فوتبال خیلی هم مهم است. فوتبال میتواند معنایی بسازد که هیچکدام از کتابهای جدی روانشناسی و فلسفه و علوم انسانی نمیتوانند به سادگی بیانش کنند. فوتبال مهم و جدی است چون چنین لحظاتی را برای طرفدارانش رقم میزند؛ لحظاتی که در آن چیزی عظیم اما بهسختی قابل صورتبندی در زبان وجود دارد. لحظاتی که میتوانند زندگی آدمها را عوض کنند. لحظاتی که بهتر و عمیقتر و آشکارتر از هر نظریه روانشناسی نشانمان میدهند چطور تنها با داشتن نظم و انضباط و رعایت ملاحظات و تلاش برای پیشبینی و کنترل همهچیز، نمیشود برنده بود. برنده بودن، خوشبختی، به چیزی بیشتر از اینها نیازمند است. به عنصری غیرقابل پیشبینی، به انفجار اراده و تا آخرین لحظه تاب آوردن.
از این منظر فوتبال یک پدیده غیرقابل چشمپوشی است. در خود تناقضی دارد که آن را بسیار به تناقضها و رخدادهای زندگی انسانی نزدیک میکند. از یک سو ورزشی بسیار مدرن است که در آن علوم و تکنولوژیهای مختلف (یعنی همان وجوه اصلی و پایهای روزگار مدرن) دخالتی اساسی و حیاتی دارند. نظریههای تاکتیکی، علوم فیزیولوژیک مبتنی بر بدنسازی، تغذیه و تنفس، برنامههای تمرینی مناسب، متخصصان روانشناسی و آمادگی روانی و البته که دانش اقتصادی و مدیریت مالی همه و همه در خدمت یک باشگاه درمیآیند تا روندی منظم و رو به جلو را برای موفقیت تیم طراحی و اجرا کنند. هیچکس هم نمیتواند تأثیر تکتک این عوامل را نادیده بگیرد. اینها پایه و اصل برای رشد در فوتبال و موفقیت هستند. اما از سوی دیگر فوتبال همیشه عنصری غیرقابل پیشبینی، غیرقابل کنترل و دور از دسترس دارد. چیزی که ناگهان رخ میدهد و همه آن عوامل دیگر را به بازی میگیرد. شما ممکن است در توان مالی، دانش تکنولوژیک و سطح کیفی بازیکنان بهترین باشید اما این هرگز ضامن پیروزی و قهرمانی شما نیست. همیشه یک تیم دیگر، آنکه در مقابل شما بازی میکند و توان کمتری از شما دارد، میتواند لحظهای غیرقابل پیشبینی خلق کند. لحظاتی هستند که در آنها یک تیم چیزی فراتر از داشتههای مادی و مالیاش میشود. جادویی در آن اتفاق میافتد. میل به پیروزی، اراده و خواست مطلق آن 11بازیکن توی زمین، شکافی روی پرده واقعیت قابل پیشبینی ایجاد میکنند. چیزی اتفاق میافتد که عادی نیست. از جنس معجزه است. از جنس اسطوره و داستان.
اگر کسی جایی باز از شما پرسید چرا فوتبال را دوست دارید، چرا فوتبال تماشا میکنید، جوابش در همین است. فوتبال صورتی نمادین از زندگی انسانی است که هربار یادآوریمان میکند چطور و چرا دوام میآوریم و زندگی میکنیم. نشانمان میدهد که همیشه امید به تغییر هست، همیشه در لابهلای نظم آهنین آنکه دست بالا را دارد، شکافی برای نجات هست، کافی است به اندازه کافی تاب بیاوریم. مثل رئالمادرید در این فصل.